رضا میرزایی کارشناس ارشد روابط بین الملل
در حوزه انرژی یکی از مباحث مهم، ژئوپلیتیکِ انرژی است. به نظر می رسد هر گونه حضور یا مداخله در جریان انرژی می تواند منشا اثر یک جریان ژئوپلیتیکی گردد.انرژی و ژئوپلیتیک انرژی در امنیت و سیاست بین الملل دارای کارکرد بوده، همچنین ژئوپلیتیکِ انرژی می تواند عاملی قابل بهره برداری در سیاست خارجی کشورها باشد. با اینکه به نظر می رسد کشورهای دارای منابع طبیعی فسیلی در حیطه روابط بین الملل و بر این اساس، دارای فرصت ها و چالش های بیشتری باشند، با اینحال احتمالا می توان گفت تا دو الی سه دهه آتی (مفروضا مقطع اول گذار انرژی) تقریبا تمامی کشورها همچنان بازیگرانی فعال در زمینه انرژی های تجدید ناپذیر (ذغال سنگ، نفت، گاز) محسوب شوند. مرحله گذار انرژی در کنار فشار اقلیمی می گوید بازی انرژی که طبیعتی سیاسی نیز دارد در مسیر اوج خواهد بود. منطقا قابل پیش بینی است که با احتمال بالا نفت و گاز حتی پس از طی طریق گذار انرژی نیز، جایگاه وزینی در تولید بعنوان ماده اولیه داشته باشند.
در حال حاضر به لحاظ انرژی های فسیلی کشورها را می توان در سه مجموعه کشورهای تولیدو صادر کننده، کشورهای ترانزیتی، و کشورهای مصرف کننده انرژی دسته بندی نمود، هر چند ممکن است کشوری در دو یا سه گروه نیز اشتراک داشته باشد. نکته آنکه کشورهای عمده مصرف کننده انرژی صاحبان سرمایه و تکنولوژی نیز محسوب می شوند. از نگاهی دیگر بر پایه مقطع گذار انرژی (حرکت به سمت استفاده فناورانه از انرژی های تجدید پذیر) در آینده نه چندان دور نیز کشورها به دو دسته پیشرو و دنباله رو (شاید به عبارتی برنده ها و بازنده ها) نیز تقسیم خواهند شد. صرفنظر از کشورهایی که دارای سیاست های انرژی محور هستند، در نگاهی فنی نیز شاید بتوان نقش انرژی را در دنیای سیاسی و روابط بین الملل رو به رشد دانست و حتی وزن قابل توجهی در مباحث کلان بین الملل همچون نظم و سلسله مراتب، درکنار طراحی قدرت و تامین امنیت برای آن قائل شد. امنیت انرژی در زمره اولویت های استراتژی امنیت ملی کشورها قرار دارد. شاید این برداشت صحیح باشد که در محیط آنارکی با افزایش بی نظمی، در مقاطعی واحد های سیاسی قاعده نویس متوسل به شکل دهی نظمی جدید بر اساس شرایط غیر مخرب می شوند، که ژئوپلیتیک و امنیت انرژی اینجا دارای کارکرد خواهد بود. بالطبع کشورهایی که به مولفه های مخرب مثل جنگ روی می آورند، ممکن است با دامنه گسترده تری دچار عوارض یا پیامدهای خطرناک شوند.
در گذر زمان بصورتی اثبات شده نقش خاورمیانه(و مناطق همجوار) در ژئوپلیتیک انرژی مهم تلقی شده ، در برگیرنده چالش ها و فرصت های مرتبط بوده است. این فرصت ها و چالش ها توانسته اند از طریق امنیت انرژی بر امنیت و منافع ملی بسیاری از کشورهای منطقه ای یا فرا منطقه ای تاثیر قابل توجهی داشته باشند. ابینگر (2007) ،رفتار سیاسی و حتی اقتصادی کشورها، همچنین سیاست های امنیتی بین المللی را تابعی از امنیت انرژی می داند. برخی پژوهشگران نیز پیوندی ناگسستنی میان انرژی و صنعت به عنوان اساس قدرت در سده 21 ام قائل هستند(کاویانی راد و ویسی). بر چنین اساسی آیا بازیگر فعال در نظام جهانی بازیگری است که تعریف واضحی از جایگاه امنیت انرژی در جهان دارا باشد؟
در روابط بین الملل(بر اساس مناسبات قدرت) تسلط بر کانون ها و گذرگاه های انرژی می تواند بصورتی جدی تر مطرح باشد. بدین گونه است که جریان آزاد انرژی یکی از اهداف استراتژیک قدرت های بزرگ در منطقه ما تلقی می شود. صرفنظر از دوره های اخیر که به دلائلی با رشد بازیگری سیاسی/امنیتی برخی کشورهای منطقه ای مواجهیم، متاسفانه کشورهای خاورمیانه و مناطق همجوار آنقدر در حواشی بسر می برند که نتوانسته اند نقش مکمل یا فعالی در این زمینه در راستای منافع خود داشته باشند.
در خاورمیانه کشور ما نیز دارای وزن و نقش ژئوپلیتیکی بالایی دراین زمینه بوده و خواهد بود. منابع عظیم انرژی ، موقعیت ژئوپلیتیکی (قرار گرفتن در میان دو کانون مهم انرژی دنیا ،خلیج فارس و دریای خزر) ،کشور پیوند دهنده قاره ها(جفری کمپ)، استراتژیک بودن نفت و گاز و امنیت انرژی(فروش امنیت) ، محمل بودن انرژی در توسعه روابط و وابستگی متقابل، تامین امنیت در پرتو همکاری های انرژی و… ،از جمله موارد مرتبط با فرصت های سیاسیِ انرژی برای کشورمان می باشند. البته در طول چند دهه گذشته این فرصت ها بدلیل اختلافات سیاسی و بازیگری سیاسی در قبال برخی قدرت های بزرگ با مانع تحقق مواجه بوده است. در دوره هایی قابل توجه از چند دهه گذشته انرژی بیشتر به عنوان اهرمی علیه استکبار جهانی مورد توجه قرار گرفته، که در مجموع از حیطه تنش زدایانه بدور بوده است. مضافا دوران اهرم فشار بواسطه تحریم ها، صدمات کلی به بافت اقتصاد و پروسه تثبیت (ارتقا) قدرت از طریق این حوزه وارد آورده است. مجاورت با کشورهای تولید کننده و نقش فعال برخی کشورها در این حوزه نیز سهم ما را از کیک چنین منافعی کوچک و کوچک تر نموده است. در نگاهی،اصولا اقتصاد تک محصولیِ نفت ، روش های ویژه ای از تعاملات خارجی را نیاز دارد. اینجا زاویه جدی تری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه تمایل دولت ما بر حفظ تمام و کمال حوزه انرژی تحت سلطه خود یا نهادهای خاص وجود داشته که نتوانسته در این حوزه مرز دولتی/ غیر دولتی فعالی ایجاد نموده، فرصت های ثبات داری در جذب سرمایه ایجاد نماید.
بر اساس نظریات ژئوپلیتیک کوهن ایران به علت موقعیت ژئوپلیتیک و داشتن ذخایر راهبردی انرژی ، دارای جایگاه در مناسبات و روابط منطقه ای/فرا منطقه ای بوده ، سیاست خارجی اش همواره متاثر از ژئوپلیتیک انرژی خواهد بود. دبینگ فن (2018) نیز به امنیت عرضه و تقاضای انرژی پرداخته، پایداری امنیت انرژی را در آن می داند. فرصت های موجود در بخش انرژی تاکید می نماید که با کدامین روش می توان از انرژی و ژئوپلیتیک انرژی به نفع رشد اقتصادی ، پایداری سیاست خارجی بر پایه منافع ملی، و حتی تقویت نظامی (تثبیت قدرت بروشی غیر نظامی) بهره برد. نفت علاوه بر منبع رشد و درآمد اقتصادی ، به عنوان ابزار سیاست خارجی نیز کارایی دارد(پتروپلیتیک)، اما این ابزاری دو لبه در تعامل/تقابل با رشد بخش خصوصی در برابر بخش دولتی در حوزه نفت بوده است. در اصل در خاورمیانه اکثر بخش های ژئوپلیتیک انرژی را دولت ها نمایندگی می کنند و به همین دلیل این عرصه هزینه/فرصت های خاص خود را داشته و خواهد داشت. دولت ها در این منطقه بخش قابل توجهی از درآمد نفت و گاز خود را صرف تهیه یا خرید سلاح نموده ،رابطه بلند مدت و معنی داری میان این درآمدها و توسعه برقرار ننموده اند. بر این منوال فرصت های ژئوپلیتیک انرژی از دست رفته تلقی می شوند.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل