بالاخره بعد از مدتها روز سيزدهم فروردين در هتل لوزان، ايران و 1+5به يک توافق خوب رسيدند.
سعید صفرپور: هیئت تحریریه
توافقاتي که بعد از قرائت آن توسط خانم موگريني و دکتر ظريف، تندروها اعلام کردند که بيانه خانم موگريني و ظريف متفاوت است که همين موضوع باعث سر و صدايي بين تندروها شد. بعد از توافق صورتگرفته و امضاي نهايي آن در ده تيرماه (ژوئن) بايد منتظر باشيم و ببينيم رابطه ايران و غرب بعد از سالهاي طولاني چگونه خواهد شد که در همين زمينه دکتر پيروز مجتهدزاده، محقق و کارشناس مسائل بينالملل و ژئوپليتيک با آرمان به گفتوگو پرداخت که در ادامه ميخوانيد:
ارزيابي شما از روند چند روزه تيم مذاکرهکننده در نوروز چگونه است؟
به گمان من 10 روز نخست فروردين 1394 مذاکرات هستهاي از سختترين دورههاي گفتوگوهاي هستهاي ايران و 1+5 بوده است چون در اين دور ديگر مساله اين نبود که هر طرفي بخواهد متوسل به استدلالهاي مستند شود براي قبولاندن ايده تازهاي به طرف مقابل، چون طرفها از مدتها پيش موارد و نکات مورد نظر خود را به تفصيل براي هم تشريح کرده بودند. اين دوره، دوره مانوردادنهاي ديپلماتيک بود و دست زدن به ابتکارات دقيق و حساب شده از سوي طرفها، بهويژه از سوي ايران و آمريکا، براي بهدست آوردن آخرين سانتيمترهاي مورد اختلاف تاکتيکي کار که در عالم ديپلماسي مذاکره کردن اعصابي پولادين ميخواهد و براي من جاي خوشوقتي دارد که بگويم طرف ايراني موفق بود که طرف آمريکايي را وادار کند در مورد آن آخرين سانتيمترها هم کوتاه بيايد.
نظرتان درباره بيانيهاي که منتشر شد و هر دو طرف آن را قرائت کردند چيست و اصطلاح بردـ برد چه معنايي دارد؟
به نظر من، اين بيانيه که بر اساس مصلحتهاي سياسي 1+5 جاي توافقنامه ميان دو طرف را گرفت، بيانيه خوبي است نه از آن جهت که حکايت از واقعيت يافتن اصطلاح بردـ برد داشته باشد بلکه حکايت از هموارشدن راه براي رسيدن به يک تفاهم يا توافق يا يک قرارداد شرافتمندانه (مرضيالطرفين) دارد. به عقيده من، استفاده از بردـ برد ميتواند توجه افکار عمومي در جامعه سياسي ايران را دچار توهم نارسا از واقعيتها نمايد. اين اصطلاح را آمريکاييها ساختند و آنها بهطور معمول ميکوشند تا مفاهيم علمي را در قالب اصطلاحات خلاصهکننده واقعيتها بيان کنند آنچنان که براي مردم غيرمتخصص قابل درک آسان باشد. با توجه به ساختار ويژه فرهنگ سياسي– اجتماعي ايالات متحده اين کار رسايي لازم را دارد و شنونده اين اصطلاح در آن فرهنگ ميداند که در اين توافق طرفين با دادن برخي امتيازات کماهميتتر در تامين اهداف پراهميتتر برنده هستند. ولي هيچ تضميني وجود ندارد که آن اصطلاحات در فرهنگ سياسي جوامع ديگر نيز همان گونه اثرگذاري داشته باشد، چنان که در جامعهشناسي سياسي ايران متوجه شدم که برداشت افراد غيرمتخصص از اصطلاح برد ـ برد اين است که طرفها فقط برنده هستند بيآنکه امتيازدادني در کار باشد. يعني به کاربردن اصطلاح آمريکايي بردـ برد در جامعه سياسي شرايطي را پيش آورده است که ميتواند به فهم دقيق مسائل جامعه تصميمگيرنده سياسي لطمه بزند و جامعه را از توجه مطالعاتي نسبت به امتيازات داده شده به طرف مقابل غافل کند و اين براي سلامت فکري جامعه سياسي خطرناک است. به اين دليل است که من ترجيح ميدهم بهجاي اصطلاح بردـ برد از اصطلاح توافق يا تفاهم شرافتمندانه استفاده کنم و از آنجا که ميدانم در هر گونه دادوستد، در برابر هر ستاندني دادني هم در کار است، آن هم در چانه زدنهاي ديپلماتيک در عاليترين سطوح حساس استراتژيک بينالمللي، بهتر است که با دقت علمي مساله را اينگونه بيان کنيم که طرفين در اين چانهزنيها به توافقي شرافتمندانه رسيدهاند و بيانيه صادرشده خطوط روشني از بردها و باختهاي هر دو طرف در انتهاي روز ترسيم کرده است. از ديد ما ارزيابي بردهاي هر دو طرف در قياس باختهاي هر يک از آنها به بعد از اين تاريخ محول ميشود. يعني ما و غربيها از امروز بايد به کار مطالعه موارد بردها در قياس موارد باختها بپردازيم و اميدوارم در اين مرحله نيز به تعصبات و بي منطقيهاي رنگارنگ اجازه تاثيرگذاري بر روند مذاکرات نخواهيم داد. اما درباره آنچه تاکنون گذشته است يادآوري موکد اين نکته بسيار اهميت دارد که از ديد ما بزرگترين دستاورد اين بيانيه که ميتواند بسياري از باختها را توجيه کند همانا شکستن بنبستهاي سياسي، اقتصادي، حقوقي و بازرگاني است که غرب به تحريک اسرائيل در دو دهه گذشته براي ما آفريده بود. منظور من، رفع تحريمها نيست که بهجاي خود اميدوارم در فازهاي پيش بيني شده واقعيت بيابد! منظور من، خروج ايران از انزوايي است که زندگي سياسي و اقتصادي ما را در اين دوره خاص در منطقه و جهان مختل کرده بود. اين يک پيروزي بزرگ است ضمن اين که مشت محکمي بر دهان آنان است که در تلآويو اين برنامه را طرحريزي کردند.
خيليها براين باور هستند در بيانيههاي دو طرف تفاوتهايي وجود داشت، نظرتان در اينباره چيست؟
من اهميت زيادي به اين نکته نميدهم چون اين درک را دارم که هر يک از دو طرف مخاطبهاي خاص خود را در اينگونه موارد دارد که بايد سعي کند تفاهم را به زباني تشريح نمايد که پذيرفتنش براي مخاطبهاي مورد نظر آسان شود.
با توجه به روزهاي آخر مذاکرات شاهد جنگ مطبوعاتي بوديم که بيشتر هم از سوي کشورهاي عربي بود. دليل اصلي اين اقدام را در چه ميبينيد؟
من اميدوارم که اين نکته براي ايرانيان روشن شود که آنچه از سوي برخي کشورهاي عربي تحريک شده از سوي اسرائيل دريافت ميشود حکايت از يک واقعيت وجودي در معادلات سياسي و ژئوپليتيک منطقهاي ندارد. به همين دليل هم ميکوشم در مقابل آن تبليغات سياسي عظيم آمريکايي ـ اسرائيلي در وانمودکردن عربستانسعودي بهعنوان رقيب قدرتمند ايران در منطقه، واقعيتهاي تلخ و شيرين ژئوپليتيکي منطقه را تشريح نمايم. اسرائيل به هزار دليل علمي ژئوپليتيکي، بهخصوص براي پرهيز از مطرح شدن نام خودش به عنوان يک قدرت ياغي اتمي در منطقه ترجيح ميدهد عربستانسعودي، کويت، قطر و امارات را رقيبان ژئوپليتيکي ايران معرفي نمايد که اين کار ضمن دشمن کردن همسايگان عرب، خاصيت سياسي– استراتژيکي بزرگي براي فراري دادن اسرائيل از انتقادهاي سخت و سازنده بينالمللي فراواني دارد از جمله وادارشدن به امضاي انپيتي که ميتواند بازرسيهاي بينالمللي تاسيسات اتمي آن کشور را نيز واقعيت دهد. آنچه ما در اين چندروزه در مطبوعات عرب ديده و شنيديم آميزهاي بوده است از مخالفتهاي تعصبآلوده تحريک شده از سوي اسرائيل، يک سلسله هشدار دادنهاي معقول در جهت حفط موازنههاي سياسي و استراتژيکي در منطقه و يک سلسله استقبال احتياط آميز از بيانيه که به نظر من جاي گله خاصي را براي کسي باقي نميگذارد.
روابط ايران و غرب بعد از توافق را چگونه ميبينيد؟
به نظر من اين سوال را بايد بعد از حصول نتيجه از باقيمانده مذاکرات در آخر ماه ژوئن مطرح کرد، چون آن مقطع تاريخي مقطع واقعي پيروزي يا شکست مذاکرات است. با اين حال اگر ما هماکنون فرض را بر پيروزي نهايي مذاکرات بگذاريم، بديهي است که همان مقطع تاريخي را ميتوانيم آغازي بدانيم براي بهبود يا ترميم روابط ايران و غرب. متاسفانه از آنجايي که طرف غربي در سالهاي گذشته درنهايت عصبانيت همه پلهاي پشتسر خود را براي بازگشت بيمحابا ويران کردند، امکان اندکي باقي گذارد براي ترميم فوري و آسان آن روابط بهخصوص اينکه هر دو طرف براي ترميم روابط با هم سرسختيهاي زيادي در درون جامعه خود سروکار خواهد داشت. گاه مطالبي از برخي محافل تندرو به گوش ميرسد در زمينه امکان «اتحاد» مجدد ايران و آمريکا در خاورميانه که بايد دقت کرد اين مطالب از سوي محافلي مطرح ميشود که ميخواهند ترس رقيبان منطقهاي ايران را عليه عاديسازي روابط دو طرف تحريک کنند. خير! در شرايط احتمالي توافق نهايي در روز پاياني ماه ژوئن ميتوانيم درباره امکان عاديسازي روابط ايران و غرب نظر بدهيم. ولي اگر بخواهم نظر خودم را در ارزيابي اين امکان مطرح کنم، بايد به عرض برسانم که چنين تحولي ميتواند هم براي ايالات متحده بسيار مفيد باشد چون به آن قدرت اجازه ميدهد موازنههاي بهتر و سودمندتري در وضعيت خود در خاورميانه و جهان بهوجود آورد. براي ايران نيز واقعيت يافتن اين احتمال ميتواند بسيار سودمند باشد هم از نظر سياست داخلي ما که داشتن چنين روابطي با همه قدرتها ميتواند حرکت جامعه به طرف دموکراسي به معني حاکميت قانون را آسان سازد و هم از نظر سياست خارجي نقشآفريني ژئوپليتيکي ايران در منطقه و ترميم روابط با ايالات متحده ميتواند دردسرهاي پرهزينه ناشي از کارشکنيهاي حمايت شده از سوي آمريکا و اسرائيل را تخفيف دهد و هم ميتواند سبب ريشهکن شدن اين جنگهاي دروني بسيار مخرب جهان اسلام را به سر و سامان مطلوبي از صلح و تفاهم برساند، و در هر دو برخورد نقش ژئوپليتيکي طبيعي ايران در منطقه آسانتر و درخشانتر خواهد شد.
اگر در تاريخ 10 تيرماه امضاي نهايي صورت نگيرد، سپهر سياسي بين دو اين کشور چگونه رقم ميخورد؟
من نسبت به بروز چنين احتمالي بسيار نگران هستم، چون مقابل آن عبارت خواهد بود از گسترش ستيزههايي که تاکنون براي هر دو طرف و براي بقيه جهان، منهاي اسرائيل، فاجعهبار بوده است. در آن شرايط بايد انتظار بروز وضعي بهمراتب بدتر از گذشته را داشت و من مطمئن هستم که هر دو طرف، يعني هر دو ملت ايران و ايالات متحده آمريکا نميخواهند به گذشتههاي سرشار از ستيزههاي توانفرسا برگردند. براي ايران احتمال بالاگرفتن تهديدهاي جنگي و تحربمهاي اقتصادي و سياسي دورنماي خوشايندي را مطرح نميکند و براي ملت آمريکا که احتمالا دولت تندروي دستراستي جديدي را انتخاب خواهد کرد، بالاگرفتن تهديدهاي جنگي و تجديد تجربيات تلختر از تجربيات حاصل شده در عراق و افغانستان و سوريه دورنماي وحشتناکي از ناامني خواهد بود.
ارزيابيتان از فشارها و تهديدهاي کنگره چگونه است؟
بديهي است که فشارهاي کنگره ايالات متحده براي جلوگيري از موفقيت مذاکرات دو طرف ادامه خواهد يافت ولي با توجه به افت شديدي که انتشار بيانيه در اعتبار وضعيت نتانياهو ايجاد کرد، به اضافه افت شديدي که رفتار غيرمعقول و غيرمنطقي خود نتانياهو در اعتبار شخصي وي و اعتبار سياستهاي اسرائيلي به وجود آورد به گمان کنگره نخواهد توانست در روند مذاکرات تاثير زيادي داشته باشد.
رژيم صهيونيستي تمام تلاش خود را بر اين دارد تا اين توافق به امضا نرسد. آيا موفق ميشود؟ دليل اصلي اين همه پافشاري نتانياهو و دولتش چيست؟
من دليل اين همه پافشاري نتانياهو براي جلوگيري از امضاي توافق ايران و غرب را صرفا در ملاحظات ژئوپليتيکي آنها ميبينم که براي جلوگيري از تبديل شدن ايران به يک رقيب بالقوه استراتژيکي که ميتواند انحصار اسرائيل را بهعنوان قدرت خاورميانه بشکند از هيچ تلاشي فروگذار نيست. اين يک وضعيت بسيار حساس ژئوپليتيکي است که من در مقالهاي که چندي پيش در همين رابطه تاليف کرده و در خبرآنلاين منتشر نمودم مورد بحث دقيقي قرار دادم و خوانندگان محترم شما را به خواندن آن دعوت ميکنم چون ريشه و اساس همه کشمکشهايي را معرفي ميکند که در چند دهه اخير ايران و اسرائيل و بسياري از ديگران منطقهاي و فرامنطقهاي را در اين مدت درگير کرده است.سص
با توجه به فشارهاي کنگره و اسرائيل، باراک اوباما بايد چه نگرشي را پيشرو بگيريد؟ آيا ايستادگي ميکند يا کوتاه ميآيد؟
به نظر من، باراک اوباما تاکنون شهامت زيادي از خود نشان داده است تا بتواند در وراي اميال ژئوپليتيکي و ژئواستراتژيکي اسرائيل، منافع و مصالح ملي ايالات متحده را پيگيري کند. انتشار بيانيه کمک زيادي است براي ادامه اين شهامت و پايداري و من بر اين باور هستم که اوباما ميخواهد دوران رياستجمهوري خود را با سربلندي در حل صلحآميز مساله هستهاي ايران به پايان برد آنچنانکه در ابتداي اين دوره در سال 2008 به جهانيان وعده داده بود.
ارزيابيتان از تحريمها چيست؟
من گمان ميکنم که ارزيابي من از تحريمها نميتواند غير از ارزيابياي باشد که دولت و ملت ايران در اين چند ساله داشتهاند. ولي براي من سبب شادي و افتخار خواهد بود اگر بتوانم با اطمينان بيشتري بگويم که کمر اين ظلم بيدليل شکسته است.
انتشار : آرمان