سیدقائم موسوی دکتری علوم سیاسی
شعار استقلال یکی از مهمترین مطالبات مردم علیه حکومت پهلوی بود. مخالفین سیستم شاهنشاهی اعم از چپ، ملی و مذهبی درست یا نادرست نظام را در چارچوب «دولت وابسته» می نگریستند.
بر همین اساس استقلال از مهمترین شعارها بود. این مطالبه در چارچوب شعار«نه شرقی نه غربی» که هنوز بر سردر وزارت امور خارجه حک شده است، برجسته شده بود.
البته این خواست در طول سناریوهایی بود که ریشه در تاریخ معاصر ایران دارد. مرجع آن حداقل به رویکرد «نیروی سوم» در زمان امیرکبیر بر می گردد. در آن برهه روسیه و بریتانیا آنقدر در مقدرات کشور دخالت های بی جا می کردند که ایرانیان به فراست افتادند که برای تعدیل نفوذ آنها پای بازیگران ثالثی را به کشور باز کنند. این بالانسر در برهه های مختلف، کشورهای متفاوتی بودند. از اتریش و فرانسه بگیر تا آمریکا!
سیاست نیروی سوم در دهه 1320 نیز در قالب «موازنه منفی» دکتر مصدق و بعد از کودتا در سیاستی فرمالیته در چارچوب «جنبش عدم تعهد» ادامه یافت. پس «نه شرقی نه غربی» سیاست داهیانه و بکری نبود، بل خاستگاه تجربی-تاریخی داشت.
با روی کار آمدن دولت آقای رئیسی و گرایش به شرق برای تاب آوری در برابر فشارهای حداکثری آمریکا یا همدلی بخشی از ساختار با روسیه در نمای «ارزش ذاتی»، منتقدین با تأسی به رفتار دور و نزدیک روسیه، آن را نافیِ شعار «نه شرقی نه غربی» و خطرآفرین برای استقلال، امنیت و منافع ملی ایران می دانند.
آنچه نگرانیِ بیشتری به اذهان متبادر می کند شوقِ دلبرانۀ توأم با نفرت از رقیب برای توسل به روسیه است. به عبارتی بسترِ نزدیکی به روسیه بر پایۀ عقلانیت و منافع ملی چیده نشده بلکه بر اساس نفرت حاکمیت از غرب و علاقۀ کورکورانه به شرق بنا شده است.
بدون تردید منتقدین روابط یکسویه با شرق، علیرغم مغالطه و فرافکنی حامیان شوق زدۀ آن که با حربۀ زنگ زدۀ تمایل به غرب سعی در منکوب کردن شان دارند، مخالف روابط متوازن و معقول با شرق نیستند.
آنچه منتقدین می گویند زیانِ استمرار افراط و تفریط در سیاست خارجی است. سیاست خارجی مبتنی بر اصول عقلانی و بیشینگی منافع ملی است. در سیاست خارجی ایدئولوژیک زدگی و هژمونی حب و بغض آفت بزرگی است.
آنچه این روزها از سوی طیف دلباختۀ روسیه علیه منتقدین ارائه می شود، حداقلی از عقلانیت و رهیافت های تحلیلی را نیز ندارد. آنها به جای دفاع معقول از رویکرد درافتادن در دامان روسیه، احساسات نامتعارفِ تمایل به روسیه و حمله به رقبا را برجسته می کنند. همین امر است که فقدان تعادل در سیاست خارجی و وابستگی یکسویۀ به کشوری بیگانه را مخاطره آمیز می کند.
بر فرض که تصور کنیم تمایل به روسیه برای فشار به غرب و حل و فصل مناقشۀ درازدامن هسته ای باشد و این حرکت نمایی تاکتیکی و استفادۀ ابزاری برای تقابل با غرب داشته باشد. در اینجا آیا روسیه و چین آنقدر پخمه هستند که ندانند جمهوری اسلامی بنا دارد در برابر غرب از آنها بهره برداری ابزاری نماید؟
آیا چین و روسیه که پرونده های چالشی با قابلیت چانه زنی و بده بستان با غرب دارند، به سادگی و مفت در بازیِ جمهوری اسلامی ایفای نقش می کنند؟ با نگاهی گذرا به سوابق مناقشه و رفتارهای کاسبکارانۀ آنها به پاسخی منفی می رسیم.
نقش آفرینی برجسته چین و روسیه بویژه دومی در مذاکرات وین، سفر وزیر امور خارجه به چین و همچنین رئیس جمهور به روسیه و صحبت از اجرایی شدن قراردادهای سر به مُهر 20 و 25 ساله، پایکوبی اقلیتی که در قربانی کردن منافع ملی در پیش پایِ منافع جناحی هیچ تردید ندارند، ابهامات نگران کننده ای را ایجاد کرده است.
به نظر می رسد پاداش چین و روسیه در سوگیری مذاکرات وین قراردادهای 25 و 20 ساله باشد. قراردادهایی که اشرافی به بده و بستان های آن وجود ندارد.جمهوری اسلامی احتمالا می داند که بدون برجام و کمینه کردن تنش با آمریکا و اروپا و برقراری حداقلی از توازن قراردادهایش با چین و روسیه صرفاً از نقشی سمبولیک برخوردارند.در غیر این صورت و ادامهی دلباختگی یکسویه، مصداقی از کلام سعدی خواهد بود:
ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی/کاین ره که تو می روی به ترکستان است.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل