محسن نجفی*
تحرکات اخیر طالبان در افغانستان و اشغال بیش از 80درصد خاک این کشور، این سناریو را بین تحلیلگران و تصمیم گیران سیاسی تقویت نموده است که محور اصلی توافقنامه آمریکا و طالبان در 29 فوریه 2020تنها خروج آمریکا از افغانستان نبوده و چنین به نظر میرسد که ایالاتمتحده آمریکا و طالبان در پشتصحنه توافق دیگری را باهم رقمزدهاند که خروجی آن معامله دولت افغانستان با طالبان توسط آمریکا،مشروط به اینکه طالبان بهجای آنکه تهدیدی برای آمریکا باشد،به ابزاری برای هدف راهبردی آمریکا علیه چین،روسیه و ایران تبدیل شود.این سناریو در حالی شکلگرفته است که طالبان هرگونه توافق محرمانه با آمریکا را تکذیب میکند .بااینحال شواهد و قرائن ازجمله بیاعتناییهای آمریکا به دولت افغانستان و استقبال توأم با تحقیر نسبی از اشرف غنی در سفر اخیر او به آمریکا،سرنخهایی از احتمال تحقق این سناریو را جلوهگر مینماید.
موضع جمهوری اسلامی ایران در قبال منازعات در افغانستان ،تأکید بر راهحلهای سیاسی و لزوم تقویت گفتگوهای بین الافغانی بهمنظور مشارکت سیاسی فراگیر همه طرفها در افغانستان جهت حل بحران موجود بوده است .چنانچه که در روزهای گذشته شاهد میزبانی تهران از سران افغان و طالبان جهت مذاکرات صلح بودهایم.بااینحال باید به این نکته توجه داشت که طالبان محصول وسیع هدایتشده و بلندمدتی است که یک سر آن به سیاست مهار دوگانه آمریکا و محاصره همهجانبه ایران پیوند دارد و سر دیگر آن به منافع استراتژیک و اقتصادی بعضی از کشورهای منطقه بهویژه پاکستان بسته است.
«شینتا مانی ماهاپاترا»[2] پژوهشگر مرکز مطالعات استراتژیک هند در مقالهای تحت عنوان «سیاست ایالاتمتحده در قبال افغانستان» ضمن بررسی سیاستهای آمریکا در قبال افغانستان ،پس از خروج ارتش سرخ از افغانستان در سال 1989م تا ظهور طالبان در اکتبر 1994م،بر این باور است که:«دو عامل مهم، سیاستگذاران ایالاتمتحده را واداشت تا در رفتار خود نسبت به افغانستان تجدیدنظر کنند[که یکی از آن دو] نفوذ رو به رشد ایران در افغانستان بود.اساساً دولت کلینتون که از سیاست مهار دوگانه ایران و عراق پیروی میکرد،نقش رو به توسعه ایران در افغانستان را نیز با توجه به نفوذ فزاینده ایران در جمهوریهای آسیای مرکزی تحولی ناخوشایند برمیشمرد،درنتیجه آمریکا دست پاکستان را در افغانستان باز گذاشت و بهطور غیرمستقیم از تلاشهای پاکستان برای ایجاد نیروی نظامی طالبان بهعنوان وزنهای در برابر رژیم ربانی[که از پشتیبانی ایران برخوردار بود] حمایت کرد.»
طالبان در روزهای اخیر ،تلاش اصلی خود را معطوف به تصرف مناطق مرزی و سرحدات و گمرکات افغانستان باهدف اعمال فشار اقتصادی در کنار فشار نظامی به دولت افغانستان نموده است.همزمان با سقوط دو گمرک اسلام قلعه و ماهی رود در افغانستان ،رئیسجمهور آمریکا در اظهاراتی بیان داشته است:«جنبش طالبان از سال 2001 تاکنون به بالاترین سطح نظامی خود رسیده است.آمریکا دیگر،نسل دیگری از آمریکاییها را به جنگ افغانستان اعزام نمیکند،تنها ازآنجهت که ما اسامه بنلادن را به چنگ آوردیم و دیگر تروریسم از آن نقطه جهان سرچشمه نمیگیرد.مأموریت تمامشده است.»اظهارات بایدن مبین آن است که آمریکا قصد حمایت از دولت افغانستان را ندارد و دست طالبان برای تصرف قدرت در افغانستان و تحمیل اراده خود، باز میباشد.از سوی دیگر شاهد هدایتهای عملیاتهای طالبان در شمال افغانستان از سوی برخی از ژنرالهای پاکستانی هستیم که نشان از هم سویی طالبان با پاکستان دارد.
عدم تمایل آمریکا در حمایت از دولت افغانستان، همسویی پاکستان و طالبان و هدایت برخی از عملیاتهای شمال طالبان توسط ژنرالهای کارآزموده پاکستانی و جنایات جنگی صورت گرفته توسط طالبان در برخی از مناطق افغانستان ازجمله کشتار وحشیانه مردم و نیروهای نظامی افغان در گذرگاه مرزی افغانستان با ترکمنستان ،حاکی از آن است که تفکرات و ایدئولوژی طالبان نسبت به گذشته و دهه 90(حاکمیت طالبان بر افغانستان) تغییر چندانی نداشته و با به قدرت رسیدن این جریان در افغانستان احتمال بروز و تشدید چالشهای امنیتی برای جمهوری اسلامی ایران وجود دارد.برخی از مهمترین چالشهای امنیتی ناشی از حاکمیت طالبان بر افغانستان برای ایران را میتوان در محورهای زیر تبیین نمود:
1-احتمال شکلگیری جنگ مذهبی و تهدیدات ناشی از تضاد مذهبی بین شیعه و سنی
2-حضور دوباره طالبان در قدرت به مفهوم چیدمان جدید قومی در افغانستان است که دوباره همه امور افغانستان را در اختیار پشتونها قرار میدهد و زمینهساز حذف دیگر اقوام غیرپشتون در افغانستان میشود و کاهش نفوذ ایران در افغانستان خواهد شد.
3-تهدیدات ناشی از روند رشد مهاجرت و حرکت آوارگان افغانی به سمت مرزهای ج.ا.ایران
4-همسویی طالبان با منافع اقتصادی آمریکا در منطقه
5-همسویی طالبان با منافع اقتصادی پاکستان در منطقه و تأثیر بر روابط ایران و پاکستان
با توجه به آنچه گفته شد ، ج.ا.ایران بایستی ملاحظات زیر را در سیاست امنیتی خود در قبال طالبان و منازعات افغانستان در پیش گیرد:
- باید توجه داشت که گفتمان طالبان در تعارض با گفتمان انقلاب اسلامی ایران میباشد و ارتباط و تعامل با طالبان صرفاً میتواند بر سه اصل عدم تعرض به مرزهای ج.ا.ایران،مقابله طالبان با داعش و عدم تعرض به شیعیان شکل گیرد.
- ج.ا.ایران بایستی در روابط و مواضع اعلامی و اقدامی خود ،تعادل و تعامل بین طالبان و دولت افغانستان را رعایت نماید.
- ایران بایستی بهگونهای عمل نماید که نفوذ و حضور خود در افغانستان را تثبیت کند ،چراکه کشور ما رقیبی جدی هم چون ترکیه را در افغانستان پیش رو دارد.
- با توجه به پیشرویهای طالبان و احتمال تشدید ناامنی در مرزهای شرقی ج.ا.ایران و حرکت آوارگان افغانی به سمت مرزهای کشورمان،نیروهای مسلح و دستگاه سیاست خارجی بایستی آمادگی لازم برای برخورد با هرگونه تحرکات امنیتی را داشته باشد.
جمعبندی:
آینده سیاسی و امنیتی افغانستان باوجود منازعات گسترده نظامی و امنیتی در آن در حال حاضر در هالهای از ابهام بوده و اتخاذ هرگونه سیاست امنیتی در مواجهه با تحولات این کشور ، بایستی با رعایت الزامات امنیتی،سیاسی و ایدئولوژیک همراه باشد.نکته قابلتوجه آن است که مردم افغانستان هم از دولت (اشرف غنی) و هم از طیف گسترده جهادی بیزارند .آنان را فاسد و غیرقابلاعتماد میدانند،ولی حاضر نیستند بیاعتمادی را با ولایت طالبان عوض کنند. شاهدی بر این مدعا عدم داشتن پایگاه مردمی طالبان و شکلگیری بسیج مردمی در برخی از مناطق شمالی و استان هرات علیه طالبان میباشد. این مهم در کنار بازپسگیری تدریجی برخی از مناطق استراتژیک از طالبان توسط ارتش افغانستان، احتمال حاکمیت طالبان بر افغانستان را ضعیف نموده و شاید این جریان تنها موفق به تسخیر برخی از مناطق در افغانستان گردد.
[1] دانشجوی دکتری علوم سیاسی – جامعهشناسی سیاسی-دانشگاه علوم و تحقیقات
[2] ماهاپاترا، شینتا مانی؛«سیاست ایالاتمتحده در قبال افغانستان»،ساناز طبرستانی،اطلاعات سیاسی اقتصادی،؛شماره 128-127-ص118