دکتر مهدی کردی[1]
در سالی که گذشت؛ یکی از مهم ترین رویدادهای محیط بین الملل؛ جنگ روسیه و اوکراین بود. این درگیری صرف نظر از اینکه تنش عمده نظامی میان دو بازیگر عمده محیط بین الملل است؛ دارای دستاوردهای خاصی برای ناتو و آمریکا می باشد. در ادامه به بررسی اجمالی این پیامدها پرداخته می شود.
در طی سالیان منتهی به جنگ روسیه و اوکراین؛ به مانند پایان جنگ سرد؛ در میان محافل سیاسی و رسانه ای اروپا آراء و افکاری در حال نضج گیری بود مبنی بر اینکه فلسفه وجودی ناتو از میان رفته و دیگر نیازی به تداوم و حفظ کارکرد آن نیست. حتی فراتر از این گزاره ها؛ امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه؛ در ماه نوامبر سال 2019 میلادی؛ یعنی فقط دو سال و چهار ماه قبل از آغاز جنگ اوکراین؛ مدعی شده بود که ناتو دچار مرگ مغزی شده است.
در این خصوص باید گفت مواضع مکرون کاملا شبیه به مواضع ژنرال شارل دوگل نخستین رئیس جمهورِ جمهوری پنجم فرانسه می باشد که در سال 1966 میلادی؛ در اعتراض به نقش اول بودن آمریکا در ناتو و تشدید تنش از سوی واشنگتن با اتحاد جماهیر شوروی سابق؛ پاریس از شاخه نظامی این پیمان خارج نمود. همچنین مکرون با الگو گرفتن از ژاک شیراک دیگر رئیس جمهور اسبق فرانسه؛ بار دیگر ضرورت جایگزینی دفاع مستقل اروپایی را؛ گوشزد نمود.
در میانه چنین هیاهوهایی؛ در ماهه آوری آوریل و مه سال 2021 میلادی؛ بار دیگر پس از بحران سال 2014؛ تنش میان کی یف و مسکو؛ آغاز شد و پس از چند ماه وقفه؛ مجددا در پاییز و زمستان همان سال؛ به نقطه اوج خویش رسید. تا اینکه سرانجام در اواخر ماه فوریه سال 2022 میلادی؛ روسیه به طور رسمی به اوکراین حمله نظامی نمود.
تهاجم نظامی روسیه به اوکراین؛ بار دیگر به کشورهای اروپایی یادآوری نمود که بدون برخورداری از چتر حمایتی ناتو و آمریکا چقدر در برابر تهدیدات روسیه آسیب پذیر هستند. به واقع؛ حمله روسیه به اوکراین؛ خاطرات اضطراب آمیز سالهای نخست جنگ سرد را که هنوز ناتو تاسیس نشده بود؛ برای اروپایی ها یادآوری می نمود. بنابراین بار دیگر مشروعیت تداوم حیات ناتو در ذهن اعضای اروپایی این سازمان؛ مخصوصا جناح اروپای غربی آن؛ تثبیت گردید.
آنچه موجب این تثبیت حداکثری در ذهن کشورهای اروپایی عضو ناتو شده است؛ اثبات کارآمدی ماده 5 منشور ناتو؛ مبتنی بر تز دفاع دسته جمعی می باشد. ماده 5 منشور ناتو می گوید: حمله به هر یک از اعضای ناتو؛ به مثابه حمله به تمامی اعضا می باشد. در این خصوص لازم به ذکر است در میانه جنگ روسیه و اوکراین، مسکو از لیتوانی درخواست کریدور نقل و انقالاتی برای اتصال به منطقه کالیننگراد نمود. اما این درخواست؛ با مخالفت لیتوانی مواجه شد. روسیه در مقابل تهدید نمود به لیتوانی حمله می کند؛ اما ویلینیوس به تهدید و درخواست مسکو اعتنا نکرد. کرملین هم با توجه به اینکه لیتوانی عضو ناتو و ذیل پوشش ماده 5 می باشد؛ اقدامی برای حمله به این کشور انجام نداد. چرا که در این صورت؛ با اقدام متقابل و دسته اعضای ناتو؛ وفق ماده 5 منشور اتحادیه مواجه می شد. لذا وضعیت مورد اشاره؛ در تثبیت کارآمدی و مشروعیت ناتو در ذهن اعضای اروپایی آن به شدت موثر بود. از سوی دیگر این نکته درست است که به دلیل عدم عضویت اوکراین در ناتو؛ با اقدام دفع دسته جمعی اعضای این سازمان مواجه نشده است؛ اما طیف وسیعی از اعضای این فرا آتلانتیک گرا؛ به هر وسیله ممکن در کمک و حمایت مادی و لجستیکی به کی یف می باشند.
مجموعه این دست از کارآمدی ها و دستاوردهای ناتو؛ حتی کشورهایی مانند فنلاند و سوئد را که همواره علی رغم اتخاذ سیاست بی طرفی؛ به طور سنتی – تاریخی از جانب روسیه تهدید شده اند؛ در طی سال گذشته ترغیب نمود تا درخواست عضویت خود را به ناتو ارائه دهند تا همچون کشورهای بلوک شرق که عضو این اتحادیه شده اند؛ از مزایای حمایت ماده 5 منشور ناتو بهره مند شوند. این عضویت و مزیت های آن؛ تا حدی برای هلسینکی و استکهلم حائز اهمیت است که حتی در مواردی حاضر شده اند از ارزش های حقوق بشر دست بکشند. برای مثال می توان به تحویل اعضای پناهنده اعضای پناهنده سازمان پ ک ک کردستان ترکیه؛ به آنکارا اشاره نمود.
در مجموع باید گفت کشورهای غربی؛ در مواجهه با تهدیدات نوینی که گریبانگیر آنها است؛ چاره ای به جز حفظ ناتو ندارند. تداوم حیات ناتو به رغم تمام معایب و انتقاداتی که به آن وارد است؛ برای مجموعه کشورهای غربی بسیار مقرون به صرفه تر از انحلال آن است. نویسنده این یادداشت؛ در تحلیلی که از وضعیت ناتو در کتاب "ارزیابی پیامدهای روابط سیاسی ناتو و آمریکا بر مسائل بین الملل" به رشته تحریر درآورد؛ به صراحت نوشته است: "ناتو بنا به دلایل گوناگون و متعددی، قدرتمندترین اتحادیه نظامی – دفاعی دنیا است که در ادامه به شواهد و دلایل آن اشاره میشود.
در ابتدا باید اشاره نمود که جمع زیادی از قدرتمندترین کشورهای توسعهیافته صنعتی دنیا، عضو ناتو هستند که ازجمله آنها میتوان به آمریکا، کانادا، انگلستان، آلمان، فرانسه، دانمارک، نروژ و در مراحل بعدی میتوان به اسپانیا، ترکیه و ایتالیا اشاره نمود. میزان توان اقتصادی، نظامی و صنعتی این کشورها که در بعد اقتصادی آن با شاخصهای تولید ناخالص ملی و داخلی شناسایی میشود، توان و قدرت مانور بسیار زیادی را به این کشورها بخشیده و بهتبع آن این توانمندی کشورهای فوق، بهطور طبیعی به ساختار ناتو هم تسری پیدا نموده است.
از سوی دیگر سازمان ناتوی دوران پسا جنگ سرد، میراث دار ناتوی دوران جنگ سرد است و در فردای پایان جنگ سرد، ناتو نهتنها دچار فروپاشی نشد، بلکه به حیات خود ادامه داد و توان، امکانات و زیرساختهای ناتوی دوران جنگ سرد، بهجای اینکه در فرض انحلال ناتو، دچار تقسیم غنائم میان اعضای ناتو شده و محو و ناپدید گردد، به ناتوی دوران پسا جنگ سرد انتقال یافت و کماکان مورد بهرهبرداری قرار گرفت. بنابراین در فردای جنگ سرد دیگر نیازی نبود تا اعضای ناتو بهسان یک نهاد تازه تأسیس، بودجه و منابع متعنابهی را صرف ایجاد این امکانات نمایند. بلکه این امکانات با زیرساختهای جدید ناتو جذب و ادغام شد و توان تازهای به ناتو بخشید.
پیشتر اشاره گردید که ناتوی دوران جنگ سرد میراث دار ناتوی دوران جنگ سرد بود. اما این میراث داری تنها محدود به منابع و امکانات مادی نبود. بلکه ناتوی دوران پسا جنگ سرد از حیث تجارب معنوی هم میراث دار ناتوی دوران جنگ سرد بود. چراکه ناتو در دوران جنگ سرد، تمامی دوران حیات خود را صرف مقابله با شوروی و پیمان ورشو نموده بود و از این حیث، در بعد مقابله با بحرانهای بینالمللی و کشورهای رقیب خود بسیار آبدیده و باتجربه گردید و این تجربیات را به ناتوی جانشین خود گردید و این تجربیات را به ناتوی جانشین خود در دوران پسا جنگ سرد، منتقل نمود. از سوی دیگر، برخلاف دوران جنگ سرد، ناتو دیگر دارای رقیب و هماوردی همچون پیمان ورشو، در اعداد و اندازههای خود نیست و سازمانهای رقیبی هم همچون پیمان شانگهای بنا به دلایلی که ذکر آن به میان آمد، راه بسیار طولانی در این زمینه در پیش دارند.
همچنین باید به این نکته اشاره نمود که ناتو برخلاف دوران جنگ سرد، دیگر محدود به دو سوی اقیانوس آتلانتیک نیست و در تمامی پهنه گیتی دارای اعضا و شرکای متعددی است. برای مثال میتوان به اقمار شوروی سابق اشاره نمود که امروزه یا عضو دائم ناتو هستند و یا شریک آن. از این حیث ناتو پس از سازمان ملل متحد دومین نهاد گسترده فراملی میباشد و امروزه دیگر ناتو از دامنه یک سازمان بینالمللی خارج شده و تبدیل به یک سازمان جهانی شده است.
از سوی دیگر ناتو مجهز به جدیدترین تکنولوژیهای روز دنیا است که ازجمله آنها میتوان به هواپیماهای رادار پرنده آواکس آمریکایی، سامانههای پدافند موشکی پاتریوت، هواپیماهای اف – ۲۲ و اف – ۳۵، جدیدترین دانش و تکنولوژی در زمینه امنیت سایبری و جدیدترین و مجهزترین امکانات ماهوارهای و مخابراتی است.
همچنین باید به این نکته اشاره کرد که همان دلیلی که باعث ایجادشده ناتو شده بود، یعنی وجود یک تهدید مشترک که در قالب شوروی سابق تعریفشده بود، امروزه در ابعاد و جنبههای جدیدی مجدداً بازتولید شده است. لذا تهاجم روسیه علیه اوکراین و تهدیدش علیه سایر کشورهای اروپایی را می توان در همین قالب دسته بندی و ارزیابی نمود. بنابراین وجود یک سازوکار مؤثر بهمنظور مقابله با این تهدیدات برای دنیای غرب کاملاً ضروری است. آنچه وجود این سازوکار را برای کشورهای غربی ضروری میکند، همین نکته است که کشورهای موردنظر هیچ بدیلی برای جایگزینی ناتو ندارند و ناچار به تداوم حیات و حفظ آن میباشند."[2]
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل
[1] دکترای تخصصی روابط بین الملل و کارشناس ارشد پیمان ناتو
[2] کردی؛ مهدی؛ 1399، ارزیابی پیامدهای روابط سیاسی امنیتی ناتو و آمریکا بر مسائل بین الملل؛ صص 313 و246-245