دکتر اکرم صالحی*
طرح مسئله
روابط ایران و آمریکا در سالهای گذشته دچار فراز و نشیب بوده و هیچ گاه به گشایش روابط دوجانبه و دوستانه منتهی نشده است. اغلب جناحهای سیاسی در کشور یکی از دلایل مهم این واگرایی را دوگانه حاکمیت و دولت میدانند و معتقدند حاکمیت تمایلی به روابط عادی با آمریکا ندارد و دولتها علیرغم میل باطنی برای برقراری روابط تصمیم گیرنده نیستند. از این رو پژوهش حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که انتخابات آینده ریاست جمهوری ایران چه تاثیری بر روابط ایران و آمریکا دارد؟ در پاسخ به این پرسش به نظر میرسد انتخابات آینده ریاست جمهوری در ایران و شکلگیری دولت سیزدهم با توجه به کارگزار بودن دولتها و تعیینکننده نبودن تصمیمات ریاست جمهوری و به طورکلی دولت، در سیاستگذاریهای کلان و سیاست خارجی، تاثیری بر روابط ایران و آمریکا ندارد.
انتخابات ریاست جمهوری ایران و تاثیر آن بر روابط ایران و آمریکا
تاريخ روابط نه چندان بلند ايران و آمريکا، آکنده از مسايل پراهميت و فراز ونشيبهايي است که در مناسبتها و زمانهاي مختلف اتفاق افتاده و در نهايت به قطع روابط سياسي اين دو کشور انجاميده است. عدم تفاهم و فاصله موجود ميان اين دو کشور چندان زياد است که ميتوان از آن به راهي ناهموار و يا ديواري بلند تعبير کرد. چرا اين فاصله زياد و ديوار بلند دشمني به وجود آمد؟ آيا اين ديوار بلند همچنان بايد باقي بماند و يا لازم است که برداشته شود؟ در پرونده روابط ايران و آمريکا، درگذر تاريخ، از دخالت مستقيم و اتحاد گرفته تا قطع رابطه و دشمني به چشم ميخورد. بر اين اساس روابط ايران و آمريکا را ميتوان به سه دوره تقسيم کرد:
دوره اول: از آغاز تا کودتاي 28 مرداد
دوره دوم: از کودتاي 28 مرداد تا انقلاب 1357
دوره سوم: دوره بعد از انقلاب 1357
در دوره اول روابط ايران و آمريکا از سال 1829 تا سال1850 ميلادي، روابط صرفاً فرهنگي و تا حدودي مذهبي- فرهنگي بود. در طي اين سالها تا جنگ جهاني دوم، آمريکا تصويري مثبت و نوعدوستانه در چشم مردم ايران، که از دخالتهاي روس و انگليس رنجور بودهاند بر جاي گذاشت. اما بعد از مطرح شدن جنبش ملي صنعت نفت، این کشور تلاش كرد از روي کار آمدن دکتر مصدق طي كودتايي جلوگيري کند تا منافع نفتي ايشان در خاورميانه به خطر نيفتد. لذا فرو نشاندن بحران ملي کردن نفت براي ايالات متحده يک دستاورد عمده بود زيرا هم در صنعت نفت ايران سهم تعيينکنندهاي به دست آورد و هم امکان نفوذ در تحولات اقتصادي و سياسي ايران را پيدا نمود. علاوه بر این ايجاد جو پليسي و خشن بعد از کودتاي 28 مرداد، نيازمند تشکيلاتي بود که بتواند هر فرياد آزاديخواهانهاي را در نطفه خفه ساخته و مجال عرضاندام را از نيروهاي مؤمن و مبارز بگيرد. از اين رو آمريكا سازمان مخوف ساواك را تحت نظارت سيا در ايران ايجاد كرد.
از سوی دیگر ایالات متحده با به يغما بردن منابع نفتي كشور و فروش سلاح و كالاهاي مصرفي، ايران را بيش از پيش به سمت وابستگي حركت داد. چنانكه در 1343 با تصويب قرارداد ننگين كاپيتولاسيون، وجه سياسي اين وابستگي بيش از پيش نمايان و استقلال و حاکميت سياسي و قضايي ايران نقض شد.
شايد بتوان گفت يکي از پيچيدهترين روابط در صحنه ديپلماسي جهاني رابطه ايران با ايالات متحده آمريکا پس از انقلاب اسلامي است که دچار فراز ونشيبهاي زيادي شده است. به دنبال انقلاب 1357، ايران از يك متحد وفادار به يكي از آشتيناپذيرترين دشمنان ايالات متحده در منطقه و فراسوي آن مبدل شد. وقوع برخي بحرانها در روابط دو كشور در سالهاي اوليه پيروزي انقلاب از جمله اشغال سفارت آمريكا و گروگانگيري ديپلماتهاي آمريكايي، حمله آمریکا به طبس به قصد نجات گروگانها، همچنين حمايتهاي اطلاعاتي و نظامي آمريكا به عراق در تجاوز عليه ايران، به تقويت اين ديدگاه منجر گشت.
در واقع در سالهای اخیر تنها دورۀ کاهش تنش میان دو کشور را میتوان دوران کوتاه میان امضای توافق هستهای ایران با قدرتهای جهان تا روی کار آمدن دونالد ترامپ دانست؛ دورانی که انتظار میرفت با هماهنگی شش قدرت بزرگ جهان، گشایشی در کار اقتصاد ناپایدار و درماندۀ ایران حاصل شود. به طور کلی ايران و آمريکا بعد از روی کار آمدن دولت ترامپ در يک حالت چالش و درگيريهاي متعدد بوده و مرتباً براي يکديگر خط و نشان کشيده و مورد تهديد و تطميع قرار دادهاند. از جمله دیگر اقدامات خصمانه؛ خروج آمریکا از برجام، سرنگونی پهپاد آمریکایی توسط سپاه، حمله به تأسیسات نفتی آرامکو، ترور سردار قاسم سلیمانی، حمله ایران به پایگاه عینالاسد آمریکا در عراق و سیاست فشار حداکثری آمریکا بود.
با نگاه به رابطۀ ایران با آمریکا طی دورههای مختلف، این باور تقویت میشود که گویا رابطۀ واشنگتن با تهران در ادوار مختلف، فارغ از آنکه قدرت اجرایی ایران در دست چه دولتی بوده، همواره از یک خط مشی روشن پیروی کرده است. در همۀ دورانها، رفتار قهرآمیز ایران در قبال آمریکا واکنشی کاملا متفاوت را از سوی واشنگتن در پی داشته که حداقل آن طیف گستردهای از تحریمهای اقتصادی و سیاسی، هم در دوران ریاست جمهوری دموکراتها و هم جمهوریخواهان بوده است. در تمام این دوران، فراز و فرود رابطۀ دو طرف را، نه حزبِ مسلط بر قدرت در آمریکا، بلکه سیاست اتخاذ شده از سوی ایران شکل داده است.
به نظر میرسد که در ایران دولتها علیرغم میل باطنی برای برقراری روابط با آمریکا تصمیم گیرنده نیستند و در واقع این حاکمیت است که تمایلی به روابط عادی با آمریکا ندارد. فلذا انتخابات آینده ریاست جمهوری در ایران و روی کار آمدن دولت جدید قاعدتا دربرگیرنده چرخش صد و هشتاد درجهای در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در زمینه ارتباط با ایالات متحده نخواهد بود. در حقیقت هر نوع تغییر یا هر نوع نقص و ناکارآمدی دولت قبل و رفتن آن، به معنای آمدن یک دولت قوی و کارآمد؛ حتی از یک جریان و طیف سیاسی دیگری، نخواهد بود و نقش موثری در بهبود روابط ایران و آمریکا نخواهد داشت. با وجود آنکه دولتها در روزهای پایانی با ارائه آمارهای مختلف، خود را موفق و کارآمد جلوه میدهند اما واقعیت در این زمینه با این آمارها متفاوت است. به نظر میرسد عوامل ثابتی از جمله نداشتن قدرت اجرایی ریاست جمهوری در ایران در حل نشدن مشکلات و چالشهای بین ایران و آمریکا نقش اصلی را ایفا میکند و هر دولتی با هر گرایش سیاسی در محاصره این عوامل قرار میگیرد به گونه ای که عملکردش هیچ تناسبی با وعدههایش ندارد. به عبارت بهتر تغییر دولت در ایران با توجه به کارگزار بودن دولتها و تعیینکننده نبودن تصمیمات ریاست جمهوری و به طورکلی دولت، در سیاستگذاریهای کلان و سیاست خارجی، تاثیری بر روابط ایران و آمریکا ندارد. در واقع شکاف بین دیدگاه حاکمیت و دولت و میزان تاثیرگذاری گروههای ذینفوذ بر تصمیمسازی دولتها بر کارکرد و کارآمدی آنها تاثیر مستقیم میگذارد و منجر به ناکارآمدی دولتها برای برقراری روابط با آمریکا میشود.
*دانش آموخته روابط بین الملل از دانشگاه آزاد واحد تهران شمال
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل