رضا میرزایی کارشناس ارشد روابط بین الملل
به نظر می رسد در جایی که تعریف منافع ملی دچار دوگانگی تفسیری/تبیینی و اجرایی در مجموعه مردم/حاکمیت شود، بهترین راه جهت پیشگیری از تولید یک شکاف پیشرونده در این مجموعه مهم ، توسعه وضعیت های پوشش دهنده نیازمندی های مشترک می باشد. برجام در چنین وضعیتی قرار دارد و احتمالا حتی لازم است پس از درد و رنج های بیشماری که بر کشور و مردم وارد گردیده، در قالب یک مطالبه ملی مورد پرسشگری و واخواهی دقیق تری قرار گیرد. در دنیای سیاسی نیز برجام حاصل یک دوره تلاش چند ساله و پرهزینه حضور در بین الملل بر اساس روال های دیپلماتیک بوده است که در بی توجهی فعلی ،و امتداد آن ممکن است به لایه های زیرین در سیاست بین الملل فرو رود!
جسارتا باید گفت تحلیل ها، جلسات مشترک و توجهات حوزه های مختلف رسانه ای ، دانشگاهی، و فضای سیاسی کشور نوعی هشدار وضعیت خروج از بازیگری (کنش/واکنش) را گوشزد می نماید که بدیهی است تعامل نهایی (اینتراکشن) و بهره برداری از اقدام مشترک در راستای منافع ملی را به محاق خواهد برد.
به لحاظ مشکلات موازی با برجام ، گاها نوعی عدم توجه به قدرت تخریبی موتور تحریم ها که می توان آنرا نوعی گمراهی سیاسیِ اعمال شده یا توجیه پذیر شده با امکان روزمرگی ها دانست، نیز به چشم می خورد. این درحالی است بخش برخوردار کشور (به لحاظ فنی الیگارش ها) ، فاصله طبقاتی بسیار قابل توجهی با میانگین متن جامعه یافته اند. قابل تذکر است که مضاف بر فلسفه یا اخلاق سیاسی ، خرد شدن پیکره اقتصادی مردمان یک کشور در نهایت عواقب غیر قابل پیش بینانه ای تولید خواهد نمود، و این گونه محرومیت ها در بزنگاه های تاریخی فوران خواهد داشت.
توجه بر برجام و به بار نشستن آن لازمه ورود به حوزه توسعه در یک یا دو دهه آتی خواهد بود. اینجا یادمانی از آینده نیز قابل ساخت است و آن چیزی جز راه آتی کشور در موضوعات در راه و پیش رو نیست! به لحاظ بین المللی احتمال تغییرات نظم و سلسله مراتب، اقتصاد رقابتیِ منطقه ای ، فشار اقلیمی، گذار انرژی، بحران آب، و... نیاز بر ترسیم آینده را گوشزد می نماید که پایه چنین توجهی گذر از سد برجام (امروز)خواهد بود.ذکر این نکته بسیار بسیار مهم است که برجامِ به درازا کشیده شده ذهن فعال سیاسی کشور را مه آلود و دامنه فکری راهگشای نسل آینده را به شدت محدود نموده است.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل