دکتر هوشنگ امیراحمدی فارغ التحصیل دکتری برنامه ریزی و توسعه بین الملل از دانشگاه آمریکایی کرنل و استاد ایرانی دانشگاه راتگرز و مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه در این دانشگاه است.
امیراحمدی از جمله ایرانیان آمریکاست که از سال ها پیش از طریق فعالیت های مختلف از جمله تاسیس شورای آمریکا - ایران و برگزاری نشست ها و رایزنی های مختلف به دنبال تغییر نگاه های تهران و واشنگتن نسبت به یکدیگر و حرکت دو طرف به سمت عادی سازی روابط است.
امیراحمدی در این مصاحبه ضمن توضیح وضعیت فعلی و پیش بینی آینده پرونده هسته ای ایران و نگاه طیف های مختلف در کاخ سفید و کنگره، به شرح تاثیر موضع گیری های رهبر انقلاب در مقاطع مختلف روند مذاکرات هسته ای پرداخته است.
او در این مصاحبه تلاش کرده توصیف و تحلیل خود را از تحولات اخیر در رابطه ایران و آمریکا به ویژه پرونده هسته ای و وضعیت تاثیرگذاران بر آن در ایالات متحده به تصویر بکشد.
مشروح مصاحبه مکتوب "عصرایران" با دکتر هوشنگ امیراحمدی در پی می آید.
* اتفاقی که در عصر روز پنجشنبه 13 فروردین در لوزان روی داد را چه می نامید و چگونه توصیف می کنید؟
همانطور که آیت الله خامنه ای در سخنرانی بعد از تفاهم لوزان خود با صراحت بیان کرد هنوز اتفاق مهمی نیافتاده است که سزاوار جشن و تبریک باشد.
ایشان حتی گفتند که تبریک برخی از سران نظام به ایشان "بی معنی" بود. واقعیت این است که طرفین نه به یک توافق بلکه به یک تفاهم بسیار کلی در باره بخشی از مسائل مورد اختلاف رسیدند و توافق کردند که در چهارچوب این تفاهم کلی و بدون اینکه تعهدی نسبت به آن داشته باشند به مذاکرات برای حصول یک توافق جامع ادامه دهند.
علت اینکه خبر پرسروصدا شد این بود که مذاکرات بسیار سیاسی شده و انتظارات خارق العاده ای درایران، امریکا و دنیا ایجاد کرده است. از طرف دیگر، چون قرار شده بود اصل تفاهم نامه کلی مخفی بماند (که مانده) و وجودش تنها با یک اطلاعیه مطبوعاتی به دنیا اعلان شود، دولتین ایران و امریکا هر یک برابر ضرورت سیاسی داخلی، متنی مورد دلخواه خود منتشر کردند و ادعا نمودند که برنده اصلی مذاکرات هستند.
از اینکه هر دو طرف در این باره اغراق کرده اند و دارند قاطر سیاه و سفید رنگ شده را بجای اسب ابلق به مردم می فروشند شکی نیست اما اینکه کدام یک با واقعیت آن تفاهم نامه مخفی نزدیک ترند جای بحث دارد. اگر مبنای قضاوت را تجربه بعد از قرارداد ژنو 1392 بگیریم، باید بگویم که متاسفانه حرف امریکایی ها با واقعیت نزدیک تر است. حداقل با توجه به آنچه متعاقبا در مطبوعات غربی آمده است و مورد تایید صریح و یا ضمنی اعضای گروه 5+1 هم هست، جزوه ای را که دولت امریکا بعنوان "برگه حقایق" (فکت شیت) منتشر کرده است، سوای اینکه گاه درباره "دستوردها" اغراق می کند، جزییات دقیق تری را ارائه می دهد.
اگر این جزوه آمریکایی را مبنی قضاوت قرار دهیم باید بگویم در تفاهم نامه لوزان سه گروه تفهیمی در مورد امتیاراتی که ایران قرار است بدهد وجود دارد: آنچه ایران پذیرفته، آنچه ایران هنوز نپذیرفته و آنچه ایران ضمنی پذیرفته اما در باره شان بحث دارد.
در مورد امتیازاتی هم که به ایران ممکن است داده شود؛ می شود یک برداشت سه گانه داشت: امتیازاتی که به روشنی ذکر شده اند، امتیازاتی که داده نشده اند و امتیازاتی که برسر آنها اتفاق نظر وجود ندارد.
مثلا، ایران محدودیت بر تعداد سانترفیوژها (حدود 6000) و مقدار اورانیوم غنی شده ای را که می تواند نگهدارد (300 کیلو گرم) و مدتی را که در این وضعیت باید بماند (10 تا 15 سال بستگی به مورد) را حتما پذیرفته اما اینکه مثلا اضافی اورانیوم غنی شده را باید چگونه از بین ببرد و آیا بعد از 10 یا 15 سال غنی سازی صنعتی خواهد داشت نامعلوم است.
فردو از یک مرکز غنی سازی به یک مرکز تحقیقی بسیار محدود تغییر عملکرد داده و آب سنگین اراک هم تغییر ماهیت خواهد داد اما اینکه استفاده نهایی از آنها به چه شکلی درخواهد آمد نامشخص است. در مورد حق تحقیق و توسعه هم ابهام وجود دارد.
درحالی که ایران قرار است به این فعالیت به طور محدود ادامه دهد معلوم نیست با چه سانتریفیوژهائی و در چه وسعتی. همچنین، در باره اینکه تحریم های مربوط به هسته ای باید رفع شوند حرفی نیست، اما کی و با چه سرعتی و یا اینکه اول تعلیق می شوند یا از همان ابتدا ملغی میگردند و نقش آژانس چه خواهد بود هم اختلاف نظر وجود دارد.
و بالاخره، ایران حتما پذیرفته است که ماده 3.1 پروتکل الحاقی و برخی نظارت های فراپادمانی را اعمال کند اما ادعای آمریکایی ها که ایران قبول کرده است به آژانس اجازه بازدید از "هر جا هر زمان"، مخصوصا محل های نظامی "مشکوک" کشور، را بدهد حتما بی اساس است.
سوای اینکه چه اتفاقی در مذاکرات هسته ای افتاده است، من با اصل تغییر تفکر در سیاست خارجی کشور، که مذاکرات هسته ای در چهارچوب آن انجام شده است، موافقم.
سیاست خارجی تعاملی، مذاکره حرفه ای و برخورد گفتمانی دیپلماتیک که توسط آقای دکتر ظریف و تیم او طراحی شده حتما درست است و باید مورد حمایت همه باشد. درهمین حال هم باید مواظب بود که واقع گرایی را از نظر دور نداشت و نباید فراموش کرد که دنیای امروز، سوای اینکه جهانی شده و درآن زور کاربرد مفید ندارد، هنوز هم بر مبنای منافع و قدرت ملی حرکت می کند.
از این دیدگاه، مذاکرات هسته ای افکار بسیار مثبتی را وارد فرهنگ سیاست خارجی کشور کرده و دارای دستاوردهای زیادی هست. اما این را هم باید گفت که این دیپلماسی جدید گاه به برخی از راهبردها و تاکتیک های طرف های مقابل توجه دقیق نداشته و یا با آنها ایده آلیستی برخورد کرده است. این نقیصه ها البته در شروع یک حرکت گفتمانی جدید اجتناب ناپذیر و حتی طبیعی هستند.
در مجموع، حتی اگر مذاکرات نتیجه مطلوب مورد انتظار را هم ندهد، دستاوردهای این دیپلماسی جدید بکار گرفته شده در آنها بسیار ارزشمند است.
* آیا انتظار داشتید در مدت حدود 2 سال روابط ایران و آمریکا تا این حد پیشرفت داشته باشد؟
حتما داشتم. من دقیقا 25 سال پیش در رابطه ایران و امریکا فعال شدم و از همان اولش اعتقاد داشتم و هنوز هم دارم که دو کشور باید رابطه فیمابین را ترمیم کنند و حتما هم یک روزی می کنند، چون این رابطه (در وضع کنونی) سرطانی است، و برای این مسیر هم جز دیپلماسی محترمانه و برد برد راهی وجود ندارد.
من در تمامی این مدت به شدت با تحریم ها و فشارهای امریکا و تهدید های آن علیه ایران مخالفت آشکار کرده ام و شورائی هم تاسیس کردم که کمک کند که این مسیر درست طی شود (شورای امریکاییان و ایرانیان یا AIC).
البته من موافق یک مصالحه عزتمند بوده و هستم و نه توافقی که منافع ملی ایران را ضایع کند. من هنوز هم تنها ایرانی ای هستم که توانسته است بدون دادن هیچ امتیازی به امریکاییان، آنها را وادار به عذر خواهی از ملت ایران بکند (در ارتباط با کودتا علیه مرحوم دکتر مصدق) و همزمان هم تحریم ها از روی مواد غذایی، فرش، و ابزارهای بهداشت و سلامت را بردارند. این اتفاق در سال 2000 یعنی 15 سال پیش افتاد. ای کاش آن فرصت از دست نمی رفت.
این را هم اضافه کنم که حرف اصلی من در رابطه با مذاکرات هسته ای این است که اگر این مذاکرات به عادی شدن رابطه ایران و آمریکا بینجامد، سوای اینکه چقدر ایران در آن امتیاز بدهد، به شرطی که معامله عزتمند باشد و منافع ملی دراز مدت کشور را بخطر نیندازد، باز هم به نفع مردم ایران خواهد بود.
اما اگر این مذاکرات در حد حل مشکل غنی سازی بماند و منافع کشور را هم به خوبی تامین نکند به نفع مردم ایران نخواهد بود سوای اینکه چه امتیازی از آمریکا بگیریم یا به آن ندهیم. واقعیت این است که عادی کردن با دوام مشکل هسته ای درون یک رابطه غیرعادی محال است.
متاسفانه بخش عمده مشکلات درون رابطه در منطقه ایران در جریان هستند و این منطقه هم تا یک زمان نامعلوم دچار بحران و تشنج خواهد بود. از این منظر هم جدا سازی مشکل هسته ای از بقیه مسائل قابل دفاع نیست و حتی اگر هم این مشکل حل شود دوام پذیر نخواهد بود.
بی دلیل نیست که آیت الله خامنه ای در سخنرانی اخیر خود تاکید کردند که اگر مشکل هسته ای حل شود (با دست برداشتن آمریکا از لجاج) ایشان مذاکره سر مسائل دیگر را هم مجاز خواهند کرد.
* آمریکا و آمریکایی ها چگونه از توافق لوزان استقبال کردند؟
سازمان ها و افرادی که به شکلی درگیر این مذاکرات بودند ویا آن را تعقیب می کردند کلی ذوق زده شدند و هنوز هم هستند چون انتظار نداشتند که ایران "این همه امتیاز" بدهد. آنها این را آشکارا به زبان می آورند حتی متخصصین هسته ای آنها.
در این میان از همه خوشحال تر دولتمردان هستند مخصوصا آقای اوباما و وزیر امور خارجه اش "کری" که این تفاهم نامه کلی را یک "دستاورد تاریخی" خوانده اند. البته آنها هنوز در ابتدای راهی هستند که نقشه اش را از مدتها پیش کشیده بودند که در باره اش توضیح خواهم داد.
این را هم اضافه کنم که بخشی هم در آمریکا از نتایج مذاکرات خوشحال نیستند و ادعا دارند که با وجود تحریم ها و وضعیت بد اقتصادی ایران می شد از ایران امتیازات حتی بیشتری گرفت و برنامه دارند که در مذاکرات بعدی به این هدف برسند.آنها به یک معامله صد در صد "برد - باخت" اعتقاد دارند و معتقدند که چنین معامله ای را می شود از دولت آقای روحانی گرفت.
در میان این افراد تندرو، هم جمهوری خواه داریم و هم دمکرات، و هم طرفدار اسرائیل و هم طرفدار اعراب. نقش یهودی های تندرو در این وسط مهم تر است و آنها عمدتا از طریق کنگره امریکا اعمال نفوذ می کنند. البته همان طور که توضیح خواهم داد بخشی از این باصطلاح مخالفین، نقش پلیس بد را دارند در مقابل اوباما که نقش پلیس خوب را بازی کرده است.
برای درک خوشحالی اکثریت آمریکاییان و اصرار اقلیتی که میگوید باید امتیازات بیشتری از ایران گرفته شود توجه به چند نکته ضروری است.
آمریکا به خوبی می داند که ایران به عنوان یک عضو معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای و در چهارچوب پادمان آن حق غنی سازی صنعتی در سرزمین خودش را دارد وگرنه اصلا چه دلیلی دارد که عضو باشد؟
این حق، امریکایی ها را به دلیل مشکلات شان با انقلاب اسلامی ایران آزار می داد و به دنبال بهانه ای بودند که آن را به سطح یک برنامه غنی سازی نمادین تنزل دهند. ظاهر قضیه این است که بعضی "مخفی کاری های" ایران در ایجاد صنعت غنی سازی هسته ای این بهانه را به امریکا داد.
اینکه "تاخیر" ایران در گزارش تاسیسات نوبنیاد خود به آژانس انرژی اتمی در چهارچوب پادمان مشروع بوده است و بعضی خرید های "مخفی" هم به دلیل تحریم های ظالمانه آمریکا انجام می گرفته به گوش آنها نمی رود. آمریکا این مسأله را آنقدر عمده کرد که حتی شورای امنیت سازمان ملل را هم با خودش همراه ساخت و به طور فزاینده ای تحریم هایی را به ایران تحمیل نمود که مشکلات جدی برای اقتصاد ایران به وجود آوردند. بین همه روسای جمهوری امریکا، آقای اوباما بیشترین تحریم های ظالمانه را علیه ایران وضع کرده است.
می گویند "به مرگ میگیرندش تا به تب راضی شود." آمریکایی ها به ایران می گفتند که حق غنی سازی هسته ای ندارد و حتی حق داشتن دانشش را هم ندارد. در این مذاکرات حالا امریکایی ها دارند به ایران می گویند که به شما این و آن حق محدود را می دهیم به شرط اینکه شما دست از این و آن فعالیت بردارید.
در همین حال هم از تحریم ها برای تنبیه ایران استفاده برده اند. به علاوه، آنها عده ای را هم پلیس بد کردند که ایران را بیش از پیش بترساند. نتانیاهو از این دسته است. متاسفانه عده ای هم در لباس دوست ایران و یا پلیس خوب، که در گذشته طرفدار تحریم ها، تغییر رژیم و حتی جنگ علیه ایران بودند، اینطور وانمود کردند که ایران باید بین جنگ و تسلیم به خواست های نامشروع طرف مقابل یکی را انتخاب کند.
این فرمول صراحتا توسط اوباما و دیگر دولتمردان امریکا دائما تبلیغ می شود. آنها این طور به دنیا و ایران به دروغ تفهیم کرده اند که اگر مذاکرات به نتیجه نرسد حتما جنگ می شود و این درحالی است که آنها قادر به درگیر شدن در یک جنگ جدید در منطقه نیستند و همچنن می گویند "فتوای" ایت الله خامنه ای را قبول دارند که بمب اتمی در اسلام حرام است.
دولت گرفتار ایران هم تحت فشارهای تحریم و زندگی مشکل مردم، حاضر شده است به یک مصالحه نابرابر تن بدهد به این امید که شرایط زیستی بهتری در کشور فراهم شود که البته فکر چندان درستی هم نیست چون تنها بخشی از مسائل اقتصاد ملی به تحریم ها مربوط می شود در حالی که بخش عمده از مدیریت سوء ناشی می گردد.
این را هم یادآوری کنم که در این "دادگاه مذاکرات،" آمریکا بازپرس است و چیزی را از دست نمی دهد. حتی اگر همه تحریم ها را هم بردارد چیزی از جیب خود خرج نکرده است. حالا آمریکایی ها چرا نباید خوشحال باشند؟ حق صددرصدی ایران را به چیزی در حد 10 درصد رسانده اند و همین مقدار هم هنوز معلوم نیست برایش در آینده باقی بماند.
به قول آقای اوباما در مصاحبه با تامس فریدمن نیویورک تایمز، برای ایران یک صنعت هسته ای "نمادین" خواهد ماند. درغیاب عادی شدن رابطه روی این مقدار هم حتما دبه درخواهند آورد همین طور که اکنون دارند روی کاهش تحریم ها و بعضی موارد دیگر دبه درمی آورند.
و اما آمریکا در این مذاکرات به دنبال هدف های "تاریخی" دیگری هم هست که نقشه اش را از مدت ها پیش کشیده اند. چند تایش را در اینجا فهرست می کنم:
اول، خلع سلاح و تضعیف ایران است. از دید امریکا و متحدین آن، یک ایران قوی یک ایران خطرناک است و پس باید آن را ضعیف نگهداشت. انگلیسی ها می گفتند برای حکومت بر ایرانیان آنها را باید گرسنه نگهداشت وبرای حکومت برعرب ها آنها را سیر. اینکه در تاریخ معاصر یک ایران قوی به هیچ ملتی حمله نکرده است بگوش آنها نمی رود. آنها همچنین نمی خواهند بپذیرند که یک ایران ضعیف خطر بزرگ تری برای منطقه آشوب زده آن است.
دوم، آمریکا از همان اول مذاکرات هدف تخلیه اطلاعاتی ایران را داشت و کماکان دارد. تحمیل بازرسی های "ورا پادمانی" و اصرار آنها در بازدید از تاسیسات نظامی را باید در این رابطه فهمید. آنها در طی مذاکرات هم سعی کرده اند "فکر" ایران را بخوانند. دولتمردان امریکا بارها درباره این هدف سخن گفته اند.
سوم، آمریکا می خواست و می خواهد که ایران انقلابی را، که برای آن دردسرهای زیادی ایجاد کرده است و برای مردم منطقه به شکل یک مدل مقاومت علیه امریکا در آمده است پیش مسلمانان مظلوم و تحقیر شده منطقه خوار کند.
چهارم، آمریکا می خواست و می خواهد از ایران اقرار بگیرد که هدف بمب سازی داشته و در واقع دارد.
و پنجم، آمریکا می خواهد معامله "ورا پادمانی" ای را که دارد به ایران تحمیل می کند به صورت یک مدل دربیاورد و بر آن مبنا معاهده منع گسترش و پادمان موجود را دوباره نویسی کند. از دید امریکایی ها پادمان موجود ظرفیت منع گسترش سلاح اتمی را دیگر ندارد چون برای امضا کنندگان آن یک "ظرفیت" واقعی برای بمب سازی ایجاد می کند و بنابراین باید با وسیع ترین تجدید نظرها دوباره نویسی بشود. مدل معامله ای که با ایران خواهد شد برای این منظور یک ایدآل خواهد بود.
*پیش بینی شما از آینده مذاکرات هسته ای چیست؟ آیا ایران و گروه 1+5 به توافق جامع و نهایی هم می رسند؟
مطمئن نیستم اما امیدوارم. این به عوامل زیادی بستگی دارد. واقعیت این است که طرفین هنوز اختلافات اساسی دارند. مثلا، اگر مطالبه لغو تحریم ها در ابتدای توافق را مبنا بگیریم، باید بگویم حتما معامله ای انجام نخواهد شد زیرا اولا، اوباما این را نمی خواهد. ثانیا، اوباما قدرت لغو "همه" تحریمها را ندارد، ثانیا، حتی لغو تدریجی تحریمهای هسته ای را هم امریکا می خواهد تنها بعد از تایید آژانس مبنی بر اینکه ایران قدم های مورد موافقت را برای نمادینه کردن صنعت هسته ای خودش برداشته است اجرا کند. سر اینکه تحریم ها باید تعلیق یا ملغی شود هم بحث است.
آمریکایی ها از تعلیق قابل برگشت تحریم ها می گویند در حالی که ایران نم یخواهد دیگر با هیچ تحریمی زندگی کند. اوباما برای توجیه ادعای خود مبنی بر اینکه با ایران به یک تفاهم دقیق رسیده است حتی حاضر شد در مصاحبه خود با تلویزیون عمومی امریکا سخنان آیت الله خامنه ای برای رفع فوری همه تحریم ها را سیاسی کاری بخواند و از کنار آن به سادگی بگذرد.
آنها سر بازرسی های "ورا پادمان" هم اختلافات اساسی دارند. ایران می گوید هیچ بازرسی ای را که ورای پادمان باشد نمی پذیرد و بازرسی آژانس از تاسیسات نظامی ایران هم غیر ممکن است.
آمریکایی ها برعکس روی این موارد اصرار دارند و حتی می خواهند در دور بعدی مذاکرات خواسته هایشان در این موارد و بعضی موارد دیگر را گسترش بدهند (از جمله جستجوی "هر جا و هر زمان" را).
واقعیت این است که بحث موشک های بالیستیکی ایران یک بمب زمانی است و در آینده مشکل ساز خواهد شد. بی دلیل نیست که آمریکا می خواهد بعد از لغو قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل، در قطعنامه جدیدی این موشک ها را بگنجاند.
درباره وسعت و نوع تحقیق و توسعه هسته ای ایران هم اختلافات فاحش است. آمریکایی ها به آنچه هم که در این باره ، در تفاهم نامه قبول کرده اند وفادار نخواهند ماند و حتما در روند کار دبه درخواهند آورد. آیا رهبری تن به سازش در این موارد را خواهد داد؟ من بعید می دانم. اما به نظر من اختلافات کشنده فقط دو تا خواهند بود: «عدم لغو یکجا و فوری تحریمها» و «خواست بازرسی نامحدود آژانس مخصوصا از تاسیسات نظامی کشور».
این را هم اضافه کنم که آمریکا چندان هم به دنبال یک معامله "جامع" نیست. از دید آنها صنعت هسته ای ایران هم اکنون زیر کنترل درآمده و تا حد زیادی نمادین شده است. حفظ صنعت هسته ای ایران در همین وضعیت برای آمریکا مفید و حتی کم هزینه تر خواهد بود چون مجبور نیست هیچ تحریم مهمی را بردارد.
به نظر من و همان طور که در یک مقاله مفصل توضیح داده ام، استراتژی آمریکایی ها "ذوب کردن تدریجی" صنعت غنی سازی ایران است و در مقابل می خواهند بخشی از تحریم ها هم ذوب شوند.
البته خطراتی هم این راهبرد را تهدید می کنند که فشار کنگره آمریکا برای تحریم بیشتر از آن جمله است. متاسفانه به آمریکایی ها اینطور تفهیم شده است که تحریم ها باعث آمدن ایران روی میز مذاکره و دادن امتیاز شده است و اینکه تهدید به تحریم بیشتر باعث گرفتن امتیازات بیشتری خواهد شد. آنها نمی خواهند بپذیرند که پیشرفت های برق آسای صنعت غنی سازی در دوره احمدی نژاد نیز آنها را به وحشت انداخت و باعث نرمش تاکتیکی انها شد.
* آیا اوباما می تواند کنگره را به لغو تحریم های ایران متقاعد کند؟
بستگی دارد به معامله ای که اوباما از ایران می گیرد. تحریم های امریکا چندین نوع هستند و مشکل ترین آنها تحریم هایی هستند که از طرف کنگره قانون شده اند و فقط کنگره می تواند با رای اکثریت آنها را لغو کند. البته اوباما اختیاراتی دارد اما استفاده از آنها آسان نخواهد بود و درگیری درون دو قوه را بیش از پیش پرتنش خواهد کرد.
مثلا اوباما می تواند تحریم های قوه مجریه را لغو کند و حتی بخشی از تحریم های ثانویه کنگره را هم از خط اجرا خارج سازد. کنگره تا به امروز نقش پلیس بد را بازی کرده است و تا جای ممکن این نقش را حفظ خواهد کرد تا از ایران باج بیشتری بگیرند.
واقعیت این است که آن لایحه کذائی سناتورها کرکر - منندز برای تحریم های جدید از شروع مذاکرات تا به امروز چهار بار مطرح شده و هر بار بعد از کلی مانور تند و گرفتن امتیاز از ایران به کنار گذاشته شده است.
البته کنگره آمریکا که دست جمهوریخواهان است ممکن است در این موقعیت که بازی انتخابات ریاست جمهوری شروع شده است دست رد به سینه اوباما بزند اما این امر اگر معامله اوباما با ایران خیلی خوب باشد شانس زیادی برای بروز نخواهد داشت.
هم اکنون باز هم همان لایحه کذائی را به میدان آورده اند که اوباما را وادار به مقاومت بیشتری جلوی ایران بکنند. به اعتقاد من در این چند ماه آینده تا آخر ژوئن درخواست های جدید تری از سوی اوباما مطرح خواهد شد که قبول آنها برای ایران خیلی هم آسان نخواهد بود.
اگر کنگره از سوی اوباما متقاعد شود که آن درخواست ها را هم به ایران تحمیل خواهد کرد آن وقت شانس همکاری بین آنها زیاد تر خواهد شد. کنگره خواست های زیادی دارد و در بین آنها چند مورد زیر مهم اند:
می خواهد که معامله بعد از اعلان توسط آن(کنگره) ارزیابی و تصویب شود، می خواهد که تجسس آژانس "هرجا و هرزمان" باشد، می خواهد که بخشی از تحریم های هسته ای هم تا وقتی که اطمینان کامل به صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران حاصل نشده لغو نشوند و بالاخره می خواهد که ایران آژانس را در باره اینکه در گذشته برنامه ای برای ساختن بمب نداشته است قانع کند. این درخواست ها "معامله شکن" هستند.
* در صورت موفقیت در کسب توافق نهایی هسته ای، آیا می توان به ورود ایران و آمریکا به پرونده روابط دوجانبه و ازسرگیری روابط میان دو طرف خوشبین بود؟
من که جداً امیدوارم این امر پیش بیاید. همان طور که گفتم اگر حل مسأله هسته ای به عادی شدن رابطه ایران و امریکا منتهی نشود به ضرر ایران تمام خواهد شد. عادی شدن پرونده هسته ای هم در حالی که رابطه عادی نشود دوام پذیر نخواهد بود.
خوشبختانه آیت الله خامنه ای در آخرین سخنرانی اش نوید داد که در صورت حل مشکل هسته ای ایشان به دولت اجازه مذاکره با آمریکا را روی یک موضوع مشخص دیگر خواهد داد. مطمئنم که امریکا استقبال خواهد کرد ولی محدودیت های بسیاری هم خواهد داشت و کار به آسانی پیش نخواهد رفت. متاسفانه در این چند وقت گذشته به همان اندازه که ایران به امریکا نزدیک شده است، کشورهای منطقه از جمله اسرائیل و عربستان از ایران دورتر شده اند. این خبر خوبی نیست چون در تحلیل نهایی امریکا و غرب اسرائیل و عرب ها را بر "ایران امروز" ترجیح خواهند داد.
حتی حل مشکل هسته ای ممکن است به تخریب بیشتر رابطه ایران و امریکا هم بیانجامد اگر رابطه ایران با کشورهای منطقه دوست امریکا ترمیم نشود. در اینجا مشکل از سوی ایران نخواهد بود بلکه از سوی آن کشورهای دیگر خواهد بود. آنها حتما تحریکات زیادی خواهند کرد و وضعیتی پیش خواهند آورد که بین ایران و آمریکا تنش بیشتر شود.
متاسفانه فکر اشتباهی هم در منطقه و غرب شکل گرفته که البته ایران هم به آن دامن می زند و آن این است که ایران بزرگترین قدرت منطقه شده و قدرتش هم هر روز افزایش می یابد. این درست همان مغلطه ای است که غربی ها و همدستان منطقه ای شان می خواستند پیش بیاید چون برابر فکر آنها یک ایران قوی، یک ایران خطرناک است.
این فکر اشتباه در وضعیتی که گفتمان سیاسی ایران هنوز هم "انقلابی" است، منطقه ایران بسیار بی ثبات شده است، دعواهای زیادی در اطراف ایران به جریان افتاده است و دشمنی ها دارد هرچه بیشتر ریشه ای می شود می تواند جداً برای کشورمان مسأله ساز گردد.
دولت باید در این رابطه بسیار سنجیده و دقیق عمل کند و مسؤولان نظامی و سیاسی ما باید مواظب گفتمان انقلابی خود باشند. بنابراین، صرف اینکه ممکن است یک معامله هسته ای بین ایران و امریکا انجام گیرد به این معنی نیست که باقی مسائل آنها هم حل خواهند شد.
یادمان باشد که بین ایران و آمریکا یک انقلاب اسلامی نشسته است. اما باید هم امیدوار بود و هم در آن جهت فکر و عمل سنجیده کرد. وضعیت امروز ایران وضعیت آن مسلمانی است که دارد از روی پل صراط می گذرد. کوچکترین لغزش باعث افتادن در دهان اژدها خواهد شد.
* وضعیت مخالفان توافق هسته ای در آمریکا را چگونه می بینید؟ آیا در صورتی که توافق نهایی امضا شود آنها می توانند مانع از اجرای آن شوند ؟
مخالفین چند دسته اند. اول پلیس های بد هستند که مخالف مذاکره نیستند اما فکر می کنند که اوباما می تواند امتیازات بیشتری از ایران بگیرد. کنگره امریکا، اسرائیل و عرب ها از این دسته اند.
آنها به ظاهر با این مذاکرات میانه خوشی ندارند اما در خفا از آن حمایت مشروط می کنند و از اینکه اوباما می خواهد ایران را خلع سلاح هسته ای بکند خوشحال هم هستند. اینکه می گویند این گروه بدنبال جنگ است حتما اشتباه است. آنها در بدترین شرایط طرفدار تحریم های بیشتر برای گرفتن امتیازات بیشتر هستند. حتی نتانیاهو هم به اشتباه طرفدار جنگ معرفی شده است چون می داند که ممکن نیست.
نتانیاهو البته از نزدیکی ایران و امریکا وحشت دارد اما در رابطه با مذاکرات هسته ای مصرانه جنگ طلبی نکرده است اگرچه کمی تند تر از اوباما تهدید کرده و می کند. درحالی که اوباما میگوید "همه گزینه ها روی میز هستند،" نتانیاهو به اوباما می گوید فقط گزینه جنگ را روی میز نگهدار نه اینکه حتما جنگ راه بیانداز.
مصالحه اوباما با سناتورهای به اصطلاح مخالف امریکا سر لایحه ای که اخیرا کمیته روابط خارجی سنای امریکا بدون هیچ مخالفی تصویب کرد باید دست اوباما را به عنوان پلیس خوب، بهتر رو کرده باشد. این لایحه که حتما به تصویب مجلس نمایندگان و سنای آمریکا هم خواهد رسید به اوباما کمک می کند تا امتیازات بیشتری از ایران طلب نماید چون حالا دیگر فقط اوباما نیست که باید معامله نهایی را تایید کند بلکه کنگره امریکا هم هست.
گروه دومی هم هست که مخالف مذاکرات است و می خواهد که آمریکا تاسیسات هسته ای ایران را بمبباران کند. مثل جان بولتون که یک وقتی سفیر رییس جمهور بوش پسر در سازمان ملل بود. این شخص و بعضی دیگر، سرسپردگان پول هستند و از سازمان ها و افراد ضد ایرانی ثروتمند پول می گیرند که شعله جنگ طلبی را روشن نگهدارند.
خوشبختانه این گروهای تندرو ضعیف هستند و کمتر آدم معقولی حتی حاضر است که حرفشان را بشنود. البته این نیرو برای دولت و کنگره آمریکا این سود را دارد که جو جنگی ایجاد می کند و کار آن پلیس های خوب را برای گرفتن امتیاز بیشتر از ایران آسان تر می کند.
گروهای ایدئولوزیک و مذهبی زیادی هم هستند که با دولت اسلامی دشمن هستند ولی حضور آنها در صحنه سیاسی امریکا چندان پررنگ نیست و تأثیر خود را غیر مستقیم از طریق نمایندگانشان در کنگره و محافل دیگر اعمال می کنند. قدرتمند ترین این نیروها "صهیونیست های مسیحی" هستند که تعدادشان بسیار زیاد است (بیش از 20 میلیون) اما کارشان کیفیت سیاسی ندارد. بعضی از گروهای ایرانی هم مخالف یک معامله هسته ای هستند ولی از آنها بیشتر استفاده ابزاری می شود.
* پیش بینی شما از گام های بعدی اوباما در برابر ایران چیست؟
اعتقاد اوباما این است که باید "نرم حرف زد ولی چماق بزرگی به کار گرفت". وی این راهبرد سیاسی را به دقت در باره ایران پیش برده است. دیپلماسی زور ، متاسفانه کار کرده است.
بیشترین تحریم های کشنده علیه ایران را اوباما وضع کرد و بعد با این "چماق بزرگ"، ایران را دعوت به مذاکره و مصالحه نمود. ایران هم که سخت تحت فشار بود و آقای روحانی هم به مردم قول رفع تحریم ها را داده بود ناگزیر پذیرفت. حالا هم اوباما همان روش را دارد ادامه می دهد.
در همین حال، اوباما یک بازی ظریف دیگری را هم با ایران راه انداخت و آن بازی پلیس بد و پلیس خوب بود. اوباما خودش را پلیس خوب کرد و کنگره و نتانیاهو را پلیس بد، و با به کارگیری این بازی از ایران امتیاز زیادی گرفت. این بازی با شدت تا تفاهم نامه لوزان ادامه داشت. اما در لوزان اوباما متوجه شد که هرچه را که به عنوان پلیس خوب میتوانست از ایران بگیرد گرفته است و دیگر به تنهایی نمیتواند خط قرمز بیشتری را بشکند. بلافاصله بعد از تفاهم لوزان، چند اتفاق دیگر هم افتاد که اوباما را قانع کرد که باید بازی را عوض کند.
مهم ترین اتفاق سخنرانی آیت الله خامنه ای در باره تفاهم لوزان بود که در آن حتی تبریک به خویش از سوی بزرگان نظام را بی معنی خواند و گفت که اگر تحریم ها همه و یکجا برداشته نشوند معامله ای در کار نخواهد بود. در همان سخنرانی همچنین مخالفت خودش را به هرگونه بازرسی از تاسیسات نظامی ایران را که از خواست های اساسی و همیشگی امریکا بود اعلان کرد.
در همین زمان روس ها هم سروصدای فروس موشک های S300 به ایران را راه انداختند و از این طریق باعث تقویت مخالفین حل مشکل غنی سازی با ایران شدند. همزمان آقای اوباما هم "تاریخش" را با مصالحه با کاستروها ساخت و دیگر نیازی به تاریخ سازی از طریق مصالحه با ایران ندارد.
این بود که اوباما با یک چرخش 180 درجه ای با طرح سناتورها کرکر و منندز موافقت کرد که تصویب نهایی توافق جامع احتمالی آینده با ایران با نظر کنگره باشد، طرحی که اوباما در تمام مدت مذاکرات گفته بود آن را "وتو" خواهد کرد. معنی این تغییر موضع این است که در مذاکرات پیش رو، قوای مجریه و مقننه با هماهنگی بیشتری از ایران امتیاز خواهی خواهند کرد.
بازی جدید اوباما همکاری آشکارتر او با کنگره امریکا علیه ایران است. توافق اوباما با سناتورهای امریکا سر لایحه اخیری که به کنگره اختیار دخالت در مضمون توافق نامه احتمالی با ایران را می دهد نقطه عطف این بازی جدید است. تا قبل از این لایحه، اوباما به شدت پلیس خوب بود و سناتورها به شدت پلیس بد. حالا هر دو یک درجه تغییر کرده اند: اوباما کمی پلیس بد شده و کنگره هم کمی پلیس خوب. این "سازش" هدف هماهنگی دو قوه را دارد و می خواهد از این هماهنگی برای گرفتن امتیازات بیشتری از ایران استفاده کند.
معتقدم که در دور بعدی مذاکرات، اوباما با درخواست های جدیدی وارد میدان می شود و ایران را تهدید خواهد کرد که اگر امتیاز بیشتر از آنچه در تفاهم نامه لوزان آمده است ندهد معامله ای در کار نخواهد بود و تحریم ها گسترش پیدا خواهند کرد. وی حتی ممکن است این بار شیپور تهدید به جنگ خود را با صدای بلندتر و واضح تری بنوازد.
متاسفانه از همان اول مذاکرات، دولت روحانی با خواست حل مشکل هسته ای در "چند ماه" و درخواست مکرر برای "رفع تحریم ها" دست خودش را برای امریکایها باز کرد و باعث شد که آنها هم سوء استفاده کنند.
امروز هم دیگر دیر شده است و هرچه ایران می گوید که تحریمها باعث "نرمش قهرمانه" نشده است باور ندارند. برعکس، آنها هر روز بیشتر متقاعد شده اند که تحریمها اثر داشته و تحریمهای بیشتر باعث گرفتن امتیازات بیشتری خواهند شد. از این دیدگاه اصلا بعید نیست که آقای اوباما همچون گذشته با کنگره برای فشار تحریمی بیشت همکاری کند و از این طریق کفه ترازوی زور علیه ایران را بیش از پیش سنگین تر نماید.
این را هم بگویم که متاسفانه از دید آمریکایی ها، آنها ایران را در مسیری انداخته اند که راه برگشت ندارد که البته فکر چندان درستی نیست و کم بها دادن به گزینه های ایران می تواند جداً برای هر دو طرف بیش از پیش مساله ساز بشود.
من امیدوارم که سخنرانی آیت الله خامنه ای و"بیانیه" 220 نفر از نمایندگان مجلس در دوم اردیبهشت 1394، که در آن به دولت برای عبور نکردن از برخی خطوط قرمز هشدار می دهد، آمریکایی ها را جداً به تأمل وادارد.
منبع : سایت تحلیلی خبری عصر ایران