زهرا شریف زاده عضو هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل
رژیم های دموکراتیک در سراسر جهان خود را در محاصره گروه های ضد دموکراتیک می بینند که می خواهند از صحنه انتخابات به عنوان محلی برای تبلیغ اهداف خود و تجمع طرفداران خود استفاده کنند. تقریباً همه کشورهای دموکراتیک با محدود کردن مشارکت گروه ها یا احزاب سیاسی که فراتر از دامنه رفتار یا دیدگاه های قابل تحمل است ، به آن واکنش نشان می دهند. منع نظرات خاص مشکلات جدی را برای هر نظریه لیبرالی که مشروعیت موجب رضایت دموکراتیک حاکم شود ، ایجاد می کند. هنگامی که از موارد ضروری کاسته شود ، همه تعاریف دموکراسی در نهایت به اولویت انتخاباتی و ادعای فرضی اکثریت برای حاکمیت باز می گردند. حذف برخی از دیدگاه های سیاسی از صحنه انتخابات ، مشروعیت انتخاب هایی را که پس از آن برای شهروندان و به طور گسترده ای ، کل شرکت دموکراتیک مجاز است ، زیر سال می برد.
با واکنش دونالد ترامپ به روند انتخابات به دلیل تقلب و امتناع از پذیرش نتایج ، انتخابات 3 نوامبر ایالات متحده به طور فزاینده ای شبیه انتخابات در دموکراسی های در حال مبارزه و کشورهای مستبد است. ایالات متحده مشکلات مشابهی را در انتخابات به نمایش گذاشته که مدتهاست در جامعه بین المللی ناظر بر انتخابات در کشورهایی که دموکراسی در آنها کمتر به چشم می خورد ، از آن انتقاد شده است . در دموکراسی های اصیل و مستقر ، رقبای سیاسی معمولاً به قوانین روند اعتبار پیش رو حمله نمی کنند ، بلکه نامزد مخالف یا مقامات انتخاباتی، را به تقلب ، ارعاب رای دهندگان یا تهدید به خشونت متهم می کنند. از طرف دیگر ، در کشورهای کاملاً دموکراتیک ، شکایات مربوط به تقلب و عدالت امری معمول است و با خشونت یا تهدید اغلب درگیر است. این امر باعث می شود اعتماد عمومی به انتخابات و خود دموکراسی تضعیف شود.بعبارتی در هر دو جامعه ی دموکراتیک و شبه دموکراتیک، انتخابات برگزار می گردد ولی شهروندان در دو جامعه کاملا متفاوت عمل می کنند، در نظام های سیاسی شبه دموکرایتک بر خلاف نظام های دموکراتیک، آراء فقط و فقط جنبه ی تزئینی دارند و شرکت کنندگان در انتخابات هم آراء خود را با در نظر داشتن ملاک های قومی، مذهبی، محلی و... به صندوق های انتخاباتی رأی می ریزند و چندان به جنبه های ملی قضیه توجهی ندارند. در چنین شرایطی است که انتخابات، به جای رسیدن به شایسته سالاری که در واقع یکی از اهداف اصولی دموکراسی است، فقط به عنوان یک مجرا و عامل مشروعیت زا برای به قدرت رسیدن زمامدار جامعه تبدیل می شود. در بسیاری از کشورهای شبه دموکراتیک مشاهده شده است که یک نیرو یا جریان خاص با اتخاذ یک سری تدابیر و سازوکارها وضعیتی را به وجود آورده است که قدرت را برای مدت های متمادی در اختیار خود گرفته و مجالی برای دیگر جریان ها و سازمان های سیاسی در راستای مدیریت جامعه نداده است.
در دموکراسی ها و خودکامگی های مبارزاتی ، بیشتر بحث ها در مورد یکپارچگی قوانین و روند کار است. نامزدهای بازنده اگر مبنایی برای حملات خود داشته باشند به طور عادی به روند اعتبار انتخابات حمله می کنند ، در حقیقت ، هنگامی که بازندگان انتخابات، تقلب را برای از دست دادن رأی خود مقصر می دانند و به مشروعیت این روند هجوم می برند ، در این حالت می توان گفت که کشور دارای دموکراسی موفقی نیست بعنوان مثال در مقایسه ایالات متحده با بنگلادش می دانیم که این کشور دارای بسیاری از ویژگی های بارز یک دموکراسی مانند انتخابات چند حزبی و یک پارلمان فعال است ، اما در تمام موارد انتخابات ملی از زمان انتقال کشور به سمت خروج از اقتدارگرایی در سال 1991 ، بازنده حزب ، حزب پیروز را به تقلب در آرا متهم کرده است. یا در انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان هم در سال 2014 و هم در سال 2019 ، عبدالله عبدالله ، نامزد انتخابات ، حاضر به تسلیم شدن به برنده اعلام شده ، اشرف غنی ، رئیس جمهور نشد و کشور را به بحران سیاسی فرو برد. در بدترین حالت ، اتهامات مربوط به انتخابات سرقت شده می تواند منجر به پاروکسیسم (یک حمله یا انفجار ناگهانی یک احساس یا فعالیت خاص.)خشونت مانند کنیا شود .
دونالد ترامپ ، دقیقاً مانند رقبای سیاسی در کشورهای غیر دموکراتیک ، اعتبار روند انتخابات را زیر سوال برده است و ادعا کرد که "تقلبی که مانند آن را شما هرگز ندیده اید" انجام خواهد شد. ترامپ بارها و بارها رأی گیری غایب را بی ارزش دانسته و آن را "وحشتناک" و "فاسد" خوانده است. وی در توئیتر خود نوشت: "رای گیری از طریق پست بسیار خطرناک است. این یک کلاهبرداری عظیم و غیرقانونی است. " حتی در یک ویدیوی آنلاین دونالد ترامپ ادعا کرد: "چپ های تندرو در حال ایجاد زمینه برای سرقت این انتخابات هستند ... برنامه آنها این است که میلیون ها رای تقلبی را اضافه کنند که می تواند رای شما و انتخابات را لغو کند ." ترامپ همچنین به مدیران انتخابات از جمله جوزلین بنسون که ناظر بر انتخابات در میشیگان بود،حمله کرده و او را سرکش خواند و متهم کرد که برای اجرای سیاست قانونی معتبر ایالت در مورد آرای غایب "غیرقانونی و بدون مجوز" عمل کرده است. وی همچنین تهدید کرد "اگر آنها بخواهند مسیر تقلب با رای دهندگان را از طریق آراء غیابی هموار نمایند ، بودجه مالی میشیگان را متوقف خواهد کرد!" پر واضح است ترامپ در انتخابات ،باخت را تقلب دانسته و در حقیقت به سنت خودکامگانی که در انتخابات خود باخته اند ، پیوسته است.
ترامپ ظاهراً می خواهد دادگاه عالی ایالات متحده از طرف وی در هرگونه اختلاف در مورد انتخابات در مورد شمارش آرا دخالت کند. و خواستار تأیید نامزد دیوان عالی ایمی کونی بارت برای حضور در چنین پرونده ای شد. وی گفت: "من فکر می کنم انتخابات در دیوان عالی کشور به پایان می رسد." در کل مبارزات انتخاباتی 2020 ، نظرسنجی ها حاکی از آن بود که نتیجه هرچه باشد ، بخشهای قابل توجهی از ایالات متحده رهبر جدید خود را غیرقانونی می دانند. صرف نظر از اینکه ترامپ یا جو بایدن به عنوان چهل و ششمین رئیس جمهور خود تحلیف شوند ، میلیون ها آمریکایی نتیجه را "پایان دموکراسی" می دانند. منشأ آخرالزمانی انتخابات منعکس کننده چالشهای بنیادی و عمیق تری در مورد مشروعیت دموکراسی آمریکایی است که ترامپ یکی از نشانه های این پایان می باشد . این بحران ریشه در چالش های دوگانه دارد. اولین چالش ناشی از تخلفات رویه ای انباشته شده در همه شاخه ها و سطوح دولتی است. و دوم در نوع اختیاراتی است که ترامپ به واسطه آن فرمان داده است.
اصل مخالفت وفادارانه این ایده است که بازندگان یک نبرد سیاسی نه تنها به چارچوب سیاسی اساسی وفادار می مانند ، بلکه کمک های مهمی به زندگی سیاسی مانند ارائه پاسخگویی و بیان یک برنامه سیاسی جایگزین می کنند. این یک دموکراسی سالم و متنوع اساسی است و نیاز به توافق بر اساس مشروعیت سیاسی دارد. وقتی قواعد مربوط به نهادهای اساسی که بر آن دموکراسی استوار است ، لغو و بازنویسی شود ، اساس مخالفت وفادارانه برای هر دو طرف تضعیف می شود. و اگرچه تحرکات حزبی که باعث کاهش احساس مخالفت وفادارانه شده بود ، دهه ها قبل از ترامپ بود ، اما ریاست جمهوری ترامپ یک سوال اساسی برای همه مطرح کرده است: آیا اگر حریفش بایدن پیروز شود ، نتیجه را خواهد پذیرفت؟ لازم بذکر است که چالش های دوگانه به چندین روش درمانی از جمله بازگرداندن یکپارچگی نهادی از طریق فرایندهای پاسخگویی و اصلاحات می تواند و باید نقطه توافق بین محافظه کاران و لیبرال ها و اصلاحاتی مانند موافقت نامه بین ایالتی باشد.رای گیری مردمی ملی ممکن است راهی برای برگرداندن عدم تعادل نهادی باشد. هر دو طرف باید تشخیص دهند که دو قطبی شدن در حال حاضر نه به نفع آنها و نه به نفع کل کشور است. در نهایت ، یک ملت کاملاً دو قطبی ، یک ملت شکسته است.
آشکار است که ناظران بین المللی معمولاً خواستار تأسیس مراجع مستقل انتخاباتی برای نظارت بر تفسیر و اجرای قوانین انتخابات و اداره خود انتخابات می شوند ، زیرا نهادهای رسمی مدیریت انتخابات غالباً از احزاب حاکم حمایت می کنند. از بسیاری جهات ، این مشکل در ایالات متحده ، جایی که هیچ مرجع ملی انتخاباتی مانند اکثر دموکراسی ها وجود ندارد و مقامات سیاسی محلی ایالتی و محلی به طور کلی انتخابات را برگزار می کنند ، این مشکل در واقع بدتر است. آنها حتی بعضی اوقات حتی انتخاباتی را برگزار می کنند که خودشان کاندیدا هستند ، مانند آنچه در گرجستان سال 2018 اتفاق افتاد ، در طول انتخابات ، ناظران بین المللی تقریباً همیشه از نامزدها ، احزاب و رأی دهندگان می خواهند که صبر کنند تا آرا ء کسب شود و از ادعای پیروزی زودرس یا زیر سؤال بردن شمارش همانطور که در ده ها مکان از جمله افغانستان در 2014 ، هندوراس و کنیا در سال 2017 ، و ایالات متحده سال 2020 اجتناب کنند.
بنا براین آنچه که یک دموکراسی اصیل را از یک دموکراتیک مشکل دار یا جعلی متمایز می کند این است که همه نامزدها و احزاب مهم قوانین را می پذیرند و آنهایی که می بازند نتایج را می پذیرند و احترام می گذارند. مشروعیت نه تنها از قوانین و قواعد حاکم بر سیستم بلکه از پذیرش گسترده قواعد روندبازی و مشروعیت نیز ناشی می شود. در بیشتر موارد به دلیل حملات ترامپ به این روند ، انتخابات در ایالات متحده بیشتر و بیشتر شبیه مواردی است که در کشورهای کمتر دموکراتیک مشاهده کرده ایم. این گونه رفتار از سوی ترامپ مشکلاتی است که نگرانی های اساسی بین المللی را ایجاد می کند. و اعتماد عمومی به روند انتخابات ایالات متحده را جریحه دار و تهدید می کنند ودر نهایت مشروعیت دموکراسی ایالات متحده را تضعیف می کنند. یکی از مهم ترین ایستارهایی که وجود آن به دموکراسی کارایی می بخشد احترام به نتایج انتخابات های مختلف، حتی به ناامیدکننده ترین نتایج و واگذاری مسالمت آمیز قدرت به مخالفی است که مردم وی را برگزیده اند. این احترام موید اولویت مردم و روند دموکراتیک بر هر حزب، ایدئولوژی یا مجموعه ای از اولویت های سیاسی است.
همچنانکه که دیوید بل مورخ استدلال می کند ، دموکراسی مدرن بدون رهبران کاریزماتیک نمی تواند کار کند. کاریزمای ترامپ و اقتدار اجتماعی او ، ناشی از مقام مشهور وی به عنوان یک شخصیت تلویزیونی و تاجر ، میلیون ها آمریکایی را مجذوب خود می کند و وی را به عنوان یک مقام معتبر قانونی در می آورند. برخلاف روسای جمهور قبلی کاریزماتیک ، مانند رونالد ریگان یا باراک اوباما ، جذابیت ترامپ در نظر طرفدارانش در صلاحیت یا دید سیاسی وی نیست به نظر می رسد وی هیچ یک از این دو را ندارد. منشأ اقتدار وی و از این رو مشروعیت وی به عنوان یک رهبر بسیار دور از ویژگی هایی چون مهارت اقناعی و احترام به روند سیاسی است که ریگان و اوباما از خود نشان داده و رهبریشان را بر اساس آن پایه ریزی کرده بودند.دوران ترامپ چالش مشخص دموکراتیک ناشی از کاریزمای خودبزرگ بینی را بدون وجود بنیادی همراه در مشروعیت رویه ای به منصه ظهور رسانده است.
هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل