امیرهوشنگ میرکوشش *
رضا کدخدا زاده**
مناقشه هستهای ایران به عنوان یک بحران در صحنه دیپلماسی و روابط بینالملل را میتوان از موارد خاص و در نوع خود کمنظیر به حساب آورد. چرا که این مساله همزمان ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مهمتر از همه، امنیتی را در برمیگیرد. بحرانی تماماً بینالمللی که در مواقعی حتی توانست قدرتهای متخاصم غرب و شرق را هم با یکدیگر متحد کند و قطعنامههای متعددی علیه ایران به تصویب برسد.
میتوان گفت اگر بحران هستهای ایران در تاریخ نظام جمهوری اسلامی ایران، چالشی وسیعتر از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نباشد، به دلیل ابعاد وسیعتر و پیچیدگیهای بیشتر، دست کم در ردیف آن قرار میگیرد. موضوعی که در عرصه روابط بینالملل در کنار گزینه دیپلماسی، گزینهای به عنوان حمله نظامی همواره از سوی طرفهای مقابل ایران مطرح میشده، بدون شک دارای ابعاد امنیتی قابل تاملی بوده است.
بسیاری از ناظران سیاسی معتقدند که تنشهای مناقشه هستهای ایران که سالهای زیادی؛ کشور، تصمیمگیرندگان، مردم و به طور کلی، نظام سیاسی ایران را تحت تاثیر قرار داده بود تا حدودی به وسیله «برجام» فروکش کرد. بنا به گفته موافقان، این توافق کشور را حداقل در مسائل کلان سیاست خارجی، به ساحل آرامش رساند . این توافق با توجه به پشت سر گذاردن بیش از یک سال از انعقاد آن اگر چه هنوز نتوانسته است تنشهای مناقشه مزبور را به طور کامل مرتفع کند، اما حداقل نتیجه آن، همانا برداشتن سایه جنگی خانمانسوز از سر ایران و خاورمیانه بود . جنگی که چه بسا ممکن بود شعلههای آن تا کیلومترها فراتر از منطقه را نیز دربر گیرد. با این وجود، صدای مخالفت جدی با «برجام» از همان لحظات ابتدایی امضای آن، از درون کشورهای طرف قرارداد، خاصه ایران و آمریکا شنیده شد.
مخالفان «برجام» در ایران عقیده دارند که این توافق به طور کلی بر خلاف منافع ملی ایران است و ایران با امضای این توافق هیچگونه امتیازی به دست نیاورده است و تنها امتیازات بسیاری را به طرف مقابل داده است . در طرف مقابل، موافقان برجام اما استدلال میکنند که برجام در مجموع، قراردادی مناسب برای ایران بوده است. از نظر این گروه، برجام به اندازه کافی امتیازات لازم برای ایران را در خود دارد و باید در اجرای مفاد آن، مساعی لازم از سوی ایران صورت پذیرد . نکته مهمی که چه در میان این گروه از موافقان و چه در میان مخالفان برجام دیده میشود -به ویژه در نظر مخالفان- این است که هر دو گروه، «برجام» را به صورت «به ما هو برجام» بررسی میکنند و مجموعِ شرایطی که به این قرارداد ختم شد اکثراً مغفول واقع شده است.
بدون شک مناقشه هستهای را میتوان یک بحران بسیار بزرگ برای هر نظام سیاسیای دانست. پیچیدگی این بحران به حدی بود که حتی میتوانست هر نظام سیاسیای در جهان را با خطر فروپاشی روبرو کند. به همین خاطر باید گفت تنها پویایی یک نظام سیاسی است که میتواند آن نظام را از خطر فروپاشی در امان نگاه دارد. فروکش کردن تنشهای مناقشه هستهای به وسیله برجام حاکی از آن است که نظام سیاسی ایران به میزان کافی از پویایی برخوردار بود که توانست چرخشی بنیادین در سیاستهای کلان خود صورت دهد و مجموعه نظام سیاسی ایران-اعم از نهادهای حاکمیتی و جامعه مدنی- در این مورد به اجماع برسند. از سویی با توجه به اینکه فرآیند تصمیمگیری در نظام سیاسی ایران -مثل هر نظام سیاسی دیگر- دارای پیچیدگیهای خاصی میباشد و همچنین پیچیدگیهای مساله هستهای در طول سالهای طولانی این مناقشه، امکان توافق ایران با قدرتهای جهانی خاصه آمریکا نامحتمل به نظر میرسید. در عین حال در طول مذاکراتی که در دولت «حسن روحانی» انجام شد بیشتر نهادهای حاکمیتی نشان دادند که تا به سرانجام رسیدن مذاکرات، حتیالمقدور از جهتگیریهای مخالف با سیاست دولت یازدهم در مساله هستهای اجتناب خواهند کرد. در این مورد میتوان به مواضع رهبری عالی نظام جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد که در طول مذاکرات بیسابقهترین حمایتها از دستگاه دیپلماسی و هیئت مذاکرهکنندگان ایرانی توسط ایشان صورت پذیرفت. امری که به خصوص در حمایت آیتالله خامنهای از شخص «محمد جواد ظریف»، وزیر امور خارجه دولت و رئیس هیئت مذاکرهکنندگان قابل مشاهده است . از جامعه مدنی ایران نیز اگر چه صداهایی مبنی بر مخالفت با توافق «برجام» شنیده شد اما آنچه در این بخش از مجموعه نظام سیاسی ایران بیشتر قابل توجه بود گستردهتر بودن حمایتها از توافق بود. به طوری که پس از اعلام توافق هستهای به شکل بیسابقهای در سطح ایران، مردم بسیاری به نشان از حمایت از توافق صورت گرفته به خیابانها آمدند و به شادی پرداختند . هدف اصلی این مقاله بررسی این مهم است که چگونه میتوان «برجام» را نشانی از پویایی نظام سیاسی ایران دانست و آن را در راستای منافع ملی ایران تحلیل نمود. چالش هستهای ایران بحران عظیمی بود که شاید بتوان گفت حتی کمتر از نیمی از آن نیز میتوانست نظامهای سیاسی بسیاری از کشورهای جهان را دچار فروپاشی کند.
«برجام» نه به عنوان یک کل، بلکه به عنوانِ جزئی از یک کل –که نظام سیاسی ایران باشد- توانست در درجه اول پویایی نظام سیاسی ایران را نشان دهد. در واقع آنچه که مخالفان داخلی این توافق همواره به آن توجه نکردهاند همین موضوع بوده است که برجام را به صورت جزئی از یک کل نگاه نکردهاند بلکه نگاهی که بدان داشتند، نگاهِ «برجام به ما هو برجام» بوده است.
در واقع نظام سیاسی ایران با «برجام» توانست بدون اینکه از مواضع اصولی خود عقبنشینی کرده باشد یا تسلیم محض کشورهای مخالف خود -به ویژه آمریکا- شود، بحران بسیار پیچیدهاش با نظام بینالملل را تا حدود زیادی فروبنشاند. این در حالیست که حداقل یک بار در منطقه بحرانی به مراتب کوچکتر از آن –بحران عراق با نظام بینالملل- نظام سیاسی این کشور را به فروپاشی کامل کشاند. از این منظر آن دسته از مخالفان «برجام» که حداقل در زبان، علاقه شدید خود را به نظام سیاسی ایران ابراز میکنند، اگر از این منظر به «برجام» نگاه کنند، بخش زیادی از انتقادات ماهوی آنها به «برجام» دیگر محلی از اعراب نخواهد داشت. چرا که برجام از این منظر نشانی از پویایی نظام سیاسی ایران است که قطعاً این مساله برای علاقهمندان به نظام جمهوری اسلامی ایران اهمیت فراوانی دارد. البته باید این نکته را هم گفت که بخشی از این مخالفتها (نه انتقادهای سازنده)، بیشتر به مسائل حزبی و جناحی مرتبط است. که در این راه، برخی مواقع منافع ملی ایران نادیده گرفته میشود.
به هر حال «برجام» حاصل یک پروسه پیچیده در درون نظام سیاسی ایران بود که بیش و پیش از هر چیزی نشاندهنده پویایی نظام سیاسی ایران بود. جمهوری اسلامی ایران با این توافق نشان داد حداقل در منطقه و حتی در بین کشورهای در حال توسعه، دارای قابلیت بسیار بالایی است که میتواند از چنین بحران پیچیدهای هم سربلند بیرون آید. یک سال و اندی پس از برجام آنچه که مشخص است این است که پازلی که ایران در ادامه راه پیش روی خود و کشورهای مقابل خود قرار داده است به گونهای است که عدم اجرای صحیح «برجام» بیش از اینکه به ضرر ایران تمام شود به ضرر کشورهای مقابل به ویژه آمریکا تمام خواهد شد. در واقع میتوان گفت «برجام» کاری کرد که آمریکا دیگر به سادگی نتواند آن اجماع جهانیای که تا قبل از «برجام» ایران را با آن مواجه کرده بود و ایران را تقریباً به یک کشور منزوی تبدیل کرده بود، به انجام برساند. ادامه مسیر اجرای برجام فارغ از بازی های سیاسی و جناحی نیازمند هوشمندی و اتکای به مردم دارد و باید از سوژه شدن برجام برای بازی های سیاسی و جناحی جلوگیری شود. زیر سئوال بردن برجام در شرایط فعلی نظام بین الملل و روی کار آمدن دولت جدید آمریکا فراهم نمودن میدان بازی برای طرف مقابل است . حمایت داخلی از اجرای برجام و مشروعیت بین المللی آن در جهت دوام و پویایی سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران و تامین کننده منافع ملی ایران است.
*مدیر مسئول مجله ایرانی روابط بین الملل
** عضو هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل