دکتر محمد منصورنژادعضو هیئت مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران
در یکسال اخیر و نبرد شامات در خاورمیانه، اندک اندک پای ایران به جنگ منطقه ای باز شده است و اوضاع با رأی آوردن «ترامپ» و رأی دیروز «شورای حکام»، وفق مراد جمهوری اسلامی پیش نمی رود و افق روشنی هم در پیش نیست. در باب سیاست خارجی کشور با نگاهی به تاریخ ایران، چند نکته می توان گفت:
الف)در طول تاریخ چند هزار ساله ایران دولت های حاکم دست کم سه گونه موضع در مواجهه با دیگران داشتند و سه نتیجه گوناگون هم گرفتند:
1.تهاجمی: مصادیق آن در زمان هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و در عهد پس از اسلام مثلا در دوره نادرشاه افشار دیده شد؛
2.موضع دفاعی: مصادیق آن مثلاً در زمان حمله اسکندر، حمله اعراب به ایران، و در پس از اسلام، دفاع در مقابل حمله مغول و در تاریخ معاصر، در اشغال شمال غربی کشور توسط روسیه، این عکس العمل انفعالی را می توان گزارش نمود.
3.بیطرفی: در دو جنگ جهانی ایران اعلام موضع بیطرفی کرد و اما توسط بیگانگان اشغال شد و صدها مصیبت در پی آورد. چرا؟ چون ایران از جهت «ژئواستراتژیک» در منطقه ای قرار دارد، که لاجرم در اتفاقات جهانی به نحوی طرف دعواست!
در پس از انقلاب اسلامی، شعار صدور انقلاب و حمایت از جریان های مقاومت و ... حکایت از آن داشت که ایران سیاست تهاجمی در قبال دیگران دارد. اما نکته مهم و پرسش اساسی آن است که آیا این سیاست سنجیده و متناسب با توانایی خود و رقباست؟
ب)مهاجمان به ایران در طول تاریخ را می توان به دو دسته کلی تقسیم نمود:
1.آنانی که داعیه فرهنگی و تمدنی داشتند (مثل اسکندر، مسلمانان و دول غربی در تاریخ معاصر)
2.آنانی که داعیه فرهنگی نداشتند (مغولان، تیموریان و....)
با این وصف، در «تاریخ معاصر» (و البته اندکی پیش از آن)، ایران خواه ناخواه با رقیبی بسیار جدی که خالق فرهنگ تازه و تمدن نوین است، قرار دارد. به عبارت دیگر گرچه سابقه تهاجم و تدافع در این سامان فراوان وجود دارد، اما این بار رقیب (از جهت تکنولژیک و از نظر فرهنگی) از همیشه نیرومندتر و مجهزتر است.
به همین جهت در مواجهه، اگر سنجیده عمل نشود، داده های مناسب در اختیار نباشد، دچار غرور کاذب شده، توازن قوا و مناسبات قدرت را درست محاسبه نکنیم، ممکن است به جهت سوء تدبیر، بدترین ضربه تاریخی به ایران وارد آید. شاهد کنش نسنجیده، جنگ های عصر «فتحعلیشاه» با روس است که سبب جداشدن بخش قابل توجهی از خاک ایران عزیز شد.
ج)ممکن است به جهت تحلیل های غلط، گفته شود که در یک نگاه سیستمی و کلان، غرب (و به صورت مشخص تر آمریکا) در حال فروپاشی است و در کناش شرق، در حال سربرآوردن است و .... در اینجا نیز چند نکته می توان گفت:
1.بلاشک آمریکا از وضعیت ابرقدرت بلا منازع در چند دهه اخیر، خارج شده و دست کم رقیب اقتصادی چون چین دارد و ... اما این نکته موید این مدعا نیست، که شرق یکدست و توانایی به این زودی ها بر می خیزد و تمدن غرب افول می کند و... دست کم بدان دلیل که اگر اندیشه فلسفی مربوط به نظام های دموکراتیک که دستاورد غرب است، را کنار بگذاریم در سطح جهانی، چه بدیلی در اختیار داریم؟ کدام فلسفه سیاسی در شرق تولید شده است که رقیب لیبرال دموکراسی (یا سوسیال دموکراسی) باشد؟
2.ایران اگر قصد ورود به مناسبات منطقه ای و جهانی را دارد، آیا نباید ابتدا خودش را نیرومند سازد و در ابعاد گوناگون مدلی از حکومت نسبتا موفق اسلامی عرضه کند؟ آیا در این سامان در این چهار دهه اخیر به مدل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... رسیدیم که آن را در عمل به صورت موفق آزموده و دیگران را هم بدان بخوانیم؟ اگر قرار است قدرتمند باشیم، مگر قدرت فقط در نظامیگیری خلاصه می گردد؟ جدای از اینکه در همین بُعد هم حتی رقبای منطقه ای قویتر از خود دارد! دست کم خوب است به نتیجه «سند چشم انداز 20 ساله» که زمان آن حدودا به انتها رسیده مراجعه کنیم و دستاوردها را ببینیم!
3.به نظر می رسد به جای آرمان طلبی های بی وجه، برای شناخت وزن دقیق خود، ابتدا در شناخت دیگران به صورت آکادمیک اقدام جدی تر کنیم (نه مراکز غرب شناسی سراسر ایدئولژیک) و سپس مراکز خودشناسی را فعال کنیم (ایران قدیم و جدید) و ظرفیت های فرهنگی و تمدنی خویش در قیاس با رقبا را به صورت واقعگرایانه بسنجیم. به جای هزینه های گزاف برای این و آن و رجز خوانی های مساله آفرین، به همبستگی با کشورهای دیگر و به ویژه همسایگان بیندیشیم. چرا از ظرفیت های شگرف فرهنگی (هم ایران فرهنگی و هم اسلامی) استفاده نکنیم؟
4.در نهایت درس تاریخی بگیریم که در این اوضاع نابسامان داخلی (از داستان بحران جانشینی تا کسری بودجه ها و...) به تشنجات دامن نزنیم و تشخیص درست بدهیم که آیا با وضع نارضایتی بالایی که از سوی اغلب مردم دیده می شود، آیا در شرایط کنونی توان تشدید بحران و مدیریت تنش با بیگانگان را داریم؟ و آنگاه برای نهادهای بین المللی (از شورای حکام تا....) رجز بخوانیم.
5.گفته شد که مهمترین رقیب اقتصادی آمریکا، چین است. سیاست خارجی چین بسیار درس آموز است! مگر این کشور درصدد تنش آفرینی با غرب است؟ «بن سلمان» در همسایگی ما نیز در سالهای اخیر نشان داد که می توان با همه دنیا بر اساس منافع ملی مصالحه داشت و کشور را ساخت. اگر دکتر «پزشکیان» رئیس جمهور نبود که اصلا طرح چنین ایده هایی برای مقامات لغو بود! اما اکنون امید داریم که نیم نگاهی به این دلسوزی ها هم شود و به نجات ایران اندیشید.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل
2 آذر 1403