دکتر رامتین رضایی عضو هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل
روابط بینالملل و سیاستخارجی عرصه و میدان فکتها، ابژههای مشاهدهپذیر و سوژههای اجماعشده(بینالاذهانی) است و نه میدانی برای خیال پردازیها و رویاها و آرزوها و ذهنیگراییهای بدون پشتوانه واقعی و علمی که میتواند بازیگران را در دام تحلیلها یا پیشبینیهای نادرست انداخته و هزینههایی گزاف بر آنها بار نماید. به همین دلیل این عرصه را صرفا نمیتوان و نباید از منظر ژورنالیستی و یا حزبی و جناحی صرف ملاحظه و تبیین نمود. اگر چه کارگزاران بازیگر اصلی این میدان هستند اما این مهم دلیل بر تعیینکنندگی مطلق آنها نیست. ساختار و محذورات و محدودیتهای محیطی در واقع مرز تمایز میان سیاستداخلی و سیاستخارجی است و این محذورات و محدودیتها اگر در نظر گرفته نشده و یا محاسبه و شناخته نشود، سیاست خارجی و تصمیمسازان آن همواره با شکست و چالشهای روزافزون مواجه خواهد بود.
با ورود جوبایدن به کاخ سفید و پیروزی وی بر دونالدترامپ موجی از امید و خوشباوری در برخی از سطوح رسانهای و بازیگران سیاسی و جناحی در داخل مبنی بر پایان تنش، بازگشت آمریکا به برجام و حتی لغو کامل تحریمهای ج.ا.ایران به راه افتاد. هنوز برای قضاوت دقیق و قابل قبول سیاستخارجی بایدن در قبال ایران بسیار زودهنگام است اما آنچه مسلم به نظر میرسد بر خلاف انتظارات اولیه، نه تنها تغییر محسوسی در سیاست آمریکا نسبت به برنامههستهای و برجام دیده نشده بلکه حتی تداوم سیاستهای پیشین با هدف تغییر رفتار ایران نیز قابلرویت است. دلیل این سردرگمی و یا محقق نشدن انتظارات و پیشبینیها ریشه در بیتوجهی به واقعیات سیاستخارجی آمریکا و در نظر نگرفتن تحولات محیطی(جهانی و منطقهای) است.
رویکرد راهبردی بایدن برنامه هستهای ایران و برجام از زمان مبارزات انتخاباتی به وضوح ارائه گردیده و پس از پیروزی در انتخابات نیز بر همان رویکرد تاکید و اقدام شده است. این رویکرد راهبردی عبارت است از: بازگشت به برجام مشروط به بازگشت ج.ا.ایران به تعهدات برجامی خود، مذاکره برای دستیابی به توافقی جدید در تمامی زمینهها( برنامه موشکی، نفوذ منطقهای و حقوقبشر) و حضور و مشارکت متحدان منطقهای آمریکا از جمله اسرائیل و عربستان سعودی در مذاکرات یا توافق احتمالی. نکته قابل توجه این است که این راهبرد اعلان شده کاملا بر پایه دکترینهای کلان امنیتملی و ادامه سیاستهای روسای جمهور پیشین یعنی دونالدترامپ و باراکاوباما و یا به عبارت بهتر تلفیق و ترکیبی از سیاست دو پرزیدنت پیشین در قبال ایران و برنامههای هستهای و موشکی آن است.
اگر به درستی به این رویکرد راهبردی توجه میشد تحلیلها و حتی تصمیمات نیز میتوانست دقیقتر، واقعگرایانهتر و مقرون به صرفه باشد. در حقیقت بایدن همه چیز را به ایران محول و مشروط و به اصطلاح صحیحتر توپ را در زمین ایران انداخته است و به نظر میرسد تصمیم و تغییر رویکرد ج.ا.ایران زمینهساز تحول در پرونده هستهای، احیای برجام و کاهش تنش با آمریکا باشد. با طرح این چارچوب مقدماتی این نوشتار کوتاه در پی طرح تعدادی سناریو برای تبیین و پیشبینی تحولات مرتبط با آینده برجام و رابطه ایران و آمریکا و رفتار، تصمیمات و رویکردهای احتمالی هر دو بازیگر و آثار و نتایج مترتب بر هر یک میباشد.
سناریواول:
بازگشت ج.ا.ایران به تعهدات برجامی و مذاکره و توافق با آمریکا و گروه پنج بعلاوه یک در تمامی زمینهها و موضوعات مطلوب آمریکا و غرب و متحدین منطقهای آن مانند، پذیرش محدودیتهای جدید در برنامههستهای، کنار گذاشتن برنامهموشکی و نفوذ منطقهای. اما آیا ج.ا.ا به چنین توافق و شرایط فرضی تن خواهد داد؟ آیا چارچوبهای ایدئولوژیک و به شدت ارزشی و عقیدتی این نظامسیاسی چنین سناریوای را بر خواهد تافت؟
سناریودوم:
بازگشت یکجانبه آمریکا به برجام و لغو تمام یا بخش قابلتوجهی از تحریمهای ایران. در این صورت آمریکا در مقابل از ایران چه امتیازاتی طلب خواهد نمود؟ آیا ج.ا.ایران مایل یا قادر به واگذاری امتیازاتی متقابل و همسطح خواهد بود؟ مهمتر از آن آیا بایدن و دولت وی با فشارهای گسترده مخالفین داخلی و خارجی فراوان خود مواجه نمیگردد؟ واکنش اسرائیل و دیگر متحدین منطقهای آمریکا( به عنوان مخالفین سرسخت احیای برجام) چه خواهد بود؟
سناریو سوم:
عدم بازگشت ایران به تعهدات برجامی همراه با عدم لغو تحریمها از سوی آمریکا. محکومیت ایران در شورایحکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی و ارجاع مجدد پروندههستهای به شورای امنیت سازمان مللمتحد، اجماعجهانی بر علیه ایران، احیای قطعنامههای ذیل فصلهفتم منشور و در نهایت اقدام نظامی به رهبری آمریکا و در چارچوب امنیت دستهجمعی بر علیه تاسیساتهستهای و حتی موشکی. اما آیا واقعا ایران تمایل به ورود به منازعهنظامی دارد؟ آیا قادر و مایل به پذیرش هزینههای این سناریوی احتمالی است؟ آیا در صورت وقوع چنین برخوردی ایران پیروز جنگ بوده و تمامی معادلاتجهانی و منطقهای از پایه و اساس تغییر نموده و متحول خواهد شد؟ یا اینکه ایران و تصمیمسازان آن به طور کلی گزینه جنگ را تحت هر شرایطی غیرممکن و نامحتمل میدانند؟
سناریوچهارم:
بازگشت همزمان یا گام به گام هر دوطرف و دستیابی به یک توافق مورد قبول و مطلوب طرفین. همچنان سوالات مربوط به سناریوی دوم در مورد سناریوی سوم قابل طرح است، با این تفاوت که اسرائیل به کرات و صراحتا اعلام نموده که در صورت بازگشت آمریکا به برجام و هر گونه توافق با ج.ا.ایران دست به اقدامات نظامی علیه مراکز و تاسیسات هستهای و موشکی ایران خواهد زد. در این راه به احتمال بسیار قوی دوستان و متحدین عربی و جدید اسرائیل این اقدامات را حمایت و پشتیبانی خواهد نمود.
سناریویپنجم:
تداوم وضعیت فعلی، ایران به تعهدات برجامی و پروتکل الحاقی بازنگشته و آمریکا نیز همین سطح تحریمهای فعلی را حفظ و برنامههستهای و برجام را از دستور کار خارج نموده بدون انجام اقدامات بیشتر و بدون ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل. اما با فرض این سناریو، آینده ایران چه خواهد بود؟ آیا یک کرهشمالی جدید این بار در خاورمیانه بهوجود خواهد آمد؟ آیا وضعیت فعلی به انزوای جدی ایران در منطقه و جهان ( در میانمدت یا دراز مدت) منجر نخواهد گشت؟
در پایان باید گفت هدف از طرح سناریوهای فوق صرفا نشان دادن ابعاد بسیار پیچیده و بعضا پیشبینیناپذیر برنامههستهای و برجام و تامل در خصوص احتمالات و فرضهای مترتب بر آینده این پرونده یا بهتر بگوییم کلاف سردرگم و ضرورت در نظر گرفتن ابعاد مختلف و متفاوت آن برای تحلیل، تبیین و حتی تصمیمسازی است.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل