دکتر امیر هوشنگ میرکوشش
خروج ایالات متحده امریکا از پیمان منع تکثیر موشکهای هستهای میان برد پیامدهای مختلفی را در عرصه بین المللی٫ اروپا و حتی خاورمیانه دارد.این پیمان که در سال ۱۹۸۷ میان رونالد ریگان رئیسجمهور وقت آمریکا و میخائیل گورباچف رهبر وقت اتحاد شوروی به امضا رسید در جهت حذف سلاحهای هستهای و موشکهای کروز میان برد با برد ۵۰۰ تا ۵۵۰۰ کیلومتر بود.سیستم سلاح های میان برد به صورتی طراحی شده بود که می توانستند در کمتر از حدود ۱۰ دقیقه به اهداف خود بدون کم ترین هشدار یا فرصتی برای تصمیمگیری یا پیش بینی برای مقابله برسند .
پرسشی که در اینجا مطرح است این است که چرا ایالات متحده از این پیمان خارج شد و تاثیر این خروج و در حقیقت فرو پاشی این پیمان بر امنیت اروپا و جهان و امنیت ایران چگونه خواهد بود؟
در اوایل سال ۲۰۱۹ دونالد ترامپ اعلام نمود که از این پیمان به دلیل عدم پایبندی روسیه به آن خارج خواهد شد وی اعلام کرد که روسیه پیمان منع تکثیر موشک های میان برد را با تولید سیستمهای موشکی به نام 8-SSC نقض کرده است.در سال ۲۰۱۳ نیز دولت باراک اوباما برای ولادیمیر پوتین رئیس جمهور آمریکا در نامه ای از نقض این پیمان شکایت کرد . هر دو دولت اوباما و ترامپ بارها با دولت روسیه در این مورد مذاکره و نامه نگاری کردند اما نتیجهای نداشت.در پاسخ به خروج ایالات متحده از پیمان منع تکثیر سلاحهای هسته ای میان برد دولت پوتین نیز اعلام کرد که این پیمان را به حالت تعلیق درخواهد آورد.
ترامپ در بیانیه خود در مورد افزایش تعداد موشک های چین نیز اظهار نگرانی کرد که تحت هیچ گونه توافقنامهای محدود نشده و تخمین زده می شود که ۹۵ درصد آنها میان برد هستند اما اکثریت موشک های چینی موشک های متعارف هستند و نه هستهای و فاقد کلاهکهای هستهای می باشند در حالی که ایالات متحده و روسیه بیش از ۹۰ درصد انبارهای سلاح های هسته ای را دارا می باشند که از قابلیت های چین بسیار فراتر است، البته چین در سال های اخیر به سرعت در حال تولید سلاح های هسته ای می باشد.
یکی از دلایل خروج ایالات متحده از پیمان INF میتواند همین موضوع باشد که چین به طور نامحدود مشغول تولید سلاح های هسته ای است . بنا بر این ایالات متحده اصرار دارد که در صورت توافق مجددی بر سر موشکهای میانبرد هستهای چین نیز حتماً باید در این توافق مشارکت نماید .چین با محدود شدن سلاح های هسته ای میان برد خود مخالفت کرده و گفته به هیچ پیمانی نخواهد پیوست . با توجه به گسترش چین، برخی از برنامه ریزان نظامی در ایالات متحده بر این باورند که این کشور نیاز به حضور موشکی مبتنی بر موشکهای زمین به زمین با برد متوسط در آسیا دارد که به طور قابل توجهی توسط INF محدود شده بود. رقابت اصلی میان چین و ایالات متحده برای تسلط هستهای بر آسیا است و به نظر میرسد که چین میتواند در آینده حتی برای روسیه نیز از این منظر خطرساز شود و احتمالا بازنده اصلی فروپاشی این پیمان روسیه خواهد بود.
تاثیر فروپاشی پیمان INF بر امنیت اروپا
سقوط پیمان INF در آینده باعث کاهش امنیت اروپا خواهد شد و چشم انداز منطقه را به سرعت به بیثباتی دهه ۱۹۸۰ نزدیک خواهد کرد.موشک های میان برد روسیه میتواند تنش میان متحدین ناتو و روسیه را به سرعت تشدید نماید.ناتو می گوید قصد ندارد حتی با سقوط این پیمان موشکهای هستهای زمینی خود را گسترش دهد و تصمیم دارد که با ابزارهای دفاعی دیگر مثل ابزارهای اطلاعاتی و قابلیت های متعارف با گسترش سلاح های میانبرد روسی در آینده مقابله نماید.
پرسش دیگری که مطرح میشود این است که آیا با سقوط این پیمان مسابقه تسلیحاتی جدیدی رقم خواهد خورد؟
باید گفت که با امضای این پیمان انبارهای سلاح هستهای ایالات متحده و روسیه تا حدود ۸۰ درصد کاهش یافت و این دستاورد تاریخی در حال حاضر در معرض خطر است. دور جدیدی از مسابقه تسلیحاتی هستهای در حال حاضر در جریان است که حاصل انقلاب فناوری ، افزایش تنش ها میان ایالات متحده و روسیه و نیز در اثر مدرنیزاسیون سلاح های چین می باشد .سقوط این پیمان می تواند به نابودی پیمان استارت جدید نیز منجر شود که در سال ۲۰۲۱ دوره آن منقضی خواهد شد ودر نتیجه ایالات متحده و روسیه از منظر تاریخی در پایین ترین سطح کنترل و منع گسترش کلاهک های هسته ای استراتژیک خواهند بود.
تاثیر سقوط پیمان INF بر سیاست دفاعی جمهوری اسلامی ایران
سیاست دفاعی جمهوری اسلامی ایران می تواند بر اساس موازنه منفی شکل گیرد و وارد تنش ها و درگیری های قدرت های بزرگ نشود .جمهوری اسلامی ایران با توجه به سیاست اعلامی خود مبنی بر حرام دانستن تولید و تکثیر سلاح های هسته ای و نیز پروژه صلح آمیز هسته ای باید از این مسابقه تسلیحاتی و تنش هایی که میان دو قدرت بزرگ وجود دارد فاصله بگیرد و بی طرفی خود را حفظ نماید.هرگونه ورود به مسابقه تسلیحاتی از این نوع برای جمهوری اسلامی ایران میتواند هم خطر ساز باشد و عملا هم با توجه به توان اقتصاد ی کشور امکان ورود به این گونه رقابت ها برای ایران وجود ندارد و یا هزینه سنگینی دارد. البته هر گونه ورود ایران به این گونه رقابت ها می تواند منطقه را نیز به رقابت تسلیحاتی با ایران سوق دهد و در نتیجه امنیتی در منطقه حاکم نخواهد شد و منطقه کماکان درگیر رقابت قدرت بزرگ خواهد بود.
سیاست دفاعی جمهوری اسلامی باید مبتنی بر امنیت دسته جمعی در منطقه تعریف شود و میتوان از مجموعه های امنیت منطقهای برای این مهم کمک گرفت ورسیدن به این امنیت نیازمند ارتباطات نزدیک و دوستانه و حسن همجواری با کشورهای همسایه به ویژه کشورهای عربی خلیج فارس است.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل