معصومه محمدی*
با خروج نیروهای ائتلاف بینالمللی از افغانستان پس از ۲۰ سال حضور در این کشور شاهد بی تدبیری حکومت مرکزی در اداره کشور و شاهد رشد مجدد و شکوفایی دوباره طالبان در افغانستان می باشیم . نگرانی های گسترده ای که تهدید کننده کشورهای منطقه در سیر تحولات نظام بین الملل است. این موضوع عاملی در به وجود آمدن دغدغههایی در سیاست خارجی و عواقب امنیتی – اقتصادی و تاثیرات منفی آن بر کشورهای منطقه به ویژه روسیه، ترکیه، ایران، هند، پاکستان و چین شده است . با بررسی دغدغه های پیش رو به نقش روسیه در ایجاد تعادل برای جلوگیری از سرگیری فعالیت طالبان در افغانستان و سوریه ای مجدد می باشیم. اکثریت تحلیل گران بر این موضوع اتفاق نظر دارند که خروج آمریکا و ائتلاف بینالمللی از افغانستان باعث به وجود آمدن خلا در منطقه و در پی آن عاملی در ایجاد سلسله تنشها و دغدغههایی در منطقه شده است. در ابتدا به دلایل خروج آمریکا از افغانستان پرداخته و اهداف حضور نیروهای نظامی در منطقه را مورد بررسی قرار خواهیم داد، هدف آمریکا از ایجاد پایگاه نظامی در افغانستان تحت کنترل گرفتن طالبان و ممانعت از پیشرفت آنها بوده آنچه حائز اهمیت است در این دو دهه آمریکا و ائتلاف های بین المللی با استقرار در منطقه نتوانسته اند به اهداف استراتژیک خود در خاورمیانه دست یابند و وجود نیروهای ارتشی چیزی جز بار اقتصادی بر دوش آنها نبوده است . این موضوع دارای این نگرش است که افغانستان و موقعیت ژئوپولیتیک و استراتژیک این کشور در دهههای گذشته جزء اولویتهای اولیه آمریکا جهت سیطره و تسلط بر خاورمیانه بوده است در حالی که بعد از گذشت دو دهه حضور در خاورمیانه و منطقه شاید جز دغدغههای آمریکا و اروپاییان باشد، اما دیگر جزء اولویتهای اولیه آنها برای برنامهها و اهداف استراتژیک شان نمی باشد. هدف اصلی خروج آمریکا و ائتلاف بین المللی را از افغانستان می توان در این مورد بررسی و نگاهی واقعبینانه قرار داد که حضور ارتشی که جز بار مالی بر دوش دولت نداشته و خالی از رسیدن به اهداف است پس باید با نگاهی تأملبرانگیز به آن نگریست و میدان را در اختیار گروهی قرار داد که بدون داشتن بار مالی و سیاسی، آمریکا و اروپا در رسیدن به اهدافشان یاری رسانده و از طرفی بتوان با کنترل از راه دور آن را به عنوان سیستم ترمز منطقه حفظ نمود. رسیدن به این اهداف جز از طریق طالبان امکانپذیر نبوده است. حال باخروج آمریکا از افغانستان و بی تدبیری دولت مرکزی در اداره امور داخلی افغانستان مسیری تازه برای رشد و مانور مجدد طالبان در افغانستان گشوده شده و آسودگی طالبان از نبود کنترل نیروهای نظامی آمریکایی بر عملکرد آنها در افغانستان امیدی تازه در فعالیت و اوج مجدد آنها در منطقه میباشد. باید به این مسئله پرداخت که این موضوع چه تاثیراتی در عملکرد بازیگران منطقهای خواهد داشت و چه عواقبی را در آینده نظم و امنیت منطقه به وجود خواهد آورد.
آینده هند و پاکستان در خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان
روابط تاریخی هند با افغانستان و فعالیت جنبش های اسلامی مسلح کشمیری که منجر به چالشهای امنیتی در دهلی نو شده بود دلیلی بر عقبه ذهنی نگران کننده هند در خصوص اوجگیری مجدد طالبان در افغانستان است. اسلامآباد عقبنشینی نیروهای ائتلاف را به معنای عمق استراتژیک و کاهش نفوذ رقیب سنتی خود دهلینو میداند چراکه افغانستان کشوری محصور در خشکی و فاقد مسیر خروجی به سمت دریا و آبهای آزاد بینالمللی است و همین امر باعث محاصره شدن در بین کشورهایی است که خروجی دریا را برای آنها فراهم میکند. پاکستان از نیاز افغانستان به آن آگاه است و آن را فتح جغرافیایی خود قلمداد میکند . خارج از این موضوع ۳ میلیون از افغانها در پاکستان مستقر می باشند که دارای روابط با مقامات در افغانستان هستند و مراقبت از آنها در پاکستان از اولویت های کابل است. همچنین امتناع نخست وزیر پاکستان درخصوص اعطای پایگاه نظامی به آمریکا در این کشور برای مبارزه با طالبان، این کشور را از حمله تروریست ها و اغتشاشات در امان داشته است. از نظر دولت عمران خان آمریکاییهایی که نتوانسته اند از داخل افغانستان در این جنگ ۲۰ سال پیروز شوند چگونه میتوانند این جنگ را از سرزمین پاکستان هدایت کنند. این عدم پذیرش بهمعنای عقبنشینی هند به عنوان رقیب جدی پاکستان در صحنه افغانستان است .چرا که پاکستان و هند درگیری قدیمی و تاریخی بر سر افغانستان دارند ، دهلینو مشتاق است عمق افغانستان را بر حریف پاکستانی اش تنگ کرده و او را در جبهه غربی افغانستان محاصره نماید. نگرانی دهلینو پس از خروج شوروی در سال ۱۹۸۹ از افغانستان و پیروزی گروههای مسلح ضد هند و افراط گرای کشمیری در افغانستان است که امروزه این خروج نیروهای آمریکایی عاملی مجدد در نگرانی دهلینو گریده است.
دغدغههای چین:
داشتن مجاورت و اشتراکات مرزی با افغانستان باعث شده که چین تمایل زیادی برای مخالفت با کنترل طالبان بر افغانستان داشته باشد و آنچه این نگرانی را تسکین می دهد همپیمانی چین با پاکستان است که سیاست آنها در طول تاریخ جنگ افغانستان نزدیکی زیادی به هم داشته است. بزرگترین نگرانی چین از اوج مجدد طالبان در به خطر افتادن منافع اقتصادی چین در منطقه میباشد . هرگونه تنش مانع رشد و پیشرفت پروژه( یک کمربند- یک جاده) برای چین است که صدها میلیارد دلار برای آن هزینه کرده است . خروج آمریکا از افغانستان را می توان بدین گونه نیز مورد بررسی قرار داد که آمریکا با خروج نیروهای خود از افغانستان هدف بزرگتر و بالاتری یعنی کنترل و تحت سیطره گرفتن اقتصاد چین از طریق ایجاد نگرانی و دغدغه در مسائل اقتصادی امنیتی پکن داشته و از این طریق می تواند مانع رشد اقتصاد چین چه در منطقه و چه در جهان باشد. کشوری که توانسته در دهه های اخیر سرعت و سبقتی عجیب و بی نظیر را در خصوص رشد و شکوفایی اقتصاد خود داشته باشد.یکی دیگر از دغدغه های چین در خصوص اوج مجدد طالبان در افغانستان در خصوص مسلمانان سین کیانگ چین می باشد . در حالیکه طالبان مشگل این گروه از مسلمانان چین را مسئله ای داخلی دانسته و اعلام نمودند که در این رابطه دخالتی نخواهند داشت اما زندانی نمودن مسلمانان اویغور را توسط دولت چین متهم نموده و از سرمایه گذاری مسلمانان سین کیانگ در کشور افغانستان برای حمایت از طالبان استقبال می نمایند و این مسلمانان جدایی طلب و افراط گرا از دغدغه های اصلی کشور و دولت چین از روی کار آمدن مجدد طالبان در افغانستان می باشد.
آنکارا و دغدغه های پیش رو
ترکیه با ایجاد سیاستی جدید در سیاست خارجی خود در پی کسب استراتژی جدید در مناطق بیثبات جهان از جمله افغانستان است. ترکیه به دنبال تقویت روابط خود با واشنگتن برای تامین امنیت فرودگاه کابل و نمایندگی های دیپلماتیک با نیروهای کافی است. اعلام طالبان و تهدید برخورد آنها با نیروهای ترکیه موجب نگرانی آنکارا شده است. طالبان بر این ادعا هستند که ترکیه بخشی از نیروهای ناتو بوده و باید بر اساس توافقنامهای که با ایالات متحده ایجاد شده است از افغانستان خارج شود. به نظر میرسد ترکیه قصد جایگزین شدن نیروهای ائتلاف بین المللی در افغانستان برای تامین امنیت و مقابله با طالبان را داشته که با توجه به ادعای طالبان برای خروج نیروهای ترکیه از افغانستان عمده دلیل نگرانی و دغدغه امنیتی ترکیه شده است و خود را بازنده حضور در کشوری می داند که می توانست دلیلی بر قدرت گرفتن آن در منطقه باشد.
نگرانی تهران از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان
تهران خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان را نوعی شکست آمریکا در منطقه قلمداد می کند. اما نگرانی ایران در خصوص اوج مجدد طالبان در افغانستان به دلیل پیشینه تاریخی ۲۰ سال گذشته است.گسترش طالبان به معنای از بین رفتن دولتی است که وفادار به ایران بوده و آینده ای جز تجزیه در انتظار آنها نمی باشد و به دلیل هم مرز بودن این دو کشور خطر گسترش و نفوذ طالبان به داخل ایران و ایجاد اغتشاش و از میان بردن و نظم و امنیت وجود دارد.
نقش روسیه پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان:
اکنون که از هر زمان دیگری فرصتی برای در دست گرفتن مجدد قدرت توسط طالبان در افغانستان بالا رفته و در حالی که روسیه در مذاکره با طالبان توانست موافقت این گروه را برای اجتناب از تکرار رفتار های بی ثبات کننده دهه ۹۰ را کسب کند اما اطمینان قاطعی در خصوص نوع عملکرد و رفتار طالبان وجود ندارد. این در حالی است که هدف اصلی طالبان برای ایجاد یک حکومت اسلامی تغییر نکرده اما نوع گفتمانهای آنان در طی سالهای اخیر دارای تغییراتی گشته است. سقوط کابل توسط طالبان هدف روسیه نمی باشد، و روسیه در پی دستیابی و یا تحقق آن نیست بلکه سقوط کابل به منزله از دست رفتن حاکمیت و سیاست های پیش رو در افغانستان توسط هر یک از قدرت های جهانی و منطقهای است. با توجه به کاهش نیروهای آمریکایی و تغییر تاکتیکهای نظامی طالبان در جهت گسترش نفوذ خود در شهرهای افغانستان بخش بزرگی از مردم افغانستان زیر بار استیلای آنان نمیروند و این تحولات و دگرگونی ها نشات گرفته از خروج غیر مسئولانه آمریکا از افغانستان و توافق دوحه بوده است که دولت مرکزی نادیده گرفته شده و طالبان مشروعیت یافتند. دلیلی ناآرامی در افغانستان و به تبع آن در منطقه امری پیشبینی شده و برنامه ریزی شده توسط آمریکاییان برای برهم زدن نظم منطقهای میباشد. در این میان روسیه که خود را هژمون منطقهای دانسته و تمام تلاش خود را در حفظ و آرامش محیط پیرامون خویش دارد شرایط به وجود آمده در افغانستان فرصت جدیدی را برای روسیه برای نشان دادن هژمون و قدرت منطقهای است. برای ایجاد این آرامش و تلاش در جهت احیای آن نیاز به تشکیل یک ائتلاف توام با همکاری چند جانبه با کشورهای منطقه وجود دارد که می توان از مهمترین آنها به ایران و پاکستان و چین اشاره نمود. حمایت از دولت مرکزی افغانستان و جلوگیری از اوج مجدد طالبان در افغانستان نه تنها آینده پژوهی غرب و اروپا را در خصوص خاورمیانه کمرنگ و دست نیافتنی می سازد بلکه عاملی در ایجاد امنیت و آرامش در منطقه و صلحی منطقه ای می باشد. هرچند که فعالیت طالبان در داخل مرزهای افغانستان صورت گرفته اما این پیشروی میتواند تهدیدی جدی برای روسیه، ایران و چین برای پیشبرد اهداف و همکاری در منطقه گردد و غرب هدفی جز تضعیف و تحت سیطره گرفتن خاورمیانه از طریق تضعیف و ایجاد آشوب در منطقه را ندارد. در این میان روسیه می تواند با ایجاد صلح و توازن در افغانستان از ایجاد سوریه ای مجدد جلوگیری نموده و بهترین اقدام تشکیل ائتلاف و همکاری میان کشورهایی است که افغانستان برای آنها نقشی کلیدی و اساسی و تاثیر گذار را در ایجاد آرامش و امنیت دارند و این تحولات تاثیری بسزا در آینده این کشورها و سیاستهای خارجی آنها را دارا می باشد.
*دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی- دانشگاه تهران مرکز
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل