سیدقائم موسوی دکتری علوم سیاسی
گیرنده ها و سطوح واکنشی جامعه نسبت به مذاکرات برجامی از فرطِ بیم و امیدهای متناوب و سراب های دور و نزدیکش پوسته ای از بی تفاوتی و انفعال به خودش گرفته است.کیفیت مذاکرات و بویژه سبکِ واسطه ای بودن آن، بازی های پیدا و پنهان بازیگران بعلاوه تعدد و سختی قرابتِ منافع متعارض آنها بر مجهول بودن نتایج مذاکرات و ابهام آن افزوده است.هر کدام نیز تلاش می کنند با توجه به سری بودن محتوای مذاکرات و عدم امکان رسانه ای کردن آنها با سناریوی قطره چکانی مواضع دیگری را تخطئه کرده و مقصر سکون یا شکست مذاکرات را متوجه رقیب نماید.
این شرایط پرابهام وضعیت بغرنجی را رقم زده و موجی از انفعال و رکود ایجاد کرده که سوختن فرصتهای اقتصادی ماحصل از چالش های بین المللی بارزترین نمونه آن هستند.حریم برزخی و گرگ و میشِ موفقیت یا شکست مذاکرات اگر چه قادر است از وخامت اوضاع جلوگیری کند اما انباشت مشکلات و تسلسل زنجیرهای آنها به یکدیگر باعث خسران توأمان داخلی-خارجی کشور خواهد شد.
دوراندیشی و ضرورت اجتناب از فرو رفتن در بلوک بندی های کلان بین المللی ایجاب می کند که مذاکرات را حداقل از دو جنبه به فرجام برسانند؛ یکی دور شدن از تصادم مطلق با غرب و دیگری پای بند نشدن در تلهٔ شرق!
البته این الزاماً به معنای بلاتکلیفی و استمرار فضای مه آلود کنونی نیست؛ چرا که اگر چالش ها به موقع و در زمان مقتضی اندیشیده نشوند،ردای فرسایشی به خود می گیرند و بستری برای سوء استفاده کنندگان داخلی و خارجی مهیا می کنند.کلافگی بحران هستهای کشور در دو دهه اخیر نسبت دقیق و پیچیده ای با حساسیت های منافع و تعارض حاصل از آن در داخل و خارج بوده است.
در این بین اگر منافع کلان ملی از تعیُن لازم برخوردار بود،می توانست تعارض منافع را کنار بزند اما ظاهراً منافع خرد و متکثر داخلی از هژمونی لازم برای بر هم زدن تناسب اولویت های ملی برخوردار بوده اند و بر همین اساس بحران، زایندگیِ خودش را حفظ کرده و همچنان ادامه دارد. زیاده خواهی قدرت های جهانی و رقابت های منطقهای نیز مزید بر علت شده اند.
با این وجود مجموعه ای از رخدادها به گونه ای چینش شده اند که می توان با اتکاء به آنها و مقداری بهره وری از عقلانیت و دانش بین المللی با توجه به تمرکز مطلق نخبگان ابزاری در داخل، بحران را خاتمه داد.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل