نصیر جینور: دکترای روابط بین الملل
در آینده بین المللیگرایی آمریکا چگونه خواهد بود؟
پاسخ این سوال شامل عناصر هر دو تفسیری است که در اینجا ارائه میشود. این عجولانه است که بگوییم یک "انزواگرایی جدید" در حال وقوع است، یا اینکه آمریکاییها بطور سیستمی از بین المللیگرایی دور می شوند، در پرتو شرایط خاص پیروزی ترامپ و این واقعیت که بسیاری از جوانب اصلی بین المللیگرایی هنوز هم از اقبال خوبی برخوردار است. هیچ ناظر جدی نمی تواند ادعا کند که با توجه به پیروزی ترامپ، بین المللیگرایی آمریکا واقعاً سالم است و انتخابات سال 2016 آشکارا ناهنجاریهای متنوعی را نشان داد که به آرامی در حال از بین بردن نشاط سیاسی آن بودند. بین المللی گرایی آمریکایی ممکن است هنوز به تاریخ نپیوسته باشد، اما مسیر سیاسی طولانی مدت آن به نظر واقعاً مشکل ساز می رسد.
بنابراین، آیا این زمان تعیین کننده فروپاشی سیاسی بین المللیگرایی آمریکایی خواهد بود - قبل از این که ثروت(ارزش) سیاسی آن به ارزیابیهای ترسناک که همراه با ظهور ترامپ بودند برسد؟ نه لزوما. از این گذشته، این واقعیت که بین المللیگرایی بیش از هفت دهه ادامه یافته است و از میان مشکلات جدی مانند ویتنام و واترگیت جان سالم به در برده است، به ما یادآوری میکند که اساساً یک الگوی قوی و مقاوم است. این واقعیت که با وجود مشکلات اساسی امروز تا حدودی یک جریان سیاسی است، به ما یادآوری میکند این احتمال وجود دارد که پیش بینیهای مربوط به فروپاشی آن اغراقآمیز باشد.
در آینده بین المللیگرایی آمریکایی در نهایت به عوامل قدرتمندی وابسته میشود که هنوز کاملاً شکل نگرفته اند، که مقامات آمریکایی واقعاً نمیتوانند برخی از آنها را کنترل کنند و برخی دیگر قابل کنترل هستند. در دسته اول، حقیقت تلخ این است که به طور تاریخی حمایت سیاسی از یک بین المللیگرایی مستحکم وقتی که سطح تهدید خارجی بالا باشد بیشتر شده است - مانند اوایل جنگ سرد، اوایل دهه 1980 یا بعد از 2011 و هنگامی که این تهدید کمتر میشود، حمایت نیز کاهش یافته است. خطرات واضح و موجود یک استدلال اقناعی را ارائه میدهد که چرا باید بار هزینههای تعامل جهانی را بر دوش کشید و آن را تحمل کرد؛ آنها به آمریکاییها یادآوری می کنند که در صورت عدم وجود یک عامل ایجاد ثبات آمریکایی، چه اتفاقات بدی می تواند رخ دهد. این کنایه اصلی بین المللیگرایی آمریکایی است: این برنامه برای حفظ امنیت و تجانس جهانی طراحی شده است، اما از نظر سیاسی وقتی که جهان پر از خطر است به بهترین وجه عمل میکند.
بنابراین اخبار بد ممکن است برای بین المللیگرایی خبر خوبی باشد. این تصادفی نبود که حمایت آمریکا از افزایش هزینههای دفاعی پس از ورود دولت اسلامی به صحنه در سال 2014 به طور چشمگیری افزایش یافت. اگر همانطور که به نظر می رسد، جهان در سالهای آینده تهدیدآمیزتر شود و به خصوص اگر ایالات متحده با چالشهای شدیدتری از طرف رقبای خود یعنی قدرتهای بزرگی مانند روسیه و چین روبرو شود، بنابراین منطق بین المللیگرایی آمریکا ممکن است یک بار دیگر مورد تأیید قرار گیرد. همانطور که چارلز کروتامر در گذشته نوشت، ملتها به دشمنان احتیاج دارند و بینالمللیگرایی آمریکایی مطمئناً می تواند هم اکنون از بعضی دشمنان استفاده کند. سرنوشت بین المللیگرایی آمریکایی همچنین به مواردی وابسته است که رهبران آمریکا میتوانند با آسانی آنها را کنترل کنند – برای مثال چگونگی پاسخ واشنگتن به انواع مختلف تنشهایی که ظهور ترامپ آشکار کرده است. اتخاذ تغییر مسیرهای شدید که ترامپ اغلب در طول مبارزات انتخاباتی خود پیشنهاد میداد، میتوانست یک اشتباه تاریخی باشد. نسخه خالص "اول آمریكا" ممکن بود مظهر درمانی باشد که به مراتب بدتر از بیماری بود. اما به همان اندازه اشتباه خواهد بود که فکر کنیم هیچ گونه تنظیمی لازم نیست. در هر زمانی، رهبران سیاسی ایالات متحده با چالش به روز شدن بین المللیگرایی آمریکا تحت فشار مشکلات ژئوپلیتیکی و سیاسی روبرو شدهاند، یک وظیفه مشابه آن نیز، امروزه خود را نشان میدهد.
رهبران آمریكا باید ضمن جلوگیری از گرفتار شدن در باتلاقهای پر هزینه كه بسیاری از آمریکاییها را سرخورده کرده است، به طور تهاجمی از منافع ایالات متحده و نظم جهانی دفاع كنند. آنها نیاز به توافقات سختتر در زمینه شراکت و تجارت دارند. آنها باید اطمینان ایجاد کنند که دستیابی به یک سیستم بازرگانی باز و سودآور به ضرر جمعیت آسیب پذیر داخلی نیست. آنها باید راههای محافظت بهتر از مرزهای کشور و تضمین امنیت میهن را بدون از بین بردن پویایی و جوانسازی اجتماعی که مهاجرت فراهم میکند، ابداع کنند. آنها نیاز به تقویت شبکه امنیت اجتماعی برای کسانی که بیشتر نیازمند آن هستند، دارند، در حالی که اصلاحات لازم برای حفظ واگشایی برنامهها - و دولت ایالات متحده- در طول زمان دنبال میکنند. آنها نیاز به بازگشت به اصول اولیه دارند تا توضیح دهند که چرا تعامل جهانی آمریكا واقعاً مهم است - و چه اتفاقی میافتد اگر واشنگتن از ایفای چنین نقشی منصرف شود - ضمن اینكه به بیشتر آمریكاییها نیز این احساس را میدهد كه سیاست خارجی آنها واقعاً آنها را در اولویت قرار میدهد.
به عبارت دیگر آنچه لازم میباشد، یک بین المللیگرایی است که ملیگرایی آمریکایی را در پیش رو و مرکز قرار میدهد - نسخه کالیبره شده و معقول هدف "اول آمریكا"، نه نسخه كارتونی پیش از 1941 كه ترامپ غالباً در مسیر ورود به کاخ سفید تبلیغ میکرد. چه ترامپ – و چه شاید واقع بینانهتر، رهبران آینده این کشور- اگر بتوانند عقل، خلاقیت و هدف لازم برای ترسیم چنین دوره ای را جمع کنند، در تعیین این که آیا بین المللیگرایی آمریکایی در نهایت پایدار میماند یا نه، بسیار موفق خواهند بود.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل