نویسنده: فرید زکریا
ترجمه: امین رفیع
منبع: واشنگتن پست، 11 نوامبر 2021
توافق مشترک بین ایالاتمتحده و چین درزمینه اقدام اقلیمی گامی به جلو به نظر میرسید، اما امروزه گامی بسیار کوچک به شمار میآید. زیرا آن توافق انواع اهداف مشخصشده که در 2014 توسط دولت اوباما مذاکره شده بود و قرارداد پاریس را به دنبال داشت، در برنمیگرفت. در پیشنهاد میکرد گفتوگوی جدی بین دو قدرت بزرگ اقتصادی جهان و بزرگترین انتشاردهندگان گازهای گلخانهای از سر گرفته شود تا توضیح دهند که چرا کشورهای زیادی احساس میکنند این بیانیه انرژی مضاعفی به اقدام اقلیمی میدهد؟ پس از سالها روابط شکننده بین واشنگتن و پکن این دوراهی اساسی برای ایالاتمتحده برجسته شد. سیاست خارجی روبهجلو باید بر روی حل بزرگترین و چالشیترین مشکلات جهانی تمرکز یابد یا بر روی رقابت با چین؟
همچنین یوری فریدمن در نشریه آتلانتیک مینویسد که رئیسجمهور بایدن در سپتامبر در مجمع عمومی سازمان ملل درباره یک حقیقت بنیادین قرن 21 که امنیت، رفاه و بسیاری از آزادیهای ما بههمپیوسته هستند اعلام کرد که شیوه همکاری ما باید متفاوت از گذشته باشد. وقتی در خصوص مشکلات آینده جهان مثل بیماریهای واگیردار، جنگ سایبری، امنیت سایبری و آبوهوا فکر میکنیم مشکل بتوان بدون همکاری چین و ایالاتمتحده به آن دستیافت. و اما بایدن وعده داده است که دولتش سیاست رقابت شدید با چین را دنبال خواهد کرد.
او از سیاستهای سابق رئیسجمهور ترامپ در ارتباط با پکن در خصوص تجارت، تکنولوژی و تایوان استقبال کرده است. تداوم هر یک از این رویکردها ممکن است فواید تاکتیکی برای ایالات متحده داشته باشد، اما همانطور که فریدمن اشاره میکند آنها میتوانند با یک راهبردی که بر روی ترمیم و بازسازی نظام بینالملل تمرکز کرده است در تنش باشند.
این راه دوم تنها راه مقابله با چالشهای مشترک رو به رشدی است که کشورها نمیتوانند به صورت جداگانه به آنها رسیدگی کنند. برای دولت قبلی هیچ تنشی بر سر این دو رویکرد وجود نداشت چون علیرغم اینکه مبتنی بر قوانین نبود اعتقادی هم به نظم بینالمللی لیبرال نداشت.
برای ترامپ، سیستم تجارت باز، متحدان آمریکا و حتی تمرکز بر روی حقوق بشر همه فریبهایی بود که به کشورهای دیگر اجازه میداد از آمریکا بهره برداری کنند. او مشتاقانه رویکرد بسیار متفاوتی را پذیرفت که در آن واشنگتن تنها منافع خودش را دنبال میکرد به طوری که اغلب خود قوانین را میشکست و هنجارها را نقض میکرد. محافظهکاران پوپولیست از ترامپ تا ولادیمیر پوتین روسیه ویکتوراوربان مجارستان تا رجب طیب اردوغان ترکیه همگی به این موضوع اذعان دارند که نهادها، قوانین و ارزشهای بینالمللی محدودیتهایی بر توانایی آنها برای عمل به گونهای که میخواهند و در زمانی که میخواهند، هستند. به نظر میرسد همه آنها جهانی ناسیونالیسم و حمایتگرا را ترجیح میدهند. و اگر این به معنای از بین رفتن جهانی شدن، سیستم تجارت باز، اتحادیه اروپا و حتی ناتو باشد، خیلی بهتر است. اما بایدن از سیاست خارجی سنتی آمریکا این نظام باز و مبتنی بر قوانین را ایجاد کرد. جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی، هفته گذشته در مصاحبهای در سیانان، هدف سیاست ایالات متحده در قبال چین را به وضوح این چنین بیان کرد که هدف دولت بایدن شکل دادن به محیط بینالمللی به گونهای است که به نفع منافع و ارزشهای ایالات متحده و متحدان و شرکای آن در دموکراسیهای همفکر باشد. وی همچنین توضیح داد که آن محیط بینالمللی باید یک سیستم اقتصادی بینالمللی باز، منصفانه و آزاد باشد به طوریکه ارزشها و هنجارهای اساسی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر ذکر شدهاند در نهادهای بینالمللی رعایت شوند.
آیا می توان این دو هدف را همزمان دنبال کرد؟ در سال 2019، سالیوان و کرت کمپبل (دستیار ارشد سالیوان در هند و اقیانوس آرام)، مقالهای را با همکاری یکدیگر در نشریه امور خارجه نوشتند که سعی میکند هوشمندانه بحث را تغییر دهد و استدلال میکند که راهحل، برقراری تعادل بین همکاری و رقابت است. این مقاله، که ممکن است کلید استراتژی بایدن برای چین باشد، یک سیاست دقیق و سنجیده را در حوزههای نظامی، سیاسی و اقتصادی ترسیم میکند. اما با نگاهی به محیط قطبی شده واشنگتن، تصور اینکه هیچ کاخ سفیدی بتواند به شیوهای ظریف و پیچیده در مورد موضوعی که از نظر سیاسی به اندازه چین آتشزا باشد، حرکت کند، دشوار است.
سالیوان و کمپبل در مقاله خود یک قیاس ساده با جنگ سرد را رد میکنند، اما به درستی استدلال میکنند که میتوان از آن مبارزه طولانی درس گرفت. آنها بر اهمیت حیاتی بازسازی قدرت آمریکا در داخل تاکید میکنند، زیرا دولت مانند دهه های 1950 و 1960 سرمایه گذاری های بزرگی را در علم، فناوری و زیرساخت انجام داد. آنها همچنین در مورد اهمیت متحدان نیز صحبت میکنند.
به اعتقاد من، درس اصلی جنگ سرد این است که آنچه به ایالات متحده اجازه داد در نهایت پیروز شود، سرنگونی برخی از دولتهای طرفدار مسکو در آفریقا و آمریکای لاتین، مداخله نظامی در ویتنام یا جانبداری از دیکتاتوریهای دست راستی در آمریکای مرکزی بود. این در حال ساختن یک سیستم بینالمللی باز بود که صلح، رفاه و آزادی را تضمین میکرد و به همه کسانی که در آن شرکت داشتند اجازه میداد تا شکوفا شوند. اگر آن دستاورد مرکزی سیاست خارجی آمریکا قربانی دستیابی به مزیت تاکتیکی موقت در برابر پکن شود، این یک اشتباه و یک تراژدی تاریخی خواهد بود.
https://www.washingtonpost.com
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل