روح اله سوری: عضو هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل
روابط ایران و آمریکا پس از انقلاب اسلامی همواره روابطی تنشآمیز و بر مبنای بیاعتمادی بوده است. وقوع انقلاب 57 و به دنبال آن در اولویت قرار گرفتن مبارزه با استکبار و حمایت از مستضعفان در قالب مبارزهای ایدوئولوژیک میان ایران و غرب منجر به تیره شدن روابط دوکشوری شد که تاپیش از آن، مناسبات متاثر از جنگ سرد آنها را در یک بلوک و در مقابل جهان کمونیستی قرار داده بود. در این میان وقوع رخدادی چون حادثه گروگانگیری و تسخیر سفارت ایالات متحده به دست انقلابیون جوان در ایران و تحقیر ناشی از آن که هنوز با گذشت بیش از 38 سال در خاطره ملی آمریکاییها ثبت شده است را میتوان آغازگر فصل جدیدی از خصومت و بیاعتمادی در روابط دو کشور در نظر گرفت.
تحت تاثیر عواملی که میتوان از آنها به عنوان عوامل تداوم بخش یاد کرد، دولتهای روی کار آمده در دو کشور طی نزدیک به چهاردهه که از انقلاب اسلامی میگذرد همواره رفتاری یکسان نسبت به یکدیگر داشتهاند. تحلیل چنین رفتاری در طرف ایرانی را میتوان تحت تاثیر هویت شکل گرفته پس از انقلاب 57 و منافع مرتبط با این هویت درنظر گرفت. تعریف نخبگان انقلاب از جمهوری اسلامی ایران به عنوان نظامی انقلابی که خواهان تجدید نظر در نظام بینالملل و شکلدهی به گفتمان اسلامی بر اساس قاعده نفی سبیل ، دفاع از حقوق همه مسلمانان و حمایت از مبارزات مستضعفین در برابر مستکبرین میباشد، بیش از هرچیز آمریکا را در برابر ایران در جایگاه یک دشمن قرار داد. در طرف آمریکایی نیز خروج ایران از بلوک غرب، اتخاذ استراتژی عدم تعهد و تهدیدی که از جانب ایران متوجه منافع آمریکا درمنطقه شده بود از جمله عوامل تاثیرگذار بر شکلدهی به رفتار این کشور در قبال ایران طی سالهای پس از انقلاب بوده است.
اما علیرغم وجود چنین عوامل تداوم بخشی در سیاست خارجی دوکشور نسبت به یکدیگر، روی کار آمدن باراک اوباما در سال 2009 را میتوان نمایانگر شکلگیری نوعی تغییر در نگرش ایالات متحده نسبت به ایران در نظر گرفت. گری سیک در این رابطه بر این باوراست که باراک اوباما سیاست خاورمیانهای خود را بر حل منازعات و یا حداقل کاهش سطح اختلافات با ایران بنا نهاده بود. از نظر سیک، اوباما سیاست مهار ایران را به سیاست مشارکت محدود با ایران تبدیل کرده بود که بطور تلویحی رضایت دادن به نفوذ ایران را در بر میگرفت.
قدر مسلم یه سرانجام رسیدن مذاکرات هستهای را باید تحت تاثیر چنین نگاهی در طرف آمریکایی در نظر گرفت، موضوعی که البته به هیچ عنوان مورد حمایت و موافقت اسرائیل و عربستان قرار نگرفت. از نظر سعودیها، توافق هستهای به ایران آزادی عمل بیشتری داده است و این توافق نشان دهنده کاهش عزم آمریکا برای ضمانت امنیت منطقه میباشد. در این رابطه بلومبرگ در گزارشی حتی از برگزاری 5 جلسه محرمانه میان مقامات عربستان و اسرائیل به منظور ممانعت از دستیابی ایران به توافق هستهای خبر داده بود. اما در نهایت تحت تاثیر نگاه و رویکرد خاص اوباما به ایران و خاورمیانه و علیرغم تلاش عربستان و اسرائیل، توافق هستهای میان ایران و کشورهای 5+1 در ماههای ابتدایی سال 2015 شکل گرفت. قرار گرفتن دوکشور در فضای جدید متاثر از این توافق حتی کار را تا آنجا پیش برد که برای نخستین بار پس از انقلاب، شاهد گفتگوی تلفنی روسای جمهور دو کشور بودیم. وجود چنین نشانههایی در روابط دوکشور منجر به ایجاد این تصور شده بود که شاید دو طرف بتوانند بتدریج برای حل سایر مسایل دوطرفه نیز چارچوبی شبیه به برجام ایجاد کنند. موضوعی که البته در داخل ایران با مقاومتهایی روبروگردید و در طرف آمریکایی نیز انتخاب دونالد ترامپ در ژانویه 2015 به ریاست جمهوری این کشور به نوعی باعث بازگشت مسیر شکل گرفته به پیش از توافق هستهای گردید. آنچه در این بازگشت تاثیرگذار بوده است را میتوان رویکرد خاص ترامپ به برجام، برنامه موشکی و حضور منطقهای ایران درنظر گرفت.
رئیس جمهور جدید آمریکا از همان ابتدای ورود خود به کاخ سفید، توافق هستهای ایران و غرب را به شدت مورد انتقاد قرار داد و تجدید نظر و یا خروج ایالات متحده از توافقی که به زعم وی بدترین توافق ممکن میباشد را راهکار مناسب برای تامین منافع آمریکا عنوان نمود.
از جمله مهمترین دلایل و توجیحات مخالفت ترامپ با برجام را میتوان موارد زیر در نظر گرفت :
1- تلاش برای اوباما زدایی از سیاست داخلی و خارجی ایالات متحده
2- ناکارآمد دانستن برجام در ممانعت از دستیابی ایران به انرژی هستهای
3- نقش برجام در تقویت نفوذ و حضور منطقهای ایران و یا به عبارت بهتر عدم توجه برجام به نقش منطقهای ایران
بسیاری از اقدامات و تصمیمات ترامپ در حوزه داخلی و خارجی را میتوان در چارچوب رویکرد اوباما زدایی وی در نظر گرفت. مخالفت با اوباماکر، خروج از توافق آب و هوایی پاریس و مواردی دیگر از این قبیل، از جمله اقداماتی هستند که ردپای انگیزه مخالفت با اوباما را میشود در آنها پیدا نمود.
از دید رئیس جمهور کنونی ایالات متحده، هرآنچه در دورههای قبل بویژه دولت باراک اوباما صورت گرفته است به نحوی مغایر با منافع ایالات متحده میباشد و به همین دلیل تجدید نظر در آنها امری ضروری است. مشکل دیگر ترامپ با برجام تصوری است که وی از ناکارآمد بودن این توافق دارد. استدلال ترامپ در مخالفت با برجام، ناقص دانستن این توافق در رابطه با فقدان تضمینهای لازم به منظور ممانعت از امکان دستیابی ایران به توانایی هستهای پس از سپری شدن دوره های زمانی8 و 12 ساله درنظرگرفته شده در متن برجام میباشد.
اما شاید در این میان مهمترین دلیل مخالفت ترامپ با برجام را بتوان فراهم آمدن زمینه لازم برای افزایش قدرت و نفوذ منطقهای ج.ا.ا در فضای تعاملی پسابرجام درنظر گرفت. در واقع آنچه موجبات نگرانی ایالات متحده را بوجودآورده بازگشت ایران به صحنه معادلات منطقهای و بینالمللی و مشروعیتی است که از رهگذر برجام برای ایران بوجود آمده است.
به همین خاطر مجموعه چنین دلایلی ترامپ را اکنون درمسیری قرار داده است که پس از اعلام عدم پایبندی ایران به تعهدات خود و ارجاع موضوع به کنگره، اتحادیه اروپا را بر سر دوراهی همراهی با شروط خود و یا خروج آمریکا از برجام قرار داده است.
دونالد ترامپ با منوط کردن ادامه حضور ایالات متحده در برجام به چگونگی واکنش اتحادیه اروپا به شروط خود، عملا آینده برجام را دچار ابهام نموده است. از نگاه اوراسیا گروپ، خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریمهای جدید و یا بازگشت تحریمها میتواند محیط کسب و کار و سرمایه گذاری مستقیم در ایران را به شدت تحت تاثیر خود قرار دهد و در نهایت نیز به خروج ایران از برجام بیانجامد.
در رابطه با مسائل منطقهای نیز با توجه به تحولات میدانی سوریه پس از تضعیف داعش، احتمال درگیری مستقیم میان بازیگران حاضر در سوریه، آینده روابط میان ایران و آمریکا را بیش از پیش پیچیده تر خواهد نمود. در همین رابطه اوراسیا گروپ بزرگترین مرکز مشاوره در زمینه ریسکهای سیاسی جهان، تنش میان ایران و آمریکا را یکی از تهدیدهای بزرگ دنیا در سال 2018ذکر کرده است.به گزارش این نهاد، آمریکا در سال 2018 به احتمال زیاد تحریمهای جدیدی را در مورد برنامه موشکی، حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر علیه ایران وضع خواهد کرد که این اقدامات میتواند به تشدید تنشها در منطقه منجر شود.
همچنین بر اساس نتایج نظرسنجی که مرکز اقدامات پیشگیرانه انجام داده است احتمال رویارویی نظامی ایران با آمریکا و یا متحدان منطقهای این کشور همچون عربستان، جز 8 تهدیدی است که از لحاظ احتمال وقوع و میزان اثرگذاری بر منافع آمریکا، واجد اهمیت ویژهای می باشد. از نظر این مرکز تهدید درگیری نظامی آمریکا و ایران جز تهدید های دسته یک با احتمال وقوع متوسط و دامنه اثرگذاری بالا بر منافع آمریکا میباشد.
در مجموع میتوان گفت مساله برجام تنها موضوع مورد اختلاف میان ترامپ و ایران نیست بلکه موضوعات تنش زا میان آمریکا با ایران را در شرایط کنونی مجموعهای درهم تنیده از برجام، مسائل منطقهای و برنامه موشکی ایران میباشد که ترامپ سعی دارد همه آنها را در یک بسته به هم مرتبط قرار دهد. رخدادهای احتمالی در روابط ایران و آمریکا طی سال 2018 را میتوان بصورت یک طیف در نظر گرفت که بهترین حالت آن حفظ برجام و ماندن آمریکا در این توافق و بدترین حالت نیز وقوع یک جنگ مستقیم میان دوطرف میباشد. هرچند که به نظر میرسد با توجه به تعدد موضوعات مورد اختلاف میان آمریکا و ایران، چشم انداز روشنی برای روابط دوکشور در سال 2018 نتوان متصور شد:
جنگ مستقیم میان ایران و آمریکا
جنگ غیر مستقیم میان متحدان منطقه ای آمریکا با ایران
همراهی اروپا با ترامپ -----------> اعمال تحریم ها علیه ایران(خروج احتمالی ایران از برجام)
عدم همراهی اروپا با ترامپ-------->خروج یک جانبه آمریکا از برجام---------->اعمال تحریم های آمریکا علیه ایران(خروج احتمالی ایران از برجام)
عدم همراهی اروپا با ترامپ-------->عدم توانایی آمریکا برای خروج از برجام
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل