دکتر رامتین رضایی عضو هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل
در شرایطی که نتیجه نهایی و قطعی پرحاشیهترین و جنجالیترین انتخابات تاریخ آمریکا تا لحظه نگارش این سطور رسما اعلام نگردیده و نامزد بازنده نیز نتیجه را نپذیرفته، اما با توجه به احراز 270 رای الکترال برای نامزد دموکراتها، میتوان به تبعیت رسانههای معتبر آمریکایی جوزف رابینت بایدن جونیور نامزد بسیار کهنهکار و پرسابقه حزب دموکرات را به عنوان سالمندترین رئیسجمهور تاریخ ایالات متحدهآمریکا معرفی نموده و در خصوص آینده سیاستخارجی دوره چهارساله اول وی نسبت به کشورمان به تامل، تفکر و تحلیل پرداخت.
مهمترین سوالی که در این ایام ذهن تحلیلگران و کارشناسان را نسبت به روابط پرتنش ایران و آمریکا به خود مشغول داشته این است که پرزیدنت بایدن به عنوان معاون پیشین باراکاوباما و سابقهای لبریز از تجربیات سیاسی( بر عکس دونالدترامپ) با ایران چه خواهد کرد؟ اما متاسفانه سوالی که در این میان مطرح نگردیده و ظاهرا محلی از اعراب نداشته و مغفول گردیده این است که، جمهوری اسلامیایران به عنوان یک نظام انقلابی و به عبارتی تجدیدنظرطلبترین بازیگر حال حاضر عرصه روابط بینالملل همراه با بیش از چهار دهه سابقه آمریکاستیزی مداوم و ایدئولوژیک سازشناپذیر و نیز چهار دهه تقابل و ستیز با مهمترین متحد آمریکا در منطقه، دقیقا با جو بایدن و دوره چهارساله اول او چه خواهد کرد؟
به نظر نگارنده پرداختن به پرسش دوم بسیار مهمتر از قلمفرسایی در خصوص پرسش نخست است. چرا که سیاستخارجی آمریکا در قبال ایران و جهان بر اساس دکترینهای مدون و نیز راهبردهای کلان مصوب شورای عالی امنیتملی ایالات متحده آمریکا((NSC مشخص و تا حدودی عیان است. سیاستخارجی آمریکا به عنوان یک کشور لیبرالی و در عین حال برخوردار از رویکردهای رئالیستی در عرصه سیاستخارجی و روابط بینالملل خصوصا از زمانی که خود را به عنوان هژمون و قدرت برتر جهان تعریف کرده در تمامی مقولات مانند، جنگ، تحریم، تهدید و تقابل و واگرایی گرفته تا مذاکره، مصالحه، سازش و توافق و .... باز و انعطافپذیر بوده و روسایجمهور نیز از هر حزب یا گرایشی در این زمینهها تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند، چرا که راهبردها و دکترینها و رویکردها مشخص و معین است. بنابراین گزاره "رئیسجمهور فعلی آمریکا باب دیپلماسی و مذاکره را باز خواهد کرد اما رئیسجمهور پیشین باب مذاکره و دیپلماسی را بسته بود" از بیخ و بن گزارهای نادرست است. باب مذاکره با آمریکا همیشه باز بوده، همانطور که باب منازعه و ستیز با آمریکا نیز همیشه باز و گشوده بوده است. به عبارت بهتر آمریکاییان به همان اندازه که از مذاکره و مصالحه و سازش استقبال میکنند به همان اندازه نیز از جنگ و منازعهنظامی لذت برده و در صورت لزوم بسیار از آن استقبال میکنند.
با این اوصاف با ورود جوزفبایدن به کاخسفید در 20 ژانویه 2021 و نشستن وی پشت میز ریاستجمهوری، کماکان جمله مشهور و البته تاملبرانگیز " همه گزینهها روی میز است " ورد زبان ساکنان جدید کاخسفید خواهد بود. بایدن در چارچوب راهبردکلی و حتی در ادامه سیاستهای دوران ترامپ مواضع و تاکتیک خود در مقابل ایران را تعیین و اعلام نمود. جلوگیری از دستیابی ایران به سلاحهستهای، مذاکره در همه زمینهها با ایران همراه و با مشورت تمامی متحدین منطقهای از جمله اسرائیل، مقابله با نفوذ منطقهای ایران، بازگشت به برجام مشروط به بازگشت ایران به تعهدات برجامی و نیز موضوع حقوقبشر رویکرد تاکتیکی پرزیدنت جدید در قبال ایران است که در هماهنگی با راهبردکلان و دکترینهای پیشین قرار دارد. بایدن در زمان معاونت ریاست جمهوری باراکاوباما از مبدعان تحریمهای هستهای و موشکی ایران بوده و ارجاع پرونده ج.ا.ا به شورای امنیت سازمان مللمتحد و صدور قطعنامههای ذیل فصلهفتم منشور از جمله قطعنامه 1929 از محصولات دوران معاونت وی در امریکای عصر اوباما به شمار میرود.
براین اساس تصور اینکه بایدن به محض ورود خود به دفتر ریاستجمهوری در کاخسفید تمامی تحریمهای ایران را ملغی یا حتی تعلیق خواهد نمود بیشتر به یک رویا شباهت دارد تا یک پیشبینی، هرچند که در صورت بروز تغییراتی در رویکرد ج.ا.ا تعلیق برخی از تحریمها احتمالا غیرممکن نخواهد بود. بایدن نیز به مانند ترامپ رویکرد تغییر رفتار ایران را دنبال خواهد نمود و از سوی دیگر فرایند تصمیمسازی در آمریکا حتی باوجود اختیارات فراوان رئیسجمهور فرایندی سخت و طولانی است. خصوصا با موانعی که اکنون بر سر راه بایدن در رابطه با ایران وجود دارد. بایدن موهای خود را در آسیاب سیاست سپید نموده و به خوبی میداند بازگشت وی به برجام و یا حتی ارائه مشوقهای نه چندان با اهمیت به ایران با چه مخالفتها و مشکلاتی در داخل حتی میان همحزبیها و در خارج میان متحدین موتلف منطقهای یعنی اسرائیل و اعراب ایجاد خواهد نمود. به همین علت بسیار زیرکانه به اصطلاح توپ را در زمین ایران انداخته و احتمالا منتظر پاسخ و یا کنش و واکنشی مثبت اما بسیار قابل توجه از سوی جمهوری اسلامیایران خواهد بود. حتی بافرض بازگشت امریکا به برجام که البته زمان و پروسه طولانی و صدالبته دو جانبه خواهد بود، بایدن ایران را به مذاکره در تمامی زمینههای یاد شده که جملگی خطوط قرمز ج.ا.ا است دعوت خواهد نمود، چرا که بایدن از مخالفین سرسخت برنامهموشکی و بالطبع نفوذ منطقهای و گروههای نیابتی ایران است. بایدن به عنوان رئیسجمهور ایالات متحدهآمریکا از اختیارات فراوانی برخوردار بوده و این حق را دارد که حتی بدون نیاز به مجوز کنگره فرامین اجرایی صادر نموده و آنچه درست میپندارد انجام دهد، اما وی به عنوان باتجربه و باسابقهترین سیاستمدار حال حاضر امریکا به خوبی میداند که رئیسجمهور بدون حمایت افکارعمومی، کنگره، رسانهها، احزاب، کارشناسان و مشاوران و خصوصا گروههای ذینفوذ و لابیهای قدرتمند در سیاست خارجی و داخلی با شکست و یا چالش جدی مواجه و حتی ممکن است به سرنوشت رئیسجمهور پیشین خود گرفتار شود.
اما اکنون باید دید که سوی دیگر این میدان منازعه چه خواهد گذشت؟ این همان سوال مهمی است که باید پاسخ داده شده یا دستکم بسیار بیش از این مورد تحلیل قرار گیرد. جمهوری اسلامیایران نسبت به معاون سابق باراکاوباما که اکنون در کسوت رئیسجمهور دشمن بزرگ قرار دارد چه موضع و رویکردی خواهد داشت؟ سیاستخارجی ج.ا.ا. نیز مانند آمریکا مشخص و معین است اما تفاوت عمده در میزان انعطاف و تصلب است. سیاستخارجی ج.ا.ا بر مبانی ایدئولوژیک، عقیدتی و فقهی غیرقابل تخطی و اجتناب استوار گردیده است. مبارزه سازشناپذیرانه با استکبارجهانی که امریکا در راس آن قرار دارد، حمایت از جنبشهایآزادیبخش، حمایت از مستضعفینجهان، تشکیل امتواحده اسلامی، صدورانقلاب و نابودی اسرائیل از اصول غیرقابل تجدیدنظر و اجتناب سیاستخارجی جمهوری اسلامیایران است. آمریکاستیزی دستکم از سال 1358 تاکنون نه صرفا یک رویکرد بلکه یک ارزش و هویت و حتی بخشی از نظام اعتمادپایه و نهادینه شده به شمار میرود. باوجود اینکه رویکردها و دورههایی مانند تنشزدایی و یا نرمشقهرمانانه نیز در تاریخ دیپلماسی ج.ا.ا دیده میشود اما در هیچیک از این دورههای مذکور گفتمان آمریکاستیزی کنار گذاشته نشد و تعارض با قدرت اصلی نظام بینالملل حل و فصل نگردید.
از سوی دیگر از دهه 1990 میلادی به این سو برنامه توسعه توان موشکی، دربرگیرنده توسعه موشکهای دوربرد در دستور کار گرفته و هرگونه مذاکره و توافق در مورد آن از خطوط قرمز نظام به شمار میرود. برنامههستهای نیز اگرچه با توافق هستهای سال 2015 موسوم به برنامه جامعاقدام(برجام) تحت کنترل و نظارت درآمده و محدود گردید، اما با خروج امریکا در 2018 از این توافق و نیز کاهش تعهدات برجامی ج.ا.ا.، بازگشت مجدد به آن به معنی عدول از کاهش تعهدات، جزء خطوط قرمز به نظر میرسد. نفوذ منطقهای ج.ا.ا نیز کاملا مرتبط با مبانی ایدئولوژیک مانند صدورانقلاب و حمایت از جنبشهای آزادیبخش و مبارزه با نفوذ استکبار خصوصا آمریکا است که از دهه 1990 میلادی با گفتمان سرافرازی و تبدیل ایران به یک قدرت جهانی و منطقهای نیز ادغام گردیده و در نتیجه عدول از آن نیز اجتنابناپذیر و غیرقابل تصور برای نظام ج.ا.ا. خواهد بود. عدول از مبارزه برای نابودی اسرائیل شاید مهمترین و بنیادیترین حوزه تقابل جمهوری اسلامیایران و آمریکاست که چشمپوشی از آن نیز برای نظامسیاسی حاکم بر ایران غیرقابل تصور و حتی غیرقابل گفتگو است.
اکنون با تفاسیر ارائه شده و شرایط و خواستههای آمریکا برای یک توافق فراتر از مساله هستهای میتوان گفت، مذاکره مستقیم ایران و آمریکا غیرممکن نیست اما بسیار بعید است. در صورت تحقق مذاکره نیز توافق میان آنها بسیار بعید و در صورت توافق میان آنها پایداری و دوام آن نیز چندان قابل تصور نیست0مانند برجام). در حال حاضر خواسته اصلی ایران لغو تمامی تحریمهای دوره ترامپ خصوصا تحریم نفت و گاز ایران به عنوان شریان حیات اقتصادی ایران است، اما با قرار گرفتن تحریمهای صنعت نفت ایران ذیل قانون مبارزه با تروریسم، کار بایدن برای حتی کاهش تحریمهای این حوزه نیز بسیار دشوار گردیده است. تحریمهای بانکی و مبادلات ارزی نیز حتی در دوران برجام و زمامداری اوباما اگرچه تخفیف یافته اما پابرجا بود. بنابراین و به عنوان نتیجهگیری نهایی باید گفت در زمان جوبایدن در مجموع توپ در زمین ایران خواهد بود اما همین موضوع یعنی تغییر رویکرد و رفتار نیز به دلیل محذورات ایدئولوژیک و ارزشی برای جمهوری اسلامیایران دستکم به سادگی امکانپذیر نخواهد بود.
هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل