*نصیر جینور
این روزها همسایه شرقی ایران دچار تحولاتی شده است که شاید زمینه این تحولات از 20 سال پیش، قبل از ورود آمریکا به افغانستان آغاز شده بود که بعد از ورود ارتش ایالت متحده به افغانستان بصورت آتش زیر خاکستر فروکش کرد و حال با خروج ارتش کشورهای ناتو و آمریکا دوباره سرباز کرد و امروز، شاید بیش از نیمی از افغانستان را در تصرف و حاکمیت خود گرفته است ولی مسأله مهم این است که چرا ایالات متحده از افغانستان خروج نمود و با طالبان به مذاکره و صلح وارد شد!؟
آیا سیاست خارجی ایالات متحده شکست خورده یا اینکه آمریکا، بعد از حملات 11 سپتامبر 2001 برای جنگ با طالبان به افغانستان وارد شده بود چنین تصوری که بعد از 20 سال مجبور به صلح با طالبان خواهد شد را پیش بینی نموده بود یا نه؟ و آیا ایالات متحده توانست به خواسته های خود طی این 20 سال در افغانستان و منطقه برسد یا خیر؟
در ابتدا باید اشاره کنم با خروج آمریکا و ناتو آیندهای مبهم در افغانستان وجود دارد باید بپذیریم که تعریف تهدید با توجه به منافع ملی کشورها در سیاست داخلی و بخصوص سیاست خارجی هر کشوری در برهه های مختلف، متفاوت است .
صلح افغانستان را میتوان تجلیگاه تعارض و تلاقی میان بازی گران منطقهای و جهانی فرض کرد که تصمیم های این بازیگران با توجه به منافع ملی خود و سیاست های خارجی منطقهی آنها در برهههای مختلف متفاوت است و میتوان این مسأله را با نظریه واقع گرایی (رئالیسم) که بر روی مفهوم قدرت و منافع تأکید دارد، به عنوان نقطه محوری دولتها مطرح نمود.
با توجه به مفروضه های واقع گرایی، ایالات متحده در برهههای مختلف در تلاش کسب قدرت، حفظ قدرت و نمایش قدرت در منطقه خاورمیانه است و در این راستا جهت تأمین منافع و اهداف خویش، بدون رعایت اصول و ارزشهای اخلاقی، قواعد و هنجارهای حقوق بین الملل از هر گونه ابزار و وسیلهای استفاده میَکند تا نقش خود در خاورمیانه ایفا کند.
به قول پروفسور حمید مولانا« خودکامگی آمریکا در طول تاریخ، همیشه بایدها و نبایدها را در سیاست خارجی آمریکا متداول کرده و این حکم، سبب شده است که آمریکایی ها در سیاست جهانی به اشتباه خود اعتراف نکرده، همیشه حقیقت و خوبی را در طرف و دفاع از مواضع خود را با دفاع از دموکراسی آمریکا درآمیزند. در بمباران اتمی ژاپن در جنگ جهانی دوم، جنگ کره، جنگ ویتنام، مقابله با جمهوری اسلامی ایران، جنگ های خلیج فارس و عراق و افغانستان، آمریکا همیشه خود را فرشته پنداشته و طرف مقابل را به دیکتاتوری، عقب ماندگی و شیطنت متهم کرده است...» (مولانا، 1390و ص 142)
همچنین در این راستا می بایست از قدرت های تأثیرگذار منطقهای بر روند صلح افغانستان با طالبان از جمله پاکستان، هند ، عربستان و ایران نام برد که هر کدام از این بازیگران منافع متنوع و متعدد خویش را جستجو میکنند؟ اما جایگاه تعریف شده و تأثیر گذار قدرت های بین المللی بویژه ایالات متحده و روسیه در ادوار مختلف تاریخی اهمیت بیشتری دارد. با خروج نیروهای خارجی آینده ای مبهم در انتظار افغانستان است. رهبران آمریکا به این برداشت رسیدهاند که پارادایم تهدید تغییر کرده است و تمرکز خودرا بیشتر بر چین، روسیه و ایران قرار دادهاند. انتقادهای داخلی در آمریکا به دخالت های خارجی این کشور و هزینه های مادی و انسانی حضور نظامی 20 ساله آمریکا در افغانستان از عوامل دیگر خروج آمریکا است. ایالات متحده نیازمند آن است که با خروج نظامی از غرب آسیا، منابع مادی و انرژی سیاسی و اجتماعی دولت را برای مهار رشد روزافزون چین بکار بگیرد.
اواخر دوران ریاست جمهوری اوباما، دستگاههای امنیتی و فرماندهان ارتش به این نتیجه رسیده بودند که از نظر نظامی نمیتوانند در افغانستان پیروز شوند و اگر به این وضعیت ادامه بدهند ممکن است تجربه شکست شوروی و بریتانیا در افغانستان برای آمریکا رخ دهد.
باید اذعان داشت که دولت ایالات متحده در یک بازی باخت باخت در افغانستان گرفتار آمده است و اگر بماند مجبور است هزینه های نبرد با گروه های شبه نظامی را تحمل کند و با رفتن از افغانستان به گونه ای پذیرفته است که عملاً به شکست دو دهه اشغال گری اقرار کرده است.
نگارنده مقاله معتقد است که آمریکا بدنبال تغییر وضیعت است تا خروج کامل از افغانستان. زیرا ایالات متحده تعدادی از نیروی خود را بعنوان نیروی ویژه در افغانستان قرار میدهد. همچنین ایالات متحده بنا دارد از عملیات های کم تعداد ضد تروریسم و فعالیت های اطلاعاتی آمریکا در افغانستان بهره ببرد. همزمان آمریکا برای ایجاد پایگاه جدید در ازبکستان یا قرقیزستان در حال مذاکره است. ایالات متحده در تلاش است تا از سازو کارهای گزینشی در حوزه امنیت استفاده کند. واشنگتن قصد دارد از ترکیه به عنوان یک بازیگر نیابتی در این کشور استفاده کند.
یکی دیگر از برنامه های امریکا، تقویت جریانهای افراطی است که درمبارزات انتخابات دونالد ترامپ؛ اوباما و هیلاری کلینتون را در به تأسیس داعش متهم کرده بود. واقعیت این است که تأسیس داعش، کار یک فرد نیست بلکه سیاست خارجی امریکا اقتضاء می کرد که به طور پنهانی گروه های تروریستی را تجهیز کنند تا مطابق برنامه ریزی که از قبل انجام داده اند، عمل کنند.
عملکرد آمریکا با نزدیک کردن اسرائیل به کشورهای عربی منطقه نیز بعنوان ساز و کارهای گزینشی در همین چارچوب و استفاده از بازیگران منطقه ای قابل تحلیل است. آمریکا با جنگ های منطقه ای فاصله گرفته و اقدامات تاکتیکی را در جنوب غرب آسیا جایگزین کرده است و با این نوع سیاست می تواند نقش مؤثرتری را با چین در آسیای شرقی ایفا کند. همچنین آمریکا با این نوع فرآیند می خواهد ایران را درگیر امنیت منطقه ای و مهاجرت افغانستان نماید همانطوریکه با قرارداد صلح ابراهیم توانست ایران را درگیر امنیت منطقه ای اسرائیل با کشورهای عربی نماید.
آمریکا تغییر رویکرد خود را در افغانستان با نگاه نظارت به رقیبان از جمله روسیه، چین و ایران آغاز کرده است و به اصطلاح می خواهد قدرت های نو ظهور منطقه، در افغانستان را به چالش بکشاند و با ایجاد این فرصت ها، متغیرهای خوبی را جهت محار این سه قدرت اقتصادی، امنیتی رقم بزند. روسیه در حال حاضر نگران بی ثباتی گسترده در آسیای میانه است. این در حالی است که چین نیز از قدرتگیری طالبان ناراضی است و آن را تهدیدی برای پروژه
«یک کمربند، یک جاده (راه ابریشم)» خود می داند.
آمریکا و دیگر بازیگران بین المللی و منطقه ای از جمله روسیه، چین، پاکستان، عربستان، هند و ایران که هر کدام در افغانستان منافعی دارند به این نتیجه رسیده اند که توانایی نابودی یا تضعیف کامل طالبان را ندارند اما می توانند بعضی از پیامدها از جمله پیامدهای سیاسی و حقوق بشری و اجتماعی تحولات آتی را کم کنند. با خروج آمریکا از افغانستان، ممکن است طالبان شاید قدرتمندترین و مهم ترین بازیگر در آینده ی دولت افغانستان قرار بگیرد زیرا طالبان و کارگزاران قدرت بیش از دو سال است که درگیر مذاکرات جدی شده اند و این چانه زنیها در مذاکرات و نبود آمریکا در افغانستان چنین موقعیتی را برای طالبان ایجاد نموده است. طالبان تصور دیگری را که در ا یدئولوژی خود میپروراند این است که همچنان مذاکرات صلح را تا خروج کامل به تعویق اندازد و دست کابل در این مذاکرات بسته تر خواهد شد از این طریق می تواند امتیازهای زیادی را از دولت مرکزی بگیرد.
همهی این اتفاقات فقط پس از خروج نظامی ایالات متحده و نمایش قدرت نظامی طالبان در افغانستان صورت میگیرد. و نکته های مهم دیگری که در خروج آمریکا نهفته است، اینکه وقتی مقابله طالبان با آمریکا نهایتاً وضعیت را به نفع این گروه تغییر داده و نیروهای نظامی آمریکا را اخراج کرده؛ زمینه برای مقاومت دیگر گروههای شبه نظامی در منطقه در برابر آمریکا و متحدانش فراهمتر میشود و احتمال بروز به آنها در عراق و سوریه افزایش مییابد و دیگر اینکه آمریکا با این خروج بخشی از بار سیاسی و امنیتی جلوگیری از بحران و به بیانی حفظ امنیت و ثبات در افغانستان را به روسیه، ایران و چین منتقل خواهد کرد.
* عضو هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل