زهرا اکبری*
از زمان ریاستجمهوری اوباما، نیروهای نظامی امریکا در افغانستان بهتدریج کاهش پیدا کرد. اما در اوایل دولت بایدن شاهد اعلام خروج یکباره و همهجانبه نظامیان امریکا از افغانستان بودیم؛ اقدامی که باعث ایجاد ناآرامیهای زیادی در افغانستان شد. با خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، تحرکات طالبان بالا گرفته و اکنون شاهد هستیم طالبان چندین ولایت را تصرف کرده و بهنظر نمیرسد به این زودیها از پای بنشیند.
آنچه که از شواهد و قرائن برمیآید، آمریکا درطول حضور بیستساله خود در افغانستان درمانی موقت برای مسئله تروریسم بوده و هرگز برای تقویت دولت ملی افغانستان اقدامی نکردهاست. در واقع این استراتژی همیشگی امریکاست که دیگران را در وابستگی کامل به خود نگه دارد، مانند آنچه در عراق رخ داد. آمریکا ضمن خروج نیروهای نظامیاش از افغانستان، دولت اشرفغنی را تحت فشار قرار داده تا 5000 زندانی طالب را آزاد کند. این مسئله هم قدرت طالبان را دوچندان کرده و هم نشان داد خروج ناگهانی امریکا و قدرتیابی مجدد طالبان وقایع بدون برنامهریزی نبوده و اهداف مشخصی در پی داشتهاست.
در مدتزمان کوتاهی پساز اعلام خروج نیروهای امریکایی از سرزمین افغانها (که البته هنوز هم کامل نیست و شاید هرگز کامل نشود)، آشوبهای گسترده در افغانستان به وجود آمد و طالبان بسرعت در تصرف ولایات متعدد افغانستان پیش رفته و میرود. از سوی دیگر ایالات متحد بهمحض خروج از این کشور اقدام به مذاکره با طالبان میکند که نوعی شناسایی دو فاکتوری این گروه است. بهنظر میرسد قدرتیابی دوباره طالبان کاملاً همسو با منافع امریکاست؛ دلایل متعددی برای این ادعا وجود دارد: یکی اینکه قدرتیابی طالبان باعث افزایش تحرکات گروهکهای تروریستی در پاکستان شدهاست، درواقع همان مسیر جادهی ابریشم. در نظر گرفتن رقابت تجاری شدید چین و امریکا دلیل این مسئله را روشن تر می کند. در اینجا لازم است اشارهای هم به هممرز بودن چین و افغانستان داشته باشیم، حزب اسلامی ترکستان شرقی در غرب چین و منطقه سین کیانگ یکی از پاشنه آشیل های چین است که احتمال میرود با قدرتیابی طالبان، گروههای منطقه نیز تحریک به ایجاد فعالیت شوند. پس حضور طالبان در افغانستان بهعنوان همسایه چین و پاکستان میتواند تأمینکننده بخشی از منافع آمریکا باشد؛ ازهمینرو وزیر امور خارجه چین میزبان هیأت دیپلماتیک از طالبان بود تا اطمینان حاصل کند این گروه ارتباطی با مسلمانان منطقه سین کیانگ نخواهد داشت. خواسته ای که با استقبال طالبان نیز مواجه شده و این هیئت دیپلماتیک بر عدم حمایت از و همکاری با گروههای تروریستی تاکید کردهاست.
از طرف دیگر، ظهور دوبارهی طالبان میتواند برای روسیه و متحد امنیتی اش ترکمنستان، ایجاد دردسر و آشوب کند. همین مسئله مسکو را همانند پکن بر آن داشت تا از عدم همکاری طالبان با داعش مطمئن شود. مسئلهای که بار دیگر طالبان با آغوش باز آن را پذیرفته و بر تمایز خود با داعش و مخالفت با دولت اسلامی تاکید نمودهاست.
و اما مسئله اصلی دراینمیان، همسایگی ایران با افغانستان است. قدرتیابی طالبان بیشاز هر کشور دیگری ایران را متأثر کرده و خواهد کرد. ایران و طالبان از سالها پیش و بویژه پس از ترور دیپلمات ها و خبرنگار ایرانی در مزار شریف، روابط تیرهای داشتهاند. ضمن اینکه از نظر مدل حکومتی و تفکر سیاسی و همین طور از منظر ایدئولوژیکی و نگاه دینی، دارای اختلافات عمیق و ظاهرا لاینحلی هستند. با فعالتر شدن طالبان، شاهد موج دوباره مهاجران افغان به ایران خواهیم بود که در شرایط شکننده اقتصاد فعلی ایران، باری مضاعف و مسئله ای مشکلآفرین خواهد بود. دراینبین، ورود و نفوذ نیروهای طالبان به داخل کشور که امنیت ایران را نشانه میروند نیز دورازذهن نیست. از سویی احتمال افزایش قاچاق مواد مخدر به ایران و تبدیل ایران به گذرگاهی برای عبور آن به اروپا نیز وجود دارد.
چالش اصلی ایران در مسئله افغانستان و طالبان، اتخاذ بهترین رویکرد در قبال این کشور و این گروه مدعی الاستحاله است. طالبان امروز تلاش میکند خود را منعطف و متمدن جلوه دهد، از گروههای تروریستی تبری میجوید و مشی همکاری و همگرایی با همسایگان و احترام به آنها را در پیش گرفتهاست. در داخل ادعای همراهی با مردم را دارد و ظاهرا میخواهد از خشونتهای گذشته خود فاصله بگیرد. اینکه این استحاله چقدر واقعی است و طالبان تا چه حد از تفکرات خطرناک تندروانهی خود دور شده، در مجال این بحث نیست. اما آنچه از تحلیل وقایع برمیآید این است که طالبان هر قدر هم که خود را با تفکر مدرن روز وفق داده باشد، برخی اقدامات چند وقت اخیرش نشان می دهد نمیتوان به تغییر ماهیت و عمق تفکر تندروانه آن ها امید بست، لذا قدرت یابی طالبان را باید بیشتر شبیه دامی برای وارد کردن ایران در باتلاق افغانستان دانست.
بهنظر میرسد برای جمهوری اسلامی دو راه در قبال شرایط جدید افغانستان وجود دارد: یکی مبارزه با طالبان؛ خواه نیابتی و خواه در قالب ائتلافی از مخالفان آن ها. و دیگر تعامل و همکاری با دولت مرکزی و همچنین با طالبان و میانجیگری میان آن ها. عدهای معتقدند باید با طالبان بهعنوان تفکری تندرو و خطرناک در همسایگی ایران مبارزه کرد؛ طالبانی که از سوی عربستان و احتمالاً امریکا تغذیه و حمایت میشود. ایران نیروهای کافی برای مقابله با این گروه را در اختیار ندارد و درگیری نظامی در این کشور فقط افزایش ناامنی در مرزهای ایران، فعال شدن سایر گروههای تروریستی، افزایش مهاجرت به ایران و هزاران معضل دیگر را در پی خواهد داشت. از سویی باید توجه داشت طالبان یکسوم از نیروهای مخالف دولت را دربرمیگیرد و مبارزه با آنها به مبارزه با سایر گروهها منتهی شده و درنهایت آشوبی گسترده را دامن میزند.
و اما درباره رویکرد دوم باید بیان داشت که قدرت طالبان بهآسانی قابل مهار نیست و آنها به بخشی از قدرت و حاکمیت در افغانستان اکتفا نخواهند کرد. بههمین دلیل است که در همین مدت کوتاه روسیه و چین اقدام به ارتباط رسمی با طالبان کرده و بهنظر میرسد بر وعده طالبان مبنیبر حفظ حفظ امنیت مرزی همسایگان حساب باز کردهاند. جمهوری اسلامی باید به این نکته توجه داشته باشد که فیالحال توان مقابله نظامی با طالبان وجود ندارد، بههمین دلیل بهترین راه، میانجیگری میان طالبان و دولت افغانستان است. درواقع راهحل سیاسی و دیپلماتیک بهترین پاسخ است. اما این میانجیگری و حتی دعوت هیأت طالبان به تهران بهمعنای پذیرش استحاله عمیق فکری این گروه نیست، که حتی بهنظر بنده جمهوری اسلامی با بدبینی به طالبان با وی مذاکره میکند. اما برای حفظ ارتباط و نفوذ در این همسایه مهم ایران باید بتواند با تمامی گروههای تاثیرگذار در افغانستان پای میز بنشیند و این هرگز بهمعنای فراموش کردن جنایتهای طالبان، تطهیر آنها و اعتماد به آنها نیست. بههرحال در شرایط فعلی ایران باید حساب هزینه-فایده خود را داشته باشد. درگیری ایران در یمن، سوریه و فلسطین فضای زیادی برای هزینه در افغانستان باقی نگذاشته و ایران اگر وارد منجلاب برخورد نظامی در افغانستان شود، علاوهبر زیانهای شدید مالی، جبهه یمن را نیز به عربستان واگذار کرده و قدرت عمل را در سوریه از دست میدهد و دقیقاً اتفاقی که امریکا منتظر آن است رخ میدهد .
در پایان باید تاکید کرد که در این شرایط حتی اگر انعطاف و سازش طالبان نمادین و موقت باشد باید از آن برای ایجاد توافق و ایجاد صلح میان گروههای افغان و دولت مرکزی استفاده کرد. ضمن اینکه ایران صرفاً نقش میانجی را ایفا کرده و باید از درگیری همهجانبه در دام احتمالی امریکا در افغانستان اجتناب کند.
* دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل