دکتر اکرم صالحی
سردبیر مجله انگلیسی روابط بین الملل
مقدمه
ایران و امریکا در طول چهار دهۀ گذشته با تنش و تخاصم عمیقی مواجه بودهاند. به همین دلیل، این دو کشور بارها تا آستانۀ تقابل مستقیم نظامی پیش رفتهاند؛ اما یکی از نقاط عطف تقابل دو کشور به برنامه هستهای ایران برمیگردد. فلذا در پي انعقاد توافقنامه موسوم به برجام میان ایران و کشورهای 1+5 و تصمیم به کنارهگیری یکجانبة ایالاتمتحده از آن در سال 2018، صدها تحریم که بخشهای مختلف اقتصادی، سیاسی، و نظامی را هدف قرار داده بود، توسط دولت دونالد ترامپ بر ایران اعمال شد. اینک در آمریکا با دولت جدیدی روبرو هستیم که رئیس آن دولت، جو بایدن عزم آن دارد که به برجام بازگردد به شرط اینکه ایران نیز به تعهداتش در چارچوب برجام بازگردد. از این رو هدف پژوهش حاضر پاسخ به اين پرسش است که سیاست بایدن در مقابل برنامه هستهای ایران چیست و چه تاثیری بر این برنامه دارد؟ در پاسخ به این پرسش به نظر میرسد سیاست دولت بایدن بازگشت به برجام و مذاکره برای برجام پلاس یعنی مهار برنامه هستهای ایران در قبال لغو تحریمهای هستهای و در ادامه کنترل تحرکات منطقهای و برنامه موشکی ایران است.
اشراف بر تاريخچه برنامه اتمی ايران و نقش غرب در پايهگذاری آن، برای ارائه هر تحليلی از اختلافنظرهای سياسی و فنی در رابطه با پرونده هستهای ايران حائز اهميت است. مباحث هستهای را ميتوان از جمله حوزههایي تلقي کرد که آمریکا از زمان طرح برنامه هستهای ایران به عنوان یک اهرم فشار عليه جمهرری اسلامي ایران بهکارگرفته است. بديهی است طرح اتهامهای آمریکا مبنی بر دوگانگی معيارهای رفتار هستهای ايران در سالهای اخير و اعمال تبعيض نسبت به اين کشور، ريشه در حمايتی دارد که غرب از نظام سلطنتی پيشين ايران به عمل آورد، اما پس از پيروزی انقلاب اسلامی از آن دست کشيده است. اين مسئله در روند تقويت انگيزه جمهوری اسلامی ايران برای نيل به خودکفايی هستهای موثر بود. در حقیقت سال 1335 مبداء گرايش ايران به انرژی هستهای بود. در آن سال مذاکرات دولت وقت ايران با کاخ سفيد به حصول پيشنويس توافقنامهای برای بهرهبرداری غيرنظامی از انرژی هستهای انجاميد. هدف شاه از آغاز برنامه ﻫﺴﺘﻪاي ایران هم تأمين یك منبع بالقوه براي انرژي و هم ایجاد پيشرفت در ظرفيتهاي علمي این كشور بود.
فلذا با شروع فعالیتهای هستهای ایران، محمدرضا شاه برنامههای بلندپروازانهای برای توسعه و گسترش برنامه هستهای ایران درنظرگرفت. همکاریهای هستهای حکومت پهلوی با آمریکا و اروپاییها ادامه داشت تا اینکه با پیروزی انقلاب 1979 در ایران و فسخ یکطرفه قراردادهای تأسیس نیروگاههای اتمی از سوی شرکای غربی، ایران به کوششهای علمی بسیاری برای دستیابی به انرژی هستهای غیرنظامی دست زد. دراین راستا ﻛﺸﻮرﻫﺎي غربی و آمریکا نیز از انتقال ﻫﺮﮔﻮنه ﺗﺠﻬﻴﺰات و فنآوری هستهای به جمهوری اسلامی ایران ﺧﻮدداري ﻛﺮده و نسبت به اجرای قراردادهای منعقده که قانونی و تحت نظارت آژانس بوده، اﺳﺘﻨﻜﺎف ﻧﻤﻮدﻧﺪ.
درپی تلاشهای مداوم برای حل موضوع هستهای ایران و ﻧﺎﻛﺎﻣﻲ در ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺳﻌﺪآﺑﺎد و ﻣﻮﻛﻮل ﺷﺪن ﻣﻮﺿﻮع ﺑﻪ ﺗﻮاﻓﻘﻨﺎﻣﻪ ﺑﺮوﻛﺴﻞ ﻛﻪ ﻃﻲ آن از اﻳﺮان ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﺷﺪ ﺳﺎﺧﺖ و ﻣﻮﻧﺘﺎژ ﻗﻄﻌﺎت ﺳﺎﻧﺘﺮﻳﻔﻴﻮژ را ﺑه ﺗﻌﻠﻴﻖ درآورد، طرفین بار دیگر ﺑﺮاي ﺣﻞوﻓﺼﻞ ﻣﻮﺿﻮعهاي ﺑﺎقیماﻧﺪه در ﻗﺎﻟﺐ ﺗﻮاﻓﻖ ﭘﺎرﻳﺲ گرد هم آمدند. اﻣﺎ اﻳﻦ اﻗﺪام ﻫﻢ راه ﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﻧﺒﺮد. ﺑﺎ اﻧﺘﺨﺎب ﻣﺤﻤﻮد اﺣﻤﺪيﻧﮋاد ﺑﻪ رﻳﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮري ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺷﺮاﻳﻂ ﻣﺘﺸﻨﺞ ﺣﺎﻛﻢ ﺑﺮ ﭘﺮوﻧﺪه ﻫﺴﺘﻪاي اﻳﺮان، ﻣﻮﺿﻮع ﻫﺴﺘﻪاي ﺧﻂ ﻗﺮﻣﺰ دوﻟﺖ و ﺷﻮراي ﻋﺎﻟﻲ اﻣﻨﻴﺖ ﻣﻠﻲ ﻗﻠﻤﺪاد ﺷﺪ. ﺑﺮﻫﻤﻴﻦ اﺳﺎس ﺑﻮد ﻛﻪ با ارجاع موضوع ﻫﺴﺘﻪاي ایران از آژانس بینالمللی انرژی اتمی به شورای امنیت سازمان ملل مقدمات ورود ایران به چارچوب مقررات فصل هفتم منشور سازمان ملل فراهم شد. بدین منظور شورای امنیت سازمان ملل متحد با عنوان بخشی از تلاشهای بینالمللی برای متوقف کردن برنامه ﻫﺴﺘﻪاي ایران شش قطعنامه علیه ایران صادر نمود.
ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ دور ﻣﺬاﻛﺮات ﺟﺪي ﻣﻴﺎن ایران و ١+٥ در ١٦ اﻛﺘﺒﺮ سال ٢٠١٤ در ژﻧﻮ آﻏﺎز شد. ﻧﺘﻴﺠﻪ اﻳﻦ دور از ﻣﺬاﻛﺮات ﻛﻪ در اواﺳﻂ ﻣﺎه ﻧﻮاﻣﺒﺮ اﻋﻼم ﺷﺪ، اﻳﻦ ﺑﻮد ﻛﻪ ایران اﻋﻼم ﻛﺮد ﺗﻤﺎﻣﻰ ﻣﺸﻜﻼت ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ را ﺑﺎ ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻠﻰ اﻧﺮژي اﺗﻤﻰ ﺣﻞ ﻛﺮده و این موضوع ﺷﺎﻣﻞ؛ ﺣﻀﻮر ﻣﺠﺪد ﺑﺎزرسان در ﺗﺎﺳﻴﺴﺎت ﻫﺴﺘﻪاي ایران بود.
توافقنامة وین سال 2015 میلادی امیدی واقعی در دلها زنده کرد و موجب ازسرگیری تبادلهای اقتصادی میان ایران و دیگر کشورهای دنیا شد. ایران امیدوار بود که این توافقنامه منجر به بازیابی اقتصادی سریع شود، چیزی که این کشور در شرایط بحرانی نیاز اضطراری به آن داشت. اما ﺑرآورده نشدن اﻧﺗظارات اﻳران از یکسو و از سوی دیگر اﻧﺗﺧﺎب دوﻧﺎﻟد ﺗراﻣپ در ﻧواﻣﺑر ٢٠١٦ وﺿﻊ را ﺑدﺗر ﻛرد. وی اعتبار بینالمللی برجام را زیرسؤال برد و با اعمال محدودیتها و تحریمهای متناقض با برجام، تلاش نمود تا روح برجام را از درون تهی نماید و آنرا تا مرحله یک تعهد دوجانبه بین ایران و آمریکا، کاهش دهد. نهایتا در ٨ ﻣﻲ ٢٠١٨ ترامپ فسخ یکطرفه این تعهد دوجانبه را اعلام نمود و ﺷﻣﺎرش ﻣﻌﻜوس ﺑﺎزگشت تحریمهای ایالات متحده را کلید زد. در واقع در طول چهار دهۀ گذشته، آمریکاییها، شدیدترین تحریمهای غیرانسانی را در قالب فشار حداکثری برای شروع دور جدید مذاکرات در قالب دیپلماسی اجبار در دستورکار قرار دادند. اقدامات خصمانۀ آ نها در منطقۀ غرب آسیا نیز بارها دو کشور را تا آستانۀ تقابل مستقیم نظامی کشاند.
ازاینرو دولتمردان ایران راهبرد جدید بازگشت مرحلهای به وضعیت قبل از توافق برجام را در صورت عدم اجرای تعهدات طرف غربی، در پیش گرفتند. درواقع اتحادیه اروپا در طول یکسال و نیم گذشته نه تنها اقدامی عملی برای خنثیسازی فشارهای اقتصادی ضدایرانی انجام نداد بلکه به نمایندگی از کاخ سفید پیگیر تحمیل مذاکرات موشکی و منطقه ای به جمهوری اسلامی ایران نیز شد. لذا پس از گذشت بیش از یکسال از بدعهدی آمریکا دولت ایران رسما طرح خود برای کاهش تعهدات برجامی، در قالب پنج گام، پنج محدودیت تعریف شده در برجام از اردیبهشت ماه سال 1398 اجرایی کرد.
با همه این تفاسیرحسن نیت ایران در موضوع برجام زیر سؤال نمیرود زیرا ایران به صورت کامل به تعهداتش پایبند بود و به آن عمل کرده است. بهطوریکه پانزده گزارش آژانس پایبندی ایران به تعهداتش را تایید میکند. حتی بعد از خروج آمریکا از برجام، ایران همچنان در برجام باقی مانده است. در واقع کاهش گام به گام تعهدات، اقدامات جبرانی ایران در مقابل اقدامات اروپا و آمریکا بود. آنها از حق خود در برجام استفاده کردند، در حقیقت اقدامات ایران برگشتپذیر بوده و منجر به از بین رفتن برجام نشد. با این وجود علی رغم اینکه در طول چهار سال گذشته، تروئیکای اروپایی و محور روسی_چینی در پی جلوگیری از نابودی و شکست کامل توافق هستهای بودند، تنها امید آنها، تغییر کادر سیاسی در کاخ سفید و متعاقب آن، بازگشت آمریکا به توافق هستهای بود. از این رو تغییر مدنظر آنها، در انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا رقم خورد. جو بایدن که همواره در نطقهای انتخاباتی خود بر لزوم بازگشت به توافق هستهای تأکید میکرد، با شکست دونالد ترامپ وارد کاخ سفید شد و طرفین باقیمانده منتظر اقدام تیم جدید کاخ سفید برای بازگشت به توافق هستهای بودهاند.
از این رو در پرتو تغییر کادر سیاسی در کاخ سفید و روی کار آمدن جو بایدن، تمایل اولیه دولت بایدن مانند ترامپ نیست. وی تمایل دارد علی رغم چالشهای یاد شده و شرایط متغیر تا جایی که بشود برجام را احیا کرده و پایه توافقات مکمل قراردهد. در واقع یکی از جدیترین سناریوها که در دولت جدید ایالات متحده طرفداران فراوانی دارد، اصلاح توافق هستهای و نه تغییر آن است. بهطوری که رسیدن به یک توافق تکمیلی یا مکمل هدف این گروه است. این سناریو به معنای آن است که ایران و آمریکا بر اساس منافعشان به مذاکره روی خوش نشان دهند. در حقیقت آمریکا بهدنبال کشاندن ایران برای مذاکره بر سر برجام پلاس است. در برجام پلاس علاوه بر افزایش محدودیتها در برنامه هستهای، آمریکا به دنبال ایجاد محدودیت در برنامه موشکی و نقش منطقهای ایران است. به عبارت دقیقتر، در این سناریو، برجام نقش پل ارتباطی یا حلقۀ واسط را ایفا میکند. آمریکاییها همواره در طول چهار دهۀ گذشته به صراحت به این موضوع اذعان کردهاند که برنامه هستهای ایران یگانه دغدغۀ آنان نیست. آنها با زیادهخواهی هرچه تمام، الگوی رفتاری منطقهای، برنامۀ موشکی و مسائل حقوق بشری ایران را نیز بهانه کردهاند.
دراین میان اروپاییها نیز در مسیر خواست و مواضع آمریکاییها حرکت میکنند و به دنبال جایگزین کردن برجام با یک توافق جامعتری هستند که موضوع، نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی و برنامههای موشکی در آن گنجانده شود. از این رو آنها نیز همانند جو بایدن، ابتدا خواهان حفظ توافق هستهای و سپس استفاده از آن برای توافق حول سایر مسائل دیگر هستند. به عبارت دقیقتر، راهحل اصلی آنها حفظ توافق هستهای و سپس شروع گفتوگوهای منطقهای و موشکی و حقوق بشری است. چنین سناریویی منافع اروپا و آمریکا را به یک اندازه تامین میکند. از سوی دیگر دربارۀ روسیه و چین نیز باید گفت که آنان از مخالفان اساسی توسعه و گسترش برنامۀ هستهای ایران هستند. آنان نیز در خفا به تحمیل محدودیتهای بیشتر هستهای به ایران بیمیل نیستند. تجارب تاریخی چین و روسیه در ارتباط با برنامۀ اتمی ایران نیز گواه سیاستهای پرفرازونشیب و گاهی منفیِ آنان در قبال ایران است. چین و روسیه همواره در اوج تنشهای هستهای ایران در طول دو دهۀ گذشته در شورای امنیت علیه ایران رأی دادهاند. مهمترین شاهد بر این مدعا، عملکرد منفی این دو کشور در قطعنامههای 1696، 1737، 1747، 1803، 1835 و 1984 شورای امنیت سازمان ملل متحد است. این قطعنامهها در حالی سبب وضع تحریمهای شدیدی علیه ایران شدند که هر دو کشور چین و روسیه به همۀ آ نها رأی مثبت داده اند.
در نهایت استراتژی درست در دولت بایدن باید اتکا به برجام باشد، نه برجام پلاس. زیرا با توجه به سخنان اخیر آیتالله خامنهای که مذاکره بر سر مسائل موشکی و منطقهای را "خط قرمز" عنوان کرده، در شرایط فعلی ایران به هیچ عنوان حاضر به قبول مذاکره بر سر چنین گزینههای نخواهد بود و تاکنون کمترین انعطافی در این باره از خود نشان نداده و به نظر هم نمیرسد که در حداقل در آینده نزدیک زیر بار مذاکره بر سر چنین مسائلی برود.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل