ترجمه:زهرا شریف زاده عضو هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل
چكیده
برای فهمیدن برجام بایستی به شرایط و سیاست خارجی اوباما توجه کرد. سیاست اوبامامعروف به چرخش به آسیا (Asia to Pivot) این هدف را داشت که حضور رو به رشد چین در دنیا را مدیریت و کنترل کند و در عین حال حضور آمریکا در خاورمیانه را کمرنگ تر سازد. چین و ایران قبل از ریاست جمهوری ترامپ، رابطه خوبی با هم داشتند. اعمال فشار همزمان بر چین و ایران ازطرف ترامپ،به طور ناخواسته نتیجه ای عکس به بارداشته ومنجربه افزایش روابط ژئوپلیتیک واقتصادی پکن وتهران شده است. معاهده25 ساله استراتژیک ایران وچین درسال۰۲۰۲یک یاز بارزترین نمونه هاي رشداین روابط است. درموردسیاست خارجی دولت جدیدآمریکانسبت به خاورمیانه و ایران ازجمله برجام می توان ریاست جمهوری بایدن رادرواقع یک دوره سومریاست جمهوری اوبامافرض کرد. این بدین معناست که بایدن سیاست های خارجی اوبامارا ادامه خواهدداد. دیپلمات های دولت بایدن و روحانی تمام تلاش خود راخواهندکردکه برجام را پیش از انتخابات ریاست جمهوری ایران در خردادماه آینده به سرانجام برسانند
كلیدواژه ها: برجام،بایدن،روابط چین و ایران،توافق25ساله،بازگشت به آسیا
مقدمه
جهان در یک لحظه بی نظیر تاریخی قرار دارد. در حال حاضر خود را در بین قدرت ژئوپلیتیک و نظامی ایالات متحده و قدرت ژئوکلیومی چین و دیگر بازیگران آسیایی گرفتار کرده است. این پویایی بی سابقه و جدید بر تمام مناطق جهانی و بازیگران تأثیرگذار است. اروپایی ها با تلاش برای به فعلیت رساندن ایده خودمختاری استراتژیک اروپا در تلاشند تا جایگاه خود را در دنیای ژئوپلیتیک پیدا کنند ، که به معنای عملی این است که اروپایی ها در تلاشند راهی پیدا کنند که بتوانند یک سیاست خارجی مستقل از ایالات متحده ، به عنوان مثال ، در رویکرد سیاست خارجی خود در قبال چین و ایران توسعه پیدا کنند از زمان جنگ جهانی دوم ، کشورهای اروپایی برای امنیت خود به ایالات متحده وابسته بودند. ESA راهی برای رهایی از چتر امنیتی ایالات متحده است. خاورمیانه در حال یافتن خود در یک تقاطع مشابه است. برای دهه ها ، ایالات متحده تا کنون بازیگر غالب ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک در منطقه بوده است.
با شروع دهه اول این قرن ، چین قدرت اصلی در آسیا به طور کلی و در غرب آسیا به طور خاص است. از زمان ظهور طرح کمربند و جاده (BRI) ، ظهور آن به ویژه در دوم این قرن شدت گرفته است ، که تقویت شده و چارچوبی به رشد اقتصادی اقتصادی چین در منطقه داده است
طرح کمربند و جاده بخشی از پدیده جدید اقتصادی و اقتصادی در جهان است که به عنوان "جاده های ابریشم جدید" شناخته می شود .در حال حاضر چین بزرگترین شریک تجاری اکثر کشورهای منطقه است. همه کشورها بدون استثنا از جاده جدید ابریشم چین استقبال کرده اند. اکثر کشورها (به استثنای اسرائیل) به یک روش یا راه دیجیتال ابریشم (DSR) از جمله5G از Huawei را تأیید کرده اند (Arcesati,2020) اکثر کشورهای منطقه با مشارکت در بخش جاده واکسن چینی ، که شامل داوطلب شدن در مرحله آزمایشی واکسن ها می شود ، در ایده جاده ابریشم سلامت شرکت می کنند.
در دو دهه گذشته ، به ویژه از زمان حمله آمریکا به عراق ، ایران برای تبدیل شدن به یک نیروگاه منطقه ای قیام کرده است. این امر از نظر ژئوپلیتیکی آن را در برابر ایالات متحده و متحدانش در منطقه قرار داده است. برخی از زمینه های عمده ای که این رقابت ژئوپلیتیک در آنها نمایان می شود ، مسئله هسته ای ایران ، تحریم ها و مذاکرات است که در برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) ، معروف به توافق هسته ای ایران ، به اوج خود رسید. در این میان ، ایران از لحاظ اقتصادی به طور فزاینده ای به چین نزدیکتر شده و روابط خود را با چین به سطح "مشارکت استراتژیک جامع" ارتقا داده است . اخیراً ، در پس زمینه های خصومت های یک جانبه آمریکا علیه ایران تحت دولت ترامپ ، با احتساب خروج یک جانبه خود از برجام ، ایران به طور سیستماتیک و رسمی ، بر اساس این ایده دکترین "نگاه به شرق" اعلام شده توسط دفتر رهبر ایران (2018)" محور شرق" است. مهمترین نمونه ای که این دکترین از طریق آن جلب کرده است "معامله استراتژیک جامع 25 ساله" با چین است که یک نقشه راه گسترده برای روابط چین و ایران برای سه دهه آینده فراهم می کند. این گزارش به بررسی چالش ها و فرصت های امروز ایران در تقاطع ژئوپلیتیک جهانی و منطقه ای (با تمرکز بر JCPOA) و اقتصاد ژئو (با تمرکز بر محور ایران به آسیا و نقشه راه 25 ساله) می پردازد. در بخش دوم به بررسی ژئوپلیتیک روابط ایالات متحده و ایران (در دوران اوباما و ترامپ) به عنوان پیش زمینه ای که برجام در آن گسترش یافته است ، می پردازد. بخش سوم به طور کلی نقش چین در تهیه و اجرای JCPOA و همچنین محاسبات اقتصاد امروز ایران را بررسی می کند. بخش نهایی در مورد چشم انداز آینده نزدیک سیاستهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ایران و آینده نزدیک برجام بحث خواهد کرد.
ژئوپلیتیک ایران و آمریکا (JCPOA):
ژئوپلیتیک یکی از دو بعد اصلی درگیری ایران در منطقه است. با شکل گیری سیستم سیاسی کنونی در ایران در سال 1979 ، ایران به دلیل شور انقلابی و برخورد ضد امپریالیستی (که مغایر با بلوک شرق و غرب بود) در سطح بین المللی منزوی شد. روابط با ایالات متحده به دلایل مختلفی از جمله بحران گروگان گیری به سرعت متشنج شد. در این میان ایران بر روی صنعت هسته ای خود که تحت سیستم سیاسی قبلی آغاز شده بود و در آن زمان مورد حمایت قدرتهای غربی از جمله ایالات متحده بود ، ادامه داد. با این حال ، توسعه جدید در ایران انقلابی به عنوان تهدید اساسی توسط ایالات متحده و متحدان منطقه ای آن مانند اسرائیل و عربستان سعودی تلقی شد.
پس از آنكه این كشور از محدود كردن فعالیتهای غنی سازی هسته ای خودداری كرد ، تحریم ها در سال 2006 (قطعنامه 1737 سازمان ملل) علیه ایران وضع شد. پس از سالها حرکت یک جانبه و مذاکرات چند جانبه ، سرانجام ایران و 1 + 5 (یعنی 5 عضو شورای امنیت به علاوه آلمان) برجام را امضا کردند. بسیاری این توافق را مهمترین دستاورد سیاست خارجی ریاست جمهوری اوباما و روحانی دانستند.
این معامله در زمان ترامپ تقریباً لغو شد و در امکان دارد در دوره بایدن دوباره احیا شود. برای درک برجام و جایگاه امروز ایران ، آمریکا و چین در جهان ، درک دکترین سیاست خارجی آمریکا ، و به ویژه دولت اوباما ، محوری مهم در آسیا می باشد ، که دلیل اصلی آن ایالات متحده است که مصمم بود به توافق هسته ای با ایران دست یابد.
پیشینه جهانی JCPOA:
اوباما و محوریت آمریكا در آسیا دلایل تاریخی ، سیاسی و اقتصادی بی شماری وجود دارد كه ایران و قدرتهای جهانی (به ویژه ایالات متحده) برجام را نهایی كردند. با توجه به انگیزه های آمریکایی ، عوامل زیر در این معامله سهیم بوده اند:
اول ، میزان وابستگی آمریکا به نفت و گاز خاورمیانه به طور چشمگیری کاهش یافته است.در واقع ، ایالات متحده امروزه به یک صادر کننده انرژی خالص در جهان تبدیل شده است و وابستگی کمتری به منابع انرژی منطقه دارد. به نوعی ، ایالات متحده حتی با صادرکنندگان خاورمیانه مانند عربستان سعودی و ایران در رقابت است. به عنوان مثال ، در سال 2019 ، "ایالات متحده کل انرژی سالانه بیش از آنچه برای اولین بار پس از 67 سال آن را حمل می کرد ، صادر کرد
دوم ، از آغاز این قرن یا به طور دقیق پس از 11 سپتامبر ، ایالات متحده در دو جنگ بسیار پرهزینه در افغانستان و عراق درگیر شد ، جنگ دوم بزرگترین گاف سیاست خارجی تاریخ مدرن آمریکا محسوب می شود. هزینه هر دو جنگ برای كشور تقریباً هفت تریلیون دلار هزینه شده است که این كشور را به بدهی جدی ملی تبدیل می كند .طبقات متوسط آمریكا به دلیل چنین جنگهایی كه از طریق بودجه تأمین می شوند ، كاهش یافتند و مردم آمریکا از درگیری آمریکا در غرب آسیا خسته شده اند.
سومین دلیل عمده اینکه چین با رشد تولید ناخالص داخلی سالانه حدود 10٪ به مدت چهار دهه در سطح جهانی در حال افزایش است ، و این امر مانع از هرگونه محدودیت سیستماتیک موضوعی از سوی ایالات متحده است. اوباما و تیمش استراتژی ای به نام محورآسیا [1] را تدوین و اجرا کردند . فکر اوباما این بود که روسای جمهور قبلی ، به ویژه جورج دبلیو بوش ، بیش از حد به خاورمیانه توجه کرده اند و این به قیمت نادیده گرفتن شرق آسیا به طور کلی و چین به طور خاص است. هدف اصلی این سیاست در واقع مهار ظهور چین بود. این محور دارای ابعاد نظامی ، سیاسی و اقتصادی بود. با این حال ، ملموس ترین تحولات در حوزه نظامی اتفاق افتاد. پس از آنکه مشارکت Transpacific (TPP) روش پیش بینی اوباما را تغییر نداد ، اتفاق زیادی در حوزه اقتصادی رخ نداد. مشارکت Trans-Pacific (TPP) که توافقنامه مشارکت Trans-Pacific نیز نامیده می شود ، توافق نامه پیشنهادی تجاری بین استرالیا ، برونئی ، کانادا ، شیلی ، ژاپن ، مالزی ، مکزیک ، نیوزیلند ، پرو ، سنگاپور ، ویتنام و ایالات متحده بود. ایالات در 4 فوریه 2016 امضا کردند. پس از آنکه دونالد ترامپ ، رئیس جمهور اسبق امریکا ، امضای ایالات متحده را در ژانویه 2017 از TPP پس گرفت ، توافق نامه در صورت لزوم تصویب نشد و لازم الاجرا نشد. کشورهای باقیمانده توافقنامه تجاری جدیدی را تحت عنوان توافقنامه جامع و پیشرو برای مشارکت بین اقیانوس آرام مذاکره کردند که بیشتر مفاد TPP را در بر می گیرد و از 30 دسامبر 2018 لازم الاجرا شد.
پس از شروع جنگ تجاری دو كشور چین و امریکا ، مقام های دولت چین رایزنی های بیشتری درباره ورود به این توافقنامهTPP داشته اند و نسبت به آن جدی تر شده اند. گزارش ادامه می دهد كه آمریكا در تلاش است تا چین را در عرصه اقتصادی و تجاری منزوی كند اما اگر چین بتواند به این توافق ملحق شود آن زمان می تواند با كشورهایی نظیر مكزیك، ژاپن، استرالیا، كانادا و مالزی روابط تجاری گسترده تری داشته باشد و مجاری تازه ای برای تنفس اقتصادی پیدا كند.
برای انجام تغییر کاربری بیشتر نظامی در منطقه آسیا و اقیانوس آرام ، آمریکا مجبور بود مداخلات نظامی پرهزینه خود را در خاورمیانه کاهش دهد. بخشی از این منطق سازگاری با ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای در خاورمیانه و مهار صنعت هسته ای ایران با جلوگیری از غنی سازی بالقوه اورانیوم تا سطح لازم برای تولید سلاح هسته ای بود.
این نتیجه در دولت اوباما به طور جدی وارد مذاکرات چند جانبه هسته ای با ایران و دیگر قدرت های جهانی برای دستیابی به توافق برای مهار صنعت هسته ای ایران در ازای لغو تحریم های بین المللی بر اقتصاد و سیستم بانکی ایران شد. این معامله در سال 2015 نهایی شد. دولت روحانی و اوباما برجام را به عنوان مهمترین دستاورد خود در سیاست خارجی جشن گرفتند. محور آمریكا به آسیا به طور كلی و مؤلفه توافق هسته ای ایران به طور خاص اضطراب عمده ای را برای منطقه ، به ویژه برای عربستان سعودی ، اسرائیل ، امارات ، اردن ، بحرین و حتی تركیه ایجاد می كرد ، كه از فشار ایران بدون فشار از تحریم های بین المللی ، جرأت پیدا می کند که خود را به عنوان یک قدرت منطقه ای هژمونیک معرفی کند.
پاسخ اوباما این بود که سه قدرت منطقه ای (ترکیه ، عربستان سعودی و ایران) باید یاد بگیرند که با یکدیگر زندگی کنند و در همسایگی مشترک باشند. اساساً ، سیاست اوباما در خاورمیانه کاهش دخالت آمریکایی ها در منطقه ، "هدایت از پشت" (مانند لیبی یا سوریه) و اجازه ندادن به هیچ یک از قدرت های منطقه ای که به طور کامل بر منطقه تسلط یابند . این برای هم پیمانان سنتی ایالات متحده که در بالا ذکر شد چندان خوشایند نبود. تلاش های آنها اخیراً به توافق آبراهام منجر شد. آنها همچنین به طور همزمان به دنبال نگاه به قدرتهای آسیایی مانند چین به عنوان یک مانع استراتژیک علیه ایالات متحده بودند که بالقوه آنها را کنار می گذارد.
برنامه ی جامع هسته ای در زمان دونالد ترامپ
با به قدرت رسیدن ترامپ در سال 2016 ، از همان ابتدا برجام را محکوم کرد او در سبک بیش از حد اغراق آمیز بود و آن را "بدترین معامله تاریخ" خواند. دوستانه ترین شرکای ترامپ (نه تنها در منطقه بلکه پادشاه سعودی بن سلمان و بنیامین نتانیاهو از اسرائیل بودند. ترامپ در ماه مه 2018 از توافق کناره گیری کرد و کارزار "فشار حداکثری " را در مورد ایران آغاز کرد. این رویکرد "حداکثر" "حداقل" سودهایی را برای ایالات متحده که منجر به تغییر سیاست های منطقه ای یا برنامه های موشکی و غیره موشکی ایران شود،نداشت.سعودی ها و اسرائیلی ها از صمیم قلب از این سیاست ترامپ حمایت کردند ، در حالی که بیشتر کشورهای جهان (از جمله کشورهای اروپایی عضو برجام با روسیه و چین) ترامپ را به خاطر ترک توافق محکوم کردند. این سیاست ترامپانی پیامدهای زیادی داشت. به دلیل بازگرداندن تحریم ها ، اقتصاد و ارز ایران آسیب جدی دید.بدیهی است که مردم ایران قربانی اصلی این سیاست بودند زیرا ارز ایرانی به طور چشمگیری ارزش خود را از دست داد و هزینه های زندگی در ایران از سقف عبور کرد. از طرف دیگر نتیجه توافق افزایش تنش بین ایران و آمریکا (و متحدانش مانند اسرائیل) از جمله ترور سردار قاسم سلیمانی ، سرنگونی پهپاد آمریکایی توسط ایران در آبهای خاک ایران و حمله به تاسیسات نفتی آرامکو عربستان بود.نتیجه استراتژیک این رویکرد آمریکایی نزدیکی استراتژیک روزافزونی ایران و چین بود.
ایران و چین در تقاطع اقتصاد و ژئوپلیتیک
وقتی صحبت از نقش سیاست خارجی ایران می شود ، اغلب اوقات در بیشتر تحلیل ها دو مورد نادیده گرفته می شوند: اول نقش ژئو اکونومیک (در مقابل ژئوپلیتیک) در محاسبات سیاست خارجی کشور و دوم نقش چین و افزایش اهمیت آن در محاسبات جهانی ایران.
اگر روابط بین ایران و ایالات متحده با ژئوپلیتیک تعریف می شود ، روابط چین و ایران بیشتر با ژئواکونومیک تعیین می گردد .با محوریت آمریکایی در آسیا ، نخبگان سیاسی چین به این درک رسیده اند که ایالات متحده قصد دارد چین را از هر طریق ممکن به ویژه از طریق نظامی مهار کند .
در حوزه اقتصاد ، ایالات متحده همچنین در تلاش بود تا چین را از مذاکرات TPP که یک فرصت جدی است،کنار بگذارد . آمریکا به ویژه از طریق افزایش حضور نیروی دریایی خود در منطقه در حال حرکت به شرق آسیا بود ، چینی ها تصمیم گرفتند "از طریق سیاست های مختلف ، به ویژه طرح کمربند و جاده (BRI)" به سمت غرب بروند. در حالی که آمریکایی ها در دریا بودند ، BRI تأکید قابل توجهی بر زمین و دریا داشت .
BRI شش کریدور دارد که یکی از آنها به طور مستقیم از خاورمیانه عبور می کند و شامل ایران هم می شود یعنی ( کریدور اقتصادی چین ، آسیای میانه و غرب آسیا) و ایران به دلیل عوامل مختلفی از جمله منابع انرژی ، اقتصاد قابل توجه ، طبقات متوسط و نیروهای کار با تحصیلات عالی و از همه مهمتر مرکزیت جغرافیای کاملاً متصل به خود ، در این کریدور نقشی کاملاً مرکزی دارد.
نقش چین در JCPOA
چین نقشی اساسی و سازنده در روند مذاکرات منتهی به برجام داشت. از اصول منع گسترش سلاح های هسته ای پشتیبانی می کند. چین یک شریک استراتژیک برای ایران است ، چین موافقت کرد با قطعنامه های سازمان ملل متحد که ایران را تحریم می کند ، به عنوان مثال در مورد قطعنامه های 1737 (در سال 2006) ، 1747 (در سال 2007) ، 1803 (در سال 2008) و 1929 (در سال 2010) ، که مجموعه متنوعی از مجازات های گسترده علیه ایران را وارد کرد. به گفته توماس کریستنسن ، معاون سابق معاون وزیر امور خارجه در امور آسیای شرقی و اقیانوس آرام ، چین فقط با قطعنامه 1929 همراه شد تا آنها را محافظت کند و از منافع اقتصادی چین محافظت کند و آسیب کلی اقتصاد ایران را کاهش دهد. این امر منافع ایران و چین را بسیار تأمین می کرد.
یکی از این نمونه ها در متن این قطعنامه ، چین زبانی بود که به فعالان اقتصادی جهانی که با بانک مرکزی ایران یا سپاه پاسداران (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) تعامل دارند ، معطوف بود. دومی مسلماً یکی از مهمترین (اگر نه مهمترین) بازیگر اقتصادی کشور است. این زبان بسیار مبهم و مجاز توصیف شده است و فضای باز را برای همه برای ادامه تعامل با بانکهای بزرگ ایران و فعالان اقتصادی فراهم می کند ، با این شرط که ، به عنوان یک بازیگر اقتصادی ، فرد باید "هوشیاری" را اعمال کند تا چنین تعاملات منجر به افزایش احتمال گسترش سلاح های هسته ای نشود:
-
نیاز به هوشیاری نسبت به معاملات بانکهای ایرانی ، از جمله بانک مرکزی ایران ، به منظور جلوگیری از اینگونه معاملات در فعالیتهای هسته ای حساس به گسترش سلاح های هسته ای یا توسعه سیستم های تحویل سلاح هسته ای
-
از همه کشورها می خواهد نسبت به معاملات مربوط به سپاه که می توانند در فعالیتهای هسته ای حساس به گسترش سلاح های هسته ای ایران یا توسعه سیستم های تحویل سلاح هسته ای هوشیار باشند .