زهرا شریف زاده عضو هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل
مقدمه
تلاشها یا خواسته تجزیه از ایالات متحده از زمان تولد این کشور یکی از ویژگیهای سیاست این کشور بودهاست. برخی تجزیه طلبی را حقی طبق قانون اساسی و دیگران حق طبیعی انقلاب دانستهاند. دادگاه عالی ایالات متحده تجزیه یک طرفه را مخالف قانون اساسی حکم کردهاست ولی چنین نظر داده که انقلاب یا رضایت ایالات میتواند منجر به تجزیه موفقیتآمیز بشود. یک جنبش مهم تجزیه طلبانه در جنگ داخلی آمریکا شکست خورد. در ۱۸۶۰ و ۱۸۶۱، یازده تا از پانزده ایالت جنوبی که در آنها برده داری مجاز شمرده شده بود، از ایالات متحده اعلام جدایی کرده و با یکدیگر به عنوان ایالات مؤتلفه آمریکا متشکل شدند. این کشور در ۱۸۶۵ پس از باختن جنگ به ایالات شمالی فروپاشید.[1]
نتیجه نظرسنجی ۲۰۰۸ زاگبی اینترنشنال نشان داد که ۲۲ درصد آمریکاییان معتقد بودند که «هر ایالت یا منطقهای حق دارد بهطور صلحآمیز جدا و تبدیل به یک جمهوری مستقل شود».[2]
طی سال ۲۰۱۲ طومارهایی به وبسایت کاخ سفید ارسال شد و در آنها خواسته شد که به هر یک از ۵۰ ایالت اجازه جدایی داده شود. درخواست استقلال ایالتهای تگزاس، کارولینای جنوبی، جورجیا، لوئیزیانا، میسوری، تنسی، کارولینای شمالی، آلاباما، اوکلاهما و اوهایو بیش از ۲۵ هزار امضا داشت، و به این ترتیب دولت موظف شد به درخواست آنها جواب بدهد. نزدیک به ۷۰۰ هزار نفر این طومارها را امضا کردند، که تنها معادل دو دهم درصد جمعیت آمریکاست. طومار استقلال تگزاس با ۱۱۸ هزار امضا بیشترین تعداد امضا را در میان ایالات داشت، اما این رقم هم کمتر از نیم درصد جمعیت تگزاس است. ایالتهایی که این طومار در آنها از بیشترین حمایت برخوردار بود، همگی جزء ایالاتی بودند که بیشترین گرایش را به میت رامنی، رقیب باراک اوباما، نشان دادند. این روند در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ نیز در قالب ایالت های طرفدار ااکثریت دموکرات همچون کالیفرنیا خود را نشان داد که در حال برنامه ریزی برای همه پرسی استقلال در سال 2021 هستند . در سال حاضر-2020- هم با افزایش اعتراضات مردمی ضد نژاد پرستی که بیشتر در سایه تهدیدات نژادپرستانه برعلیه رنگین پوستان غیر سفید پوست خود را نشان می دهد در کنار عدم تمایل جدی ترامپ برای برخورد با این موضوع جهت حفظ پایگاه سیاسی و انتخاباتی خود در میان سفید پوستان موجبات افزایش شکاف هایث اجتماعی –سیاسی بیشتر در این کشور متشکل از 51 ایالت متحده با یک دولت فدرال مرکزی شد ه است که در پژوهش حاضر به بررسی ریشه های آن از گذشته تا به امروز و تحلیل و پیش بینی روند آتی آن پرداخته می شود.
تاثیر الغای بردگی، بر تجزیه جنگ داخلی آمریکا
انتخاب آبراهام لینکلن جمهوریخواه و طرفدار الغای بردگی به عنوان رئیسجمهوری در آمریکا در سال 1860 باعث گردید ایالت کارولینای جنوبی از ایالات متحده جدا گردد. در حقیقت این ایالت مدتها به دنبال بهانهای بود تا جنوب علیه شمال ضدبردهداری متحد گردد. البته اینکه چرا شمال آمریکا با اتخاذ چنین ژست انساندوستانهای در صدد الغای بردگی بود خود بحث دیگری است. زمانی که نتایج انتخابات قطعی گردید، کارولینای شمالی طی میثاقنامهای اعلام داشت، "بدین وسیله، اتحاد بین کارولینای شمالی و دیگر ایالتها تحت عنوان "ایالات متحده آمریکا" فسخ میگردد."
بدنبال آن در 1 فوریه 1861، شش ایالت جنوبی دیگر اعلام استقلال نمودند. در 7 فوریه، هفت ایالت مذکور با تصویب یک قانون اساسی، ایالتهای کنفدرال آمریکا را تشکیل دادند. در این زمان بقیه ایالتها هنور در ایالات متحده قرار داشتند. لینکلن در 4 مارس 1861 و پس از ادای سوگند اعلام داشت که جدایی این ایالتها را به رسمیت نمیشناسد و بار دیگر خواهان برقراری اتحاد شد. اما در 12 آوریل نیروهای ائتلاف جنوب به سربازان ایالات متحده که حاضر به تخلیه پادگان سامتر (Fort Sumter)، در چارلستون، کارولینای جنوبی نشده بودند حمله برده و بدین ترتیب جنگ داخلی آمریکا آغاز گردید.
7 ایالت مستقل آمریکا بلافاصله جفرسون دیویس (Jefferson Davis)، سناتور سابق، را به عنوان رئیس جمهور ایالات کنفدرال آمریکا انتخاب نمودند. پس از حادثه پادگان سامتر ایالات ویرجینیا، آرکانزاس، تنسی و کارولینای شمالی نیز به سرعت اعلام استقلال نموده و به دولت کنفدرال پیوستند. در این میان، چندین ایالت دیگر که به عنوان ایالات مرزی شناخته میشوند اگرچه در برخی حوزهها با جنوب همرأی بودند اما به ایلات متحده وفادار ماندند. البته تعداد زیادی از ساکنین این ایالتها در دوران جنگ داخلی به ارتش جنوب پیوستند.
هر دو طرف به امید پیروزی وارد جنگ شدند. در حوزه منابع مادی، نیروهای شمال از توفق سرنوشتسازی بهره میبردند. بیست و دو ایالت با جمعیتی بالغ بر 22 میلیون نفر در برابر 11 ایالت با جمعیت 9 میلیونی صف کشیده بودند. برتری صنعتی شمال حتی برتر از برتری جمعیتی آن بود. خطوط راهآهن در شمال نیز سامان یافتهتر از جنوب بوده و بدین ترتیب ارسال نیرو با سرعت بیشتری انجام میگرفت. جنوب نیز دارای مزایایی بود. نیروهای جنوبی در داخل قلمرو خود دفاع میکردند و از سازمان نظامی منسجمتری نی برخوردار بودند.[3]
در این جنگ که تا سال 1985 به طول انجامید در حدود 450 هزار نفر کشته و 335 هزار نفر نیز خمی شدند تا تبدیل به دومین جنگ پرتلفات تاریخ آمریکا تاکنون گردد. جنگ داخلی آمریکا بالاخره با پیروزی نیروهای شمال و اعاده اتحادیه پایان یافت.[4]
تحرکات جداییطلبانه ایالتی اخیر در امریکا
جدایی ایالتی:
برخی ایالتهای در سه دهه اخیر فعالیتهایی انجام دادهاند که به منزله تحرکات جداییطلبانه میتوان قلمداد نمود. در ادامه به لیست این نوع فعالیتها اشاره میگردد:
آلاسکا: در نوامبر 2006، دادگاه عالی آلاسکا در پرونده "کولهاس علیه ایالت" اعلام نمود که جدایی غیرقانونی است و اجازه نداد تا با برگزاری یک همهپرسی در میان مردم این ایالت جداییطلبی از آمریکا به رأی گذارده شود. "حزب استقلال آلاسکا" یکی از نیروهای فعال در این حوزه محسوب میگردد.
جداییطلبی کالیفرنیا: برخی گروههای مردمی فعال در این ایالت خواهان استقلال آن از ایالات متحده هستند. آنها یک نشست در حمایت از جداییطلبی در 15 آوریل 2010 برگزار نمودند تا در مورد پیشبرد هدف خود به بحث و گفتگو بنشینند.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این جنبش به اینجا (http://zocalopublicsquare.org/) مراجعه نمایید.
جرجیا: در 1 آوریل 2009، سنای ایالتی جرجیا قطعنامه 1-43 را تصویب نمود که بر اساس آن ایالتها میتوانستند از اجرای قوانین فدرال سرباز زنند. در این قطعنامه همچنین اعلام شده بود که اگر کنگره برخی اقدامات به مانند محدود ساختن تسلیحات یا مهمات را اجراء نماید، دولت ایالات متحده دیگر وجود نخواهد داشت.[5]
هاوایی: "جنبش خودمختاری هاوایی" دارای برخی گروههای فعال است که تاکنون توانستهاند امتیازاتی را از ایالت هاوایی کسب نمایند. برای مثال در مارس 2011، عبارت "معاهده الحاق" از یک تندیس حذف گردید[6].
با تصمیم دادگاه عالی آمریکا برای رسیدگی به پرونده "ناحیه کلمبیا علیه هلر" (District of Columbia v. Heller) در اواخر سال 2007، در اوایل سال 2008 جنبشی در مونتانا آغاز گردید و حداقل 60 مقام منتخب این ایالت اعلام کردند که اگر "متمم دوم" طوری تفسیر گردد که حقوق افراد را محدود نماید، جدایی احتمالی از آمریکا مورد بحث قرار خواهد گرفت[7].
کارولینای جنوبی: در ماه می 2010 گروهی با عنوان "جمهوری سوم پالمتو" (Third Palmetto Republic) در کارولینای جنوبی اعلام موجودیت نمود. عنوان این گروه اشاره به این واقعیت بود که ایالت مذکور دو بار تاکنون اعلام استقلال کرده است: یک بار در سال 1776 و بار دیگر در سال 1860. این گروه به مانند گروه "جمهوری دوم ورمونت" بوده و اعلام داشته که هدفش استقلال و آزادی کارولینای جنوبی و عدم ورود به هر سیستم فدرال دیگر است.
جنبش جداییطلبی تگزاس: گروه "جمهوری تگزاس" فعالیتهای مجادلهبرانگیز خود را در اواخر دهه 1980 آغاز نمود[8]. این گروه هنوز به فعالیتهای خود ادامه میدهد. در سال 2009، ریک پری (Rick Perry)، فرماندار تگزاس، در یکی از نشستهای حزب جمهوریخواه مسأله جدایی را مطرح نموده و اعلام داشت: "تگزاس مکانی منحصر بفرد است. وقتی در سال 1845 وارد ایالات متحده شدیم، یکی از مسائل این بود که هرگاه بخواهیم میتوانیم از آن خارج شویم ... امیدوارم که آمریکا و بالاخص واشنگتن بدین مسأله توجه داشته باشند. ... اگر واشنگتن به تحقیر مردم آمریکا ادامه دهد چه کسی میداند که در آینده چه چیزی ممکن است رخ دهد[9]."
ورمونت: "جمهوری دوم ورمونت" که در سال 2003 تأسیس گردید، شبکهای متشکل از چندین گروه است که خود را به عنوان شبکه "شهروندان غیرخشونتطلب" و نیز یک اتاق فکر مخالف با استبداد آمریکای شرکتی و دولت ایالات متحده معرفی مینماید. این شبکه سعی دارد از طرق صلحآمیز ایالت ورمونت را بار دیگر مستقل ساخته و در نهایت ایالات متحده را تجزیه نماید[10]. این گروه همکاری نزدیکی با "مؤسسه میدلبوری" دارد که در سال 2004 و پس از برگزاری نشستی در ایالت ورمونت تأسیس شد. در 28 اکتبر 2005، فعالین این جنبش "کنفرانس استقلال ورمونت" را برگذار نمودند، "اولین گردهمایی ایالتی در مورد جدایی از ایالت متحده پس از اینکه کارولینای شمالی در 20 می 1861 تصمیم به استقلال گرفت." این فعالین همچنین در نشستهای جدایطلبانه ملی که در سالهای 2006 و 2007 توسط مؤسسه میدلبوری برگزار شدند نیز شرکت نمودند. در این نشستها دهها گروه از سراسر آمریکا حضور یافتند[11].
جمهوری لاکوتا: برخی از ساکنین لاکوتا در مونتانا، ویومنگ (Wyoming)، نبراسکا، داکوتای شمالی و داکوتای جنوبی یک جمهوری تشکیل دادند تا استقلال ملتی را بدست آورند که همیشه دارای حاکمیت ملی بوده و به میل خود به ایالات متحده نپیوسته است؛ بنابراین آنها در حقیقت خود را جداییطلب نمیدانند[12].
تحلیل وضعیت حاضر امریکا در سایه حرکت کالیفرنیا به سمت استقلال
جامعه آمریکا در سالهای اخیر به شکل روزافزونی دوقطبی شده و جمهوریخواهان بیشتر محافظهکار شده و دموکراتها بیشتر لیبرال. برنارد گرافمن، استاد علوم سیاسی در دانشگاه کالیفرنیا، میگوید "ما از سالهای پس از جنگ داخلی تا به امروز شاهد چنین دوقطبی شدیدی در سیاست نبودهایم. دوقطبی موجود در کنگره هم در صد سال گذشته بیسابقه است."وضع در کالیفرنیا هم همین است. در چند سال گذشته اختلافات چه در داخل ایالت، و چه بین ایالت و باقی ایالات متحده، چنان افزایش یافته است که منجر به حداقل شش مورد درخواست برای تقسیم ایالت یا استقلال از ایالات متحده منجر شده است.( نویر،1398)
در این میان،کالیفرنیا به عنوان پرجمعیتترین ایالت کشور آمریکا ، توازن قدرت و کنگره را به نفع جمهوریخواهان تغییر خواهد داد.کالیفرنیا پنجمین اقتصاد بزرگ دنیا است (بزرگتر از کل اقتصاد بریتانیا)، و مالیاتی که به خزانه دولت مرکزی واشنگتن واریز می کند، بیش از هر ایالت دیگری در آمریکا است.
با این حال، جدایی کالیفرنیا ممکن است به بروز خواستههای مشابهی در دیگر نقاط ایالات متحده منجر شود. این اتفاق شاید در فلوریدا و حتی قسمتهایی از تگزاس هم رخ دهد.
دلایل متفاوتی در حمایت از این درخواستها مطرح میشود، از جمله: عدم تطابق سیاستهای دولت مرکزی با مصلحت اقتصادی کالیفرنیا؛ عدم امکان اداره درست ایالت به خاطر بزرگی بیش از حد آن؛ و اختلافات آشتیناپذیر بین ارزشهای حاکم در کالیفرنیا و باقی ایالات متحده.( الف،19/1/1399)
کالیفرنیا به لحاظ گرایش سیاسی بافتی عمدتا دموکرات دارد و به همین دلیل مردم این ایالت از همان ابتدای اعلام خبر پیروزی ترامپ با برگزاری راهپیمایی های اعتراض آمیز سیاست های او را به چالش کشیدند. آنها مخالف تمامی طرح های رئیس جمهور جدید از مهاجرت گرفته تا محیط زیست و قانون بیمه درمانی بودند.
جنبش استقلال کالیفرنیا چرا و چگونه شکل گرفت؟
جنبش استقلال طلبان کالیفرنیا، جنبشی سیاسی با هدف اعلام استقلال کالیفرنیا است که به شکل قانونی فعالیت خود را در قالب «حزب ملی کالیفرنیا» دنبال میکند.
این حزب تازه تأسیس با الهام از حزب استقلال طلبان اسکاتلند از بریتانیا در دسامبر ۲۰۱۵ اعلام موجودیت کرد و کمتر از یک ماه بعد وزارت داخلی آمریکا با اعلام رسمی ثبت این حزب را تأیید کرد.لوئیز مارینلی، از رهبران و مؤسسان این حزب در گفتگو با نشریه آمریکایی وایز؛ الهام گرفتن و تأثیرپذیری از استقلال طلبان اسکاتلندی را تأیید کرده و هدف حزب ملی کالیفرنیا را استقلال گام به گام از آمریکا عنوان نموده است.این حزب همزمان با تأسیس دفترش، جنبش «بله به کالیفرنیا» را نیز راه اندازی کرد که هدف آن جلب نظر افکار عمومی برای مسئله استقلال کالیفرنیا است.حزب ملی کالیفرنیا، به عنوان رهبر اصلی استقلال طلبان کالیفرنیایی، اهداف خود را با انتشار یک بیانیه به این شرح اعلام کرد:
-ترویج و تقویت هویت کالیفرنیایی به عنوان هویتی جدا از آمریکا
-کمک به استقلال مالی کالیفرنیا از آمریکا
-اولویت دادن منافع کالیفرنیا بر منافع آمریکا
-انتقال قانونی و حقوقی حاکمیت سیاسی از واشنگتن به شهر ساکرامنتو مرکز ایالت کالیفرنیا
-تلاش برای شناساندن کالیفرنیا به عنوان یک کشور مستقل در روابط بین الملل
-تقویت دولت محلی همزمان با فرایند تدریجی انتقال قدرت(خبرگزاری مهر،1399)
از جمله یکی ازموثرترین رهبران این جنیش سرمایه دار بزرگ ایرانی بنام شروین پیشهور فعال اقتصادی ایرانی - آمریکایی و یکی از بزرگترین سرمایه گذاران و مغز متفکر در پشت فعالیتها برای درخواست استقلال ایالت کالیفرنیا از آمریکا می باشد. پیشهور یکی از سرمایه گذاران بزرگ و اصلی در زمینه فناوریها در جهان و دارنده سهم بزرگتر را در شرکت (Uber) متخصص در زمینه حمل و نقل را دارد که دفتر آن در شهر سانفرانسیسکو در ایالت کالیفرنیاست. این شهروند ایرانی - آمریکایی سهم بزرگی را نیز در شرکت «هایپرلوپ وان» (Hyperloop One) فعال در زمینه حمل و نقل دارد.
شروین پیشهور در مصاحبه با این سایت سایت سی ان بی سی نیز گفته است که هدفش از کمپین درخواست استقلال کالیفرنیا تحت شعار Calexit است.(ایلنا،1395)
او قبل از این در کمپینهای جمعآوری پول برای ستاد تبلیغاتی هیلاری کلینتون نامزد دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ آمریکا فعالیت میکرد.
اهمیت کالیفرنیا برای آمریکا و تبعات جدایی آن از ایالت متحده
ایالت کالیفرنیا واقع در جنوب غربی آمریکا و در ساحل اقیانوس، با داشتن بیش از ۴۰ میلیون نفر جمعیت، پرجمعیتترین ایالت آمریکاست. کالیفرنیا همچنین بعد از آلاسکا و تگزاس نیز بزرگترین ایالت آمریکا از نظر مساحت است. مرکز ایالت کالیفرنیا شهر ساکرامنتو و لسآنجلس، سن دیگو، سن خوزه و سانفرانسیسکو از شهرهای مهم این ایالت است.
اقتصاد کالیفرنیا از اقتصاد کل انگلیس بزرگتر است و مالیاتی که به دولت مرکزی آمریکا پرداخت میکند، از همه ایالتهای دیگر این کشور، بیشتر. مردم کالیفرنیا به نحوه رسیدگی دولت مرکزی با توجه به مالیاتی که میپردازند، ناراضی هستند و میخواهند که کنترل درآمدها را خود، در اختیار داشته باشند.غولهای فناوری آمریکا ازجمله اپل، گوگل، ادوبی، هیولت پاکارد، ای. ام. دی.، اینتل، اوراکل و یاهو در این ایالت در منطقه «سیلیکون ولی» (Silicon Valley) به معنای دره سیلیکون واقع شدهاند. فقط یک قلم از ضرر اقتصادی آمریکا در این صورت، جدا شدن درآمد سالانه حدود ۲۷۰ میلیارد دلاری شرکت اپل از عایدی ایالاتمتحده است. به همین دلیل اگر مردم کالیفرنیا بر جدایی از آمریکایی از اجماع کنند، این کشور ضربه سختی خواهد خورد.
اکثریت ساکنان ایالت کالیفرنیا هوادار حزب دموکرات هستند و در انتخابات سال ۲۰۱۶ نیز در این ایالت، هیلاری کلینتون کاندیدای دموکراتها توانست بر رقیب جمهوریخواه خود یعنی ترامپ پیروز شود و تمامی ۵۰ رأی الکترال این ایالت را از آن خود کرد.ایالت کالیفرنیا دارای ظرفیتهای اقتصادی بسیار بالایی است به طوری که اگر یک کشور مستقل بود اقتصادش معادل ششمین قدرت اقتصادی جهان بود. کالیفرنیا سومین ایالت بزرگ آمریکا و ثروتمندترین منطقه این کشور است که در صورت موفقیت جنبش استقلالطلب در جدایی از دولت فدرال، ضربه سنگین اقتصادی و بینالمللی به کاخ سفید وارد خواهد شد.
رویکرد احتنمالی دولت به استقلال کالیفرنیا
اما برخورد ایالات متحده با جدایی کالیفرنیا بیش از هر چیز به رهبران وقت کشور و نظرشان نسبت به این مساله بستگی دارد. استیون سایدمان، استاد امور بینالملل در دانشگاه اوتاوا، میگوید "جمهوریخواهها شاید از این مساله خشنود هم شوند، اما دموکراتها احتمالا با این تصمیم مخالفت خواهند کرد، چون برای همیشه در صحنه سیاسی ایالات متحده در حاشیه قرار خواهند گرفت."اما تفاوت اصلی با جنگ داخلی آمریکا این است که هیچ مساله بنیادینی، مثلا بردهداری، وجود ندارد که اختلافات را شعلهور کند. هویت کالیفرنیا و بقیه ایالات متحده چنان با یکدیگر گره خورده است که وقوع جنگ را عملا منتفی میکند.
کالیفرنیا به عنوان یکی از پرجمعیت ترین ایالات آمریکا و قرار گرفتن در رده سوم ایالت های وسیع این کشور که به تنهایی جایگاه نهم اقتصاد جهان را در سال 2007 با تولید ناخالص داخلی نزدیک به دو تریلیون دلار به خود اختصاص داد، بیش از سایر سرزمین ها خواهان برگزاری همه پرسی جدایی است.براین اساس چندی پیش یک سرمایه گذار ثروتمند طرح تجزیه کالیفرنیا را عنوان کرد. اگرچه گفته می شود هدف از این طرح جدا ساختن بخش های ثروتمند از بخش های کم بضاعت و مصرف مالیات ثروتمندان در منطقه خود آنها است، اما به سرعت از سوی گروه های تجزیه طلب با استقبال روبرو شد.از همین رو لوئیز مارینلی رهبر جنبش «استقلال آری» کالیفرنیا از برنامه تاسیس یک مرکز نمایندگی کنسولی و فرهنگی به عنوان سفارتخانه کشور مستقل در روسیه خبر داد و تاکید کرد سال 2017 همه پرسی استقلال این ایالات برگزار خواهد شد.وی علت جدایی طلبی را رها شدن از سیاست هایی عنوان کرد که رهبران در واشنگتن با اتخاذ آنها، هزینه های سرسام آور نظامی را به سایر مردم تحمیل می کنند.
این روند با روی کار آمدن ترامپ تشدید شد. کالیفرنیا به لحاظ گرایش سیاسی بافتی عمدتا دموکرات دارد و به همین دلیل مردم این ایالت از همان ابتدای اعلام خبر پیروزی ترامپ با برگزاری راهپیمایی های اعتراض آمیز سیاست های او را به چالش کشیدند. آنها مخالف تمامی طرح های رئیس جمهور جدید از مهاجرت گرفته تا محیط زیست و قانون بیمه درمانی بودند.
بنابراین فعالان جدایی طلبی با الهام گرفتن از برگزیت یعنی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، ساکنان کالیفرنیا را به جنبش اعتراضی موسوم به «کالگزیت» یعنی خروج کالیفرنیا و جدایی از آمریکا، دعوت کرده اند.(اسلام تایمز،1395)
مساله قابل توجه در این راستا نتایج نظرسنجی مؤسسه میدلبوری و شرکت نظرسنجی زوگبی است که چهار سال قبل در مورد جدایی طلبی ایالات آمریکا منتشر کرد. طبق این نظرسنجی، حمایت از حق جداییطلبی ایالتهای آمریکایی در میان جوانان 18 تا 24 ساله در حدود 40 درصد بود. این امر نشان میدهد که نسل جدید این کشور تمایل بیشتری به جنبشهای جداییطلبی و اعطای حق جداییطلبی به ایالتها و یا مناطق داخل ایالات متحده آمریکا دارند.
همچنین بررسی نژادی این نظرسنجی نشان دادکه بیشترین نژادهای طرفدار اعطای حق جداییطلبی به ایالتها را اسپانیاییزبانها (43٪) و آمریکایی-آفریقاییها (40 ٪) تشکیل میدهند. در میان سفیدپوستها تنها 17 درصد اعلام داشتند که ایالتها و یا مناطق حق جداییطلبی صلحآمیز را دارند. بر این اساس می توان پیش بینی کرد با افزایش فشار بر رنگین پوستان آمریکا به ویژه سیاست های خشونت بار علیه سیاه پوستان، امکان قدرت یافتن بیشتر جنبش های جدایی طلبی در آینده این کشور بیشتر است.(همان،2)
تاثیرات سیاسی –اقتصادی استقلال کالیفرنیا
هراس دموکراتها در پی خروج آرام کالیفرنیا از ایالات متحده به واقعیت خواهد پیوست. کالیفرنیا پرجمعیتترین ایالت کشور است، و جداییاش توازن قدرت در کشور و کنگره را به نفع جمهوریخواهها تغییر خواهد داد. در عین حال، از دست رفتن آرای الکترال این ایالت باعث خواهد شد که هیچ دموکراتی در آینده نزدیک به ریاستجمهوری ایالات متحده نرسد.
آقای سایدمان میگوید "وضعیت سیاسی دموکراتها به شدت خراب خواهد شد. آنها از اوایل دهه ۱۹۹۰ به بعد برای پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری به شدت به کالیفرنیا وابسته بودهاند."
در چنین صورتی، دموکراتها در سایر ایالات چارهای نخواهند داشت جز اینکه به راست چرخند. به عقیده آقای گرافمن دموکراتها، در نبود کالیفرنیا، "تنها میتوانند به میانهروی در سیاست ایالات متحده امیدوار باشند چیزی شبیه دوران آیزنهاور که اجماع سیاسی به کارهای بزرگی چون ساخت شبکه آزادراهی کشور منجر شد."
سیاست به کنار، از دست دادن کالیفرنیا قطعا ضربه سختی به اقتصاد آمریکا وارد خواهد کرد. کالیفرنیا پنجمین اقتصاد بزرگ دنیا است (بزرگتر از کل اقتصاد بریتانیا)، و مالیاتی که به خزانه دولت مرکزی میفرسد از هر ایالت دیگری بیشتر است. شدت نهایی ضربه به سیاستهای تجاری و قراردادهای اقتصادی متقابلی بستگی خواهد داشت که بین طرفین امضا خواهد شد. ولی ایالات متحده در هر صورت ضربه خواهد دید.
-
کاهش ارزش دلار و جایگزینی یورو یا یوان در اقتصاد جهانی از یک سو .. همین از دست دادن جایگاه امریکا در دنیا پس از استقلال کالیفرنیا از دیگر تبعات استقلال کالیفرنیا می تواند برای امریکا باشد.