رضا ميرزايي کارشناس ارشد روابط بین الملل
تحول هندسه قدرت در دوران گذار در بین الملل مقطعی فرصت آور به نظر می رسد. در عین حال ممکن است بازی در این مقطع و در این عرصه برای برخی کشورها خطرناک محسوب شود. برای کشور ما ملاحظات توصیه بر واکاوی و برآورد دقیق تر دارد...
بر اساس مطالعات پیشینی بهره برداری ایران از مثلث ایران /چین/ روسیه بطور اعم وابسته به متغیرهای مستقلی است که می توان درنهایت آنها را مرتبط بر هندسه قدرت در نظام بین الملل دانست. در چنین شرایطی تخمین نظم آتی ، نقش، و سهم پذیری قدرت های بزرگ بخش قابل توجهی از محاسبات بهره برداری ایران از تلاقی قدرت های بزرگ در دوران گذار در بین الملل به حساب می آید.
نگاه کل نگر می گوید تلاش ایران در بهره برداری در این موقعیت ها به سمت مراحل حساس تر و حتی بیشتر وابسته به منطق و محاسبات در حرکت است. در دنیای سیاسیِ در حال گذار و البته با وجود همیشگی عدم قطعیت ها، فرایندهای تولید روابط استراتژیک به عنوان محور اصلی بازی در هندسه فدرت در شک و تردید خواهد ماند و مقاطع غیر قابل پیش بینی را ترسیم خواهد نمود.
در چنین مواقعی حرکت در بنیان های سیاست بین الملل فرصت های بهینه در مواردی مانند توسعه اقتصادی آنطور که مد نظر باشد را مهیا نخواهد نمود و کشورهایی مانند ایران شاید مجبور باشند همچنان نیازمند منابع قابل توجهی در حفظ رقابت های مرتبط با امنیت و بنیان های سخت افزاری باشند. با اینحال در چنین شرایطی حفظ بازیگری دیپلماتیک و روش های نرم بخش قابل توجهی از تولید منابع را تصمین خواهد نمود.
مطالعات پیشین و اکنون روسیه می گوید سیاست خارجی روس ها همچنان بر پایه انرژی و بازارهای تسلیحاتی و نقاط قوت آن خواهد چرخید که هدف نهایی بازگشت به قدرت و ایجاد فضای ژیوپولیتیکی مرتبط و مورد نیاز با نظم در پیش رو خواهد بود. امنیت خارج نزدیک و تقابل با تاثیر پذیری نگرشی نیز همچنان جز جدایی ناپذیر سیاست خارجی این کشور سرشار از منابع خواهد بود. این مطالعات در مورد چین نیز بر روند استراتژیک تحقق آنچه در قالب رویای چینی هدف گذاری شده تاکید دارد. در اصل با تغییرات قانون اساسی چین در سال 2019 مبنی بر تداوم حضور رهبر این کشور آقای شی برای سال های متوالی در صحنه سیاسی کشور پیام مهمی در صحنه سیاست بین الملل بوجود آورد که نوع شناسی رفتار سیاسی چین را بر اصل تداوم رشد اقتصادی و ثبات محیط پیرامونی پیشنهاد داده است. بنابراین چرخش های قابل توجه در سیاست بین الملل برای چینی ها به جز قطعیت بیشتر در سیاست خارجی بدلایل امکان تولید هزینه های خارج از راه قابل پیش بینی نخواهد بود. شاید حتی با کمی جسارت بتوان گفت شدت واکنش چینی ها در سیاست بین الملل بیشتر به سمت مدل های انزوای پیشین خواهد بود! اینجا فرصت اعمال سیاست از سوی قطب قابل توجه قدرت یعنی ایالات متحده که هنوز هم از تتمه های قابل توجه نظم قبل از گذار برخوردار است، محتمل خواهد بود. مضافا نگرش های هوشمندانه اعمالی از سوی این قطب قدرت که توسط تحلیل گران خبره داخلی و خارجی تشخیص داده شده، چیزی نخواهد بود که مورد توجه چینی ها قرار نگیرد و بر این اصل در بستری تجربی روی آوری دوم چین به نظام بین الملل در قالب توسعه دیپلماسی و سعی در بازنگری در مولفه های ثبات اور در سیاست بین الملل بسیار محتمل خواهد بود. در اصل چینی ها به عدم اختلال جدی در نظم اقتصادی (با محوریت ثبات و رشد اقتصادی ) و امنیتی (با محوریت امنیت انرژی و مواد غذایی) بر اساس نیاز خود و البته روش های محافظه کارانه بویژه در محیط پیرامونی خود توجه جدی خواهند داشت. به نظر می رسد در پیش گیری روش انتقال و تولید بحران و امتیاز گیری از آن مطابق آنچه از روس ها در بحران اکراین دیدیم که البته از نظر برخی تحلیگران به تله تعبیر شد نیز برای چینی ها چندان راهکار مناسبی نباشد. آنچه مسلم است و تاریخ به ما می آموزد با تغییر نظم برخی عناصر کلیدی نظم موجود یا قبلی همچنان تداوم خواهد داشت و حتی می توان طبق آموخته ها گسستگی و کثرت را به عنوان مشخصه سیاست بینالملل در نظر گرفت که بالطبع و منطقا در محاسبات جامعه نخبه گرای چینی جایگاه خود را خواهد داشت.
در چنین شرایطی فاصله کشوری مانند ایران تا انعقاد جایگاه استراتژیک در مثلت ایران/روسیه/چین، را می توان معنا دار تفسیر نمود. در اصل به نظر می رسد این صورتبندی نه تضمین شده است، و نه بدور از صورت حساب های جدی تر برای کشور خواهد بود!
در این رابطه ما به جمع بندی های چند جانبه تری در دنیای سیاسی خاص داخلی خود داریم تا تلقی های استراتژیک به برایندی قابل استحصال بیانجامد.در دنیای سیاسی واقعی فاصله نگرش ها ، ایده ها و ایده آل نگری ها شامل نتایج و پیامدهایی است که بدون انعطاف یا رژیدیتی سیاسی عندالزوم و به موقع کفه های سنگین برای واحد های سیاسی (کشورها و مردمانش) تولید خواهد نمود.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل