Developed in conjunction with Joomla extensions.

چرا خاورمیانه جنگی است؟!

رضا میرزایی کارشناس ارشد روابط بین الملل

برخی منابع یا اندیشمندان معتقدند خاورمیانه بدلیل منابع سرشار و مجانی نفت و گاز همچنین منطقه اتصال دهنده دنیا ، و در برگیرندگیِ مجموعه ای از کشورهای رانتیر نفتی که به معنای اقتصاد تک محصولی است، همواره در روابط در سطح مناقشه مانده و البته خاورمیانه بصورتی مداوم محل بازیگری قدرت های بزرگ و حتی چپاول گر هم بوده است، اما این سوال مطرح است که آیا برایند های زمینه ای یا بستر موجود دیگری نیز می تواند عامل تاثیر گذاری مهم و مرتبط محسوب گردد؟ چرا کشورهای خاورمیانه در بستر روابط سیاسی که شامل همکاری، رقابت، و تعارض می باشد، بیشتر دچار رویارویی و تعارض هستند؟ 

در علم جامعه شناسی همکاری، رقابت و تعارض از جمله فرآیندهای اجتماعی محسوب می شوند که موجب تغییر در جامعه می شوند. در حالت همکاری افرادی با هم برای رسیدن به یک هدف مشترک کار می کنند، در مدل رقابت افرادی علیه یکدیگر برای به دست آوردن یک چیز مانند محصول یا خدمات تلاش می کنند، و در وجه تعارض یا درگیری یکی مخالف اراده دیگری عمل می نماید.  بنابراین در همکاری، هدف مشترک است. در رقابت، هدف مشابه است اما در سطح فردی ناسازگار است.(جایی که سود یکی ضرر دیگری است ،نمونه ای از یک بازی حاصل جمع صفر) . در تضاد، هدفِ مشترک معمولا ناپدید شده، از اهمیت آن کاسته شده یا به اهداف ناسازگار تبدیل شده است. در دنیای سیاسی نیز مواضع استراتژیک معمولا با مقوله های همکاری، رقابت، مهار و درگیری توصیف می شود.  

رقابت در قلمرو بین‌المللی شامل تلاش برای به دست آوردن مزیت، اغلب نسبت به دیگرانی است که تصور می‌شود یک چالش یا تهدید هستند(از طریق تعقیب منافع شخصی کالاهای مورد مناقشه مانند قدرت، امنیت، ثروت، نفوذ و موقعیت). همزمانی رقابت و همکاری در هر دو حوزه اقتصادی و امنیتی رقابت افقی و عمودی ، رویارویی، و همکاری را توصیف یا تولید می‌نمایند. همکاری به سیاست های هماهنگی اطلاق می شود که برای اجتناب از رقابت های تسلیحاتی و بهبود روابط سیاسی طراحی شده اند و البته در این حالت میان دولت هااحتمال فریب خوردن، همکاری را بسیار خطرناک می نمایاند!  رقابت نیز گاها به تقویت نظامی یکجانبه اشاره دارد که می تواند باعث ایجاد رقابت های تسلیحاتی و تشکیل اتحاد شود. به نظر می رسد در دنیای سیاسی به دو سطح رقابت افقی و عمودی کمتر اشاره شده است. رقابت افقی بسیار قابل مشاهده است. در واقع، ما تقریباً هر روز شاهد آن هستیم، در اصل دولت هایی که در یک سطح از یک سیستم  چند سطحی قرار دارند، با یکدیگر رقابت می کنند. به عنوان نمونه فشار اخیر چین به ادعاهای ارضی خود در دریای جنوبی و شرقی چین بیانگر اهداف پکن در یک رقابت افقی است. اما رقابت عمودی کمتر آشکار است. این رقابت بدنبال موقعیت است، نه فضا، آنهم در دلِ یک سلسله مراتب!

در برخی نوشتارها رقابت عمودی را اگر چه خاموش تر است، با اینحال مهم تر دانسته اند چرا که تولید کننده نظم یا هندسه امنیتی است، و با نظامی گری آشکار در ارتباط است. به عنوان نمونه هر چند دوران ضعف نسبی آسیایی رو به پایان است اما به نظر می رسد با اینحال کشورهای آسیایی دیدگاه واحدی از سلسله مراتب آتی و مشترک ندارند و این مسئله پویایی امنیتی آسیا را متاثر ساخته است. البته تأکید بر رقابت عمودی به معنای رد تأثیر یا جایگاه رقابت افقی نیست.

رقابت عمودی مهم است  زیرا یک مسابقه موقعیتی برای مکان‌هایی در سلسله مراتب آسیایی در حال ظهور قرن جاری محسوب می گردد. در برخی مقالات اشاره شده که در طول 2000 سال گذشته، کشورهای آسیایی به سمت مدل‌های سلسله مراتبی کشیده شده‌اند(نه برابری - به تمایز عمودی، نه به یکسانی چند قطبی...). این به آن معنی است که قدرت های بزرگ آسیایی برای مکان هایی در نردبان منطقه ای(سلسله مراتب) مبارزه می کنند. در این حالت تمرکز اصلی استراتژیک آنها به سمت امنیت و تلاش برای مهار نظامی یکدیگر تغییر کرده است. با توجه به‌ اینکه بخش شرق دور آسیا به استثنائات، جایگاه یا تجربیات قابل درکی برخورد نموده و در سطوح نامتقارن قرار دارند، بحث رقابت عمودی آسیایی در بخش غرب و بویژه خاور میانه نمایان تر از سایر مناطق آن به چشم می خورد.  کشورهای منطقه آسیا و اطراف  برای محدود کردن نفوذ استراتژیک و قدرت نظامی دولت دیگر به طور فزاینده ای به دنبال سطحی از بازدارندگی بوده اند که ممکن است برای حفظ صلح  دارای کارکرد باشد، اما در نهایت بر افزایش توانایی جنگی متمرکز شده است. نتیجه این مسابقه تسلیحاتی ، تفوق نیروهای نظامی و اتحاد های پوشیده یا آشکار، اجباری یا اختیاری، طبیعی یا غیر طبیعی آنهم با قابلیت جنگی ، استعدادی درونی و ماندگار برای جنگ در این منطقه تولید نموده است.

این موضوع پتانسیلی تولید نموده که به لحاظ تاریخی در روابط بریتانیا/ آلمان در جنگ جهانی تجربه شده است(مسابقه تسلیحاتی دریایی انگلیس و آلمان دهه 1880 و 1914 ). به لحاظ تئوریک نیز در بسیاری از کشورهای آسیا تولید محتوای تحلیلی به راحتی انتخاب درگیری و مهار را به جای رقابت و همکاری برگزیده است و شاید بتوان گفت جامعه ای علمی/ جنگی در این کشورها تولید نموده است!

بر این اساس تلاش برای بازدارندگی و مهار قدرت دیگری ، ایجاد و گسترش مناطق نفوذ استراتژیک به طور پیوسته رقابتی تر و حساس به زمان شده است. پیوند با قدرت های دیگر به طور فزاینده ای هر کشور را با بحران های خارج از کنترل گره زده و ادراکات استراتژیک گسترده خصمانه تر شده و زنجیره ای از رویدادها که می توانند باعث سوء تفاهم و تشدید شوند را امکان پذیرتر نموده است.  به اذعان انستیتو مدیترانه ای اروپا پیچیدگی فزاینده در بحران ها و درگیری هایی است که بر کل کشورهای آن تأثیر می گذارد.

ویرانی سوریه، تجزیه عراق، تحولات مصر و لیبی، رقابت بین پادشاهی های نفتی خلیج فارس، روابط پیچیده با ایران، نارضایتی گسترده اجتماعی، بهره برداری از اختلافات قومی فرقه ای، گسترش جهادگرایی، سردرگمی سیاست ایالات متحده در منطقه و تداوم درگیری اسرائیل و فلسطین برخی از علائم  و همچنین نتایج  پیچیدگی فزاینده ای است که خاورمیانه تجربه می کند. تاریخ اخیر خاورمیانه ارتباط نزدیکی با تجارب آسیب زای متعددی دارد که جمعیت آن در طول قرن گذشته متحمل شده اند. برخورد با استعمار و استعمار زدایی پیچیده، تشکیل دشوار دولت‌ها و تداوم نظام‌های استبدادی، حکمرانی های ضعیف ، ایجاد اسرائیل و درگیری‌های آن با همسایگان، رقابت برای هژمونی منطقه‌ای و دخالت قدرت‌های بزرگ، فضای ناامنی را ایجاد کرده است. بی اعتمادی سبب درگیری ها و مبارزات خونین بر سر قدرت شده که نتیجهِ فقدان یکپارچگی منطقه ای و عدم همکاری بین بازیگران مختلف اجتماعی و اقتصادی است. بنابراین به نطر می رسد دلیل اصلی تعارض منطقه ای ناتوانی یا عدم امکان توسعه فضای رقابت/ همکاری است. البته انباشت قدرت و ثروت نیز قابلیت طرح دارد. ثروت هایی که برنامه ای در جهت توسعه این کشورها نداشته و راه خود را در تعارضات و درگیری ها یافته است. اینجا در هر دو حالت مدیریت روابط در مدلی برنامه ریزی شده قابل پیشنهاد است. اصولا در فضای بی برنامگی اما غیر متعارض نیز رقابت فضای بیش‌تری را نسبت به همکاری به خود اختصاص می دهد. و البته خروج از تعارض و رویارویی همواره پله اول محسوب خواهد شد. بر اساس چارچوب کارکرد گرایی رفع موانع تعارض می تواند متمرکز بر انسجام، اجماع، همکاری متقابل و ثبات باشد که مقدمه آن شفاف و هماهنگ سازی اهداف مختلف مثلا اجتماعی و ارزش های فرهنگی است. اصولا تعارض از ناتوانی یک جمع یا اجتماع از برآوردن نیازهای تک تک اعضا نشات می گیرد. این نیازها در خاورمیانه گسترده تلقی می شود! و نزدیک سازی آنها نیازمند عینیت تجارب یا نتایج تغییر خواست یا رفتار است. این تا حدودی نیازمند پذیرش یک مدل فشار نظام آور و تنظیم کننده می باشد. به عنوان نمونه تولید بسترهای اقتصادی یک از موارد کمک کننده می تواند باشد که البته همواره در انزوا بوده است! این نکته مهم است که دیدگاه های ملکه ذهن شده مانند تفاوت های نژادی، فرهنگی، مذهبی و... به عنوان سد راه، مورد بازنگری قرار گیرد و از روال یک فکر قدیمی و ماسک شده خارج گردد. این تفاوت ها حتی در ایالات متحده هنوز هم بوضوح وجود دارد! در این رابطه به نظر می رسد عربستان سعودی حرکتی را در منطقه آغاز نموده است...

تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

تمامی حقوق برای مجله ایرانی روابط بین الملل محفوظ است ©2024 iirjournal.ir. All Rights Reserved

Please publish modules in offcanvas position.