دکتر امیر هوشنگ میرکوشش
ایران و عربستان دو بازیگر کلیدی در خاورمیانه و منطقه استراتژیک خلیج فارس هستند که کیفیت روابط آن ها می تواند تاثیرات مهمی بر منافع دو کشور و ثبات و امنیت منطقه داشته باشد. روابط دو کشور در طول سال های اخیر دچار فراز و نشیب بسیاری و در مواردی به سردی ، رقابت و همچنین تنش هایی در سطح دو جانبه و منطقه ای بوده است. مقاله حاضر به دنبال واکاوی روابط ایران و عربستان از منظر واقع گرایی انگیزشی است.
ایران وعربستان به عنوان دو قدرت منطقه ای تأثیرگذار همواره دارای روابط پیچیده توأم با رقابت بوده اند. با این حال میزان پیچیدگی و رقابتی بودن در برهه های مختلف تاریخی به ویژه بعد از انقلاب اسلامی متغیر بوده است.
گرچه در برخی دوره های سازندگی و اصلاحات به واسطه تنش زدایی و اعتمادسازی در سیاست خارجی ایران و همچنین به واسطه برخی تحولات بین المللی و منطقه ای و داخلی ایران از میزان پیچیدگی و رقابت در روابط دو دولت کاسته شد.
اما در دوره اصولگرایی (1392-1384) دوباره همانند دوران جنگ تحمیلی تنش بر روابط آنها حکمفرما شد. در این دوره به واسطه ظهور مسائل جدیدی چون برنامه هسته ای ایران، موضوع عراق و القای هلال شیعی، مسائل لبنان و همچنین سوریه و بحرین و همچنین تنگ تر شدن حلقه امنیتی ایران از سوی ساختار نظام بین الملل، واگرایی در روابط نه تنها کاهش نیافت بلکه تداوم یافته و حتی تشدید هم شد.
انتظار می رفت که با روی کارآمدن دولت روحانی گفتمان سیاست خارجی ایران ذیل عنوان کلی اعتدال گرایی ، دو کشور در جهت تنش زدایی و اعتماد سازی در روابط فی مابین گام بردارند. اما به رغم تغییر گفتمان در سیاست خارجی موضوعات تنش زای منطقه ای و بین المللی همچنان به قوت خود باقی ماند؛ موضوعاتی همچون بحران سوریه، فرقه گرایی در منطقه، حضور داعش در عراق و سوریه ، برنامه هسته ای ایران، حادثه منا و حمله به سفارت عربستان در تهران و مشهد و در نهایت قطع رابطه سیاسی بر افزایش تنش و رقابت خصمانه میان دو کشور منتهی شده است.
عربستان سعودی در بعد منطقه ای و فرا منطقه ای نقشی مهم برای خود ترسیم نموده است عربستان نگران گسترش تشیع در منطقه است و سیاست صدور انقلاب ایران را به عنوان تهدیدی برای کشور های منطقه می داند .
پیروزي انقلاب اسلامی در ایران، نه تنها به تداوم رقابت هاي ژئوپلتیک دو کشور انجامید بلکه با احیاي شیعیان منطقه، موجب افزوده شدن عامل ایدئولوژي در رقابت میان دو کشورگردید . پایان جنگ ایران و عراق و تحولات پس از آن، زمینه را براي نزدیکی تهران و ریاض و پرهیز از تقابل و همزیستی در دو دوره دولت سازندگی و همکاري در دوره دولت اصلاحات را فراهم کرد . اما این دوستی که در عین پاره اي اختلافات در جریان بود با تحولات رخ داده در سطوح داخلی، منطقه اي و بین المللی مجددا جاي خود را به تنش داد . برجسته شدن عنصر تشیع در سیاست هاي منطقه اي از یکسو و پر رنگ شدن عنصر سنی /سلفی در تحولات منطقه از سوي دیگرحوزه رقابت دو کشور را ازسطح منطقه خلیج فارس به کل منطقه خاورمیانه گسترش داد.
دردوران دولت احمدی نژاد روابط ایران و عربستان سعودي به الگوي حاکم در اولین دوره بازگشت. در این دوره تقابل و رقابت هاي ایدئولوژیک و ژئوپلتیک هم زمان شدت گرفت. وجه تمایز این دوره با دوره اول، خروج عربستان سعودي از جهت گیری محافظه کارانه و اتخاذ رویکرد فعال و تهاجمی در سیاست خارجی و برجستگی رویکرد ایدئولوژیک آن و حمایت از جریان هاي سنی /سلفی تندرو در سطح منطقه اي بوده است.
روابط دو کشور از منظر واقعگرایی انگیزشی
واقعگرایی انگیزشی[1] را میتوان شاخه ای از واقعگرایی دانست که بر روی دولت های جویای امنیت[2] متمرکز شده است. آندرو کید[3] برای اولین بار در کتاب «اعتماد و بی اعتمادی در روابط بین الملل» این مفهوم را وارد ادبیات روابط بین الملل کرد. هرچند قبل از آن رندال شویلر[4] در زمینه انگیزه بازیگران جویای امنیت و طمع کار بحث کرده بود، اما به گفته گلازر[5] استدلال کید قویتر و وابسته به مجموعهای از موضوعات تجربی است.
موضوع اصلی واقعگرایی انگیزشی بحث در مورد دولتهای جویای امنیت است. واقعگرایی انگیزشی در برابر دولتهای جویای امنیت دولت های طمع کار را قرار میدهد. واقعگرایی انگیزشی تهدید جدی دولت های جویای امنیت را بی اعتمادی میداند و بر این نظر است که بی اعتمادی این دسته از بازیگران به انگیزه های یکدیگر باعث ایجاد تضاد و کشمکش خواهد شد، ولی بلافاصله تأکید میکند که گرچه نمی توان بی اعتمادی به انگیزه ها را کاملا حذف نمود، دولتها امکانات وسیعی برای کاهش آن در اختیار دارند و دولتهای جویای امنیت به علت تمایلات درونی قادرند یکدیگر را به عنوان جویندگان امنیت مورد شناسایی قرار داده و از کشمکش و تضاد جلوگیری نمایند.
واقعگرایی انگیزشی در مقابل واقعگرایی ساختاری که دولت ها را جویای امنیت فرض میکند، بر اهمیت تغییر در انگیزه ها و اهداف بازیگران تأکید دارد؛ مخصوصا این که واقعگرایی انگیزشی این موضوع را مطرح میکند که مهمترین نکته برای فهم رفتار بین المللی رقابت آمیز بستگی به ذات تک تک دولت ها داشته نه ساختار بین المللی. از یک سو، در جهانی که تمامی قدرت های اصلی آن جویای امنیت بوده همکاری و صلح محتمل و برعکس در جهانی که بیشتر قدرتهای اصلی آن دولت های طمع کار بوده، رقابت و جنگ محتمل است. البته این بدان معنی نیست که ساختار بین المللی موضوعیتی نداشته بلکه تأکید بر این است که ساختار نمیتواند قائم به ذات علت رفتار مبتنی بر همکاری یا رقابت باشد. بلکه ساختار صرفا میتواند بر توانایی توسعه طلبانه دولتها تأثیرگذار باشد .
واقعگرایی انگیزشی دو عامل را برای شناسایی دولت های جویای امنیت معرفی میکند: شفافیت[6] و نشانه های پرهزینه. این دو عامل ضمن آنکه دولت های جویای امنیت را به یکدیگر معرفی میکند، باعث تمایر آنها از دولت های طمع کار نیز خواهد شد؛ زیرا دولت های طمع کار به سبب اهداف و مقاصدشان نمی توانند نشانه های پرهزینه را از خود بروز دهند . شفافیت از طریق اطلاع رسانی به موقع، دقیق و اطمینان بخش امکان پذیر است. دولت جویای امنیت باید بر نگرانی های طرف مقابل و مواردی که انگیزههای بی اعتمادی را تقویت میکند متمرکز گردد و در این خصوص، اطلاعات لازم به ویژه اطلاعات درباره اهداف و مقاصد نظامی خود را برای حصول اطمینان در اختیار طرف مقابل قرار دهد. طرفداران این راهکار بر این نظرند که عامل شفافیت بیشتر در دموکراسی ها ظهور و بروز می یابد. اگر دموکراسی جوینده امنیت باشد، دولت های دیگر این نیت را زودتر درک خواهند کرد و بی اعتمادی به انگیزه ها از بین میرود و در نتیجه، میان دولت های دموکراتیک و دیگر دولت های جویای امنیت، حس همکاری ایجاد میگردد. نکته جالب در این خصوص این است که چنانچه دولت دموکراتیک طمع کار باشد، نیت آنها نزد دولت ها سریعتر نمایان خواهد شد.
اگرعامل شفافیت بیشتر در دولت های دموکراتیک بروز می یابد، عامل نشانه های پرهزینه نیز چه در دولت های دموکراتیک و چه غیردموکراتیک قابلیت ظهور دارد. از سوی دیگر، صرفا نمی توان به عامل شفافیت اکتفا کرد؛ یعنی عامل شفافیت، شرط لازم و عامل نشانه های پرهزینه، شرط کافی در فرآیند اعتمادسازی است. نشانه های پرهزینه[7]را در چهار زمینه کلی میتوان مورد بررسی قرار داد: ایدئولوژی، سیاست ها در برابر اقلیت های کشور، سیاست ها در مقابل همسایگان ضعیف و سیاست نظامی .
در صورتی که نظام سیاسی کشوری دارای ایدئولوژی تند، متعصبانه و تهاجمی باشد، میتوان آن دولت را تهاجمی دانست و غالبا تحصیل امنیت توسط چنین دولت هایی، بیاعتمادی همسایگان را برخواهند انگیخت. در اینجا نشانه پرهزینه، میانه روی ایدئولوژیک است. میانه روی ایدئولوژیک، هزینه های بسیاری را برای ایده نظام سیاسی در پی خواهد داشت؛ لذا بروز این نشانه ها به طرف مقابل، جدیت نظام سیاسی را در تغییر راهکار تهاجمی نشان خواهد داد . فرضیه دوم، یعنی سیاست ها و رفتارها در برابر اقلیتهای داخلی است که در این چهارچوب، دولت هایی که اقلیت های داخلی را سرکوب میکنند و به آنان اجازه فعالیت نمی دهند، کمتر دچار محدودیت خواهند بود. گفتنی است چنین سیاست هایی نشان از گرای شهای ملی گرایی دولت موردنظر دارند. بنابراین، نشانه پرهزینه در اینجا اعطای حقوق سیاسی به اقلیت های داخلی است . در خصوص سیاست ها در قبال دولت های ضعیف، دولت های تهاجمی اغلب در پی آنند که دولت های ضعیف را تحت سلطه خود درآورند، خلأهای قدرتشان را پر کنند و از این راه قدرتشان را افزایش دهند. درحالیکه نشانه پرهزینه در این چهارچوب از طریق احترام به استقلال و عدم مداخله در امور داخلی کشورهای ضعیف نمایان میگردد. آخرین زمینه برای نشانه های پرهزینه، سیاست نظامی است که کاهش یا خوددداری از افزایش سطح آمادگی نظامی را شامل میشود. گلازر سه شاخصه را برای این نشانه پرهزینه بیان میدارد: توافقات کنترل تسلیحات بخصوص توافقاتی که منجر به کاهش توانایی های تهاجمی گردد، تغییر جهت به سمت اتخاذ موقعیت های دفاعی تر و کاهش یکجانبه نیروهای نظامی در طول مرزها .
پیشینه روابط ایران و عربستان در دوران احمدی نژاد نشان می دهد که موضوعات تنش زا تا چه میزان باعث شده ایران به عنوان دولتی تهاجمی و طمع کار در عرصه منطقه ای و بین المللی از سوی عربستان مورد شناسایی قرار گیرد.
با توجه به این چارچوب نظری دولت روحانی یک دولت جویای امنیت در حوزه منطقه ای و بین المللی به شمار میرود. مطابق با دیدگاه واقعگرایی انگیزشی دولت های جویای امنیت شفافیت و نشانه های پرهزینه را از خود نشان داده تا بتوانند در محیط منطقه ای و بین المللی خود را از دولت های طمع کار متمایز سازند. چرخش از ایدئولوژی تهاجمی نظام سیاسی به سمت اعتدال، تغییر جهت نسبت به دولت های منطقه از رویکرد تنش زایی به سمت تنش زدایی، اعطای نسبی حقوق اقلیت های داخلی در کشور و تغییر در برنامه های نظامی از جمله نشانه های پرهزینه ای است که دولت روحانی تلاش کرده تا از خود نشان دهد. بروز این نشانه ها از سوی دولت روحانی حاکی از حرکت به سمت دولت جویای امنیت میباشد.
چشم انداز آینده
در صورتی که ایران و عربستان بتوانند روابط و همکاریهای خود را گسترش دهند و دیدگاهها و سیاستهایشان در سطح منطقه را به یکدیگر نزدیک کنند، آن گاه خواهند توانست منافع و امنیت ملی خود را بهتر تامین نمایند و در نتیجه ثبات و همکاریهای منطقهای در خاورمیانه را نیز افزایش دهند.اما در شرایطی که روابط دو کشور طی سالهای اخیر سرد شده و رقابتها و بعضا تنشهای میان آنها در سطوح دو جانبه و منطقهای افزایش یافته، شاهد آنیم که تهدیدات و هزینههای معطوف به دو کشور نیز افزایش یافته و به همین نسبت تنشها و بیثباتیهای منطقهای نیز گسترش پیدا کرده است.
مهمترین موانعی که بر سر راه سیاست خارجی دوکشور وجود دارد عبارت است از : ضعف اعتماد متقابل طرفین و برداشت های متفاوت و متعارض از مقولة « امنیت . واقعگرایی انگیزشی تهدید جدی دولتهای جویای امنیت را بی اعتمادی میداند و بر این نظر است که بی اعتمادی این دسته از بازیگران به انگیزه های یکدیگر باعث ایجاد تضاد و کشمکش خواهد شد. نکته مهم این است که در سطح منطقهای، دو کشور باید به تدریج به سمت راه حلهای میانی و طراحی بازی برد ـ برد حرکت کنند و به جای تأکید بر حداکثر امتیازات و دستاوردها به دستاوردهای نسبی قائل شوند، زیرا در برخی موارد برد کامل یک طرف به معنای باخت کامل طرف مقابل است و در نتیجه همکاری را منتفی میکند. مسئله مهم دیگر، شناسایی و تأکید بر منافع مشترک در دو سطح دوجانبه و منطقهای است و حرکت در راستای عملیاتی کردن منافع مشترک نیازمند اقدامات سیاسی، رسانهای و دیپلماتیک به صورت متقابل است. پذیرش برخی از رقابتها و اختلافنظرها در سطح منطقه و تلاش برای قاعدهمندی رقابتها موضوع مهم دیگری است که باید مورد توجه دو طرف قرار گیرد .
روی کارآمدن دولت روحانی تحول عمده ای در سیاست خارجی ایران به وجود آورد. چرخش از سیاست خارجی مبتنی بر انقلابی گری همراه با تقابل با نظام بین الملل به سمت سیاست خارجی تعقل گرایی همراه با تعامل با نظام بین الملل توانست در مدت زمان اندکی از شروع دولت یازدهم دستآوردهای چشمگیری در حوزه های مختلف سیاست خارجی برای کشور به ارمغان بیاورد. دستیابی به توافق ژنو بعد از حدود دوازده سال از آغاز مذاکرات هسته ای با غرب نشان میدهد که ثمره تعقل گرایی در سیاست خارجی تا چه میزان میتواند نمود خارجی داشته باشد. هنوز در عرصه عمل شاهد تحول چشمگیری در روابط با عربستان نیستیم، اما با کاربست نظریه واقعگرایی انگیزشی و تمایز دولت های جویای امنیت از دولت های طمع کار می توان با سیاست خارجی اعتدالی در چارچوب دولت های جویای امنیت حرکت کرد. سیاست خارجی مبتنی بر نشانه های چهارگانه (شفافیت، تعدیل در ایدئولوژی سیاسی، تعدیل در سیاست های نظامی و تنش زدایی در منطقه) دولتهای جویای امنیت می تواند برداشت از خود را در ذهن بازیگران منطقه ای و بین المللی تغییر دهد.
عربستان به عنوان یکی از بازیگران قدرتمند منطقه ای که همواره روابطش با ایران با تنش همراه بوده با درک تغییر در سیاست خارجی ایران از رویکرد تهاجمی به سمت رویکرد تعاملی، به سمت کاهش تنش های فی مابین گام خواهد برداشت؛ هر چند برخی بحران ها و موضوعات منطقه ای (بحران سوریه، فرقه گرایی و نزدیکی ایران با غرب) موانعی را در نزدیکی روابط میان دو کشور ایجاد نموده است.
[1]. Motivational Realism
[2]. Security-seeker
[3]. Andrew Kydd
[4]. Randall Schweller
[5] Glaser
[6]. Transparency
[7]. Costly Signals
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل