نشست مجازی مسائل خلیج فارس در نگاه جو بایدن
? سخنرانان:
? آقای محمد علی مهتدی
? دکتر سید حسین سیف زاده
? دکتر امیرهوشنگ میرکوشش
? دکتر مهدی نوربخش
تدوین :زهرا شریف زاده
محمدعلی مهتدی پژوهشگر مطالعات خاورمیانه و همچنین دیپلمات اسبق ایران در حوزه منطقه خلیج فارس می باشند و در خصوص سیاست خارجی بایدن در منطقه خلیج فارس ،حضور اسرائیل در نزدیکی مرزهای ایران و ائتلاف کشورهای عربی – اسرائیل چنین فرمودند:
برغم این که گفته می شود بایدن بدنبال همان" اول امریکا "خواهد رفت و مشکلات داخلی امریکا باعث خواهد شد که به این زودی به مناطق دیگر جهان بخصوص خاورمیانه نرسد.اما عملا می بینیم بایدن در خاورمیانه و خلیج فارس فعال شده است .طبیعتا با اینکه امریکا نیازی به نفت خلیج فارس ندارد اما رقبای بین الملل امریکا به این نفت نیاز دارند.چین،ژاپن ،کره و اروپا همچنان وابسته به نفت خلیج فارس هستند .بنابراین برای امریکا همچنان مهم است که کنترل خودش را روی منافع نفت و قیمت خلیج فارس داشته باشد.از آنجایی که عراق و عربستان مهمترین تولیدکنندگان نفت بخصوص عربستان سعودی،طبیعتا رابطه عربستان سعودی با امریکا یک رابطه استراتژیک است که البته این رابطه در حال حاضر با روی کار آمدن بایدن با زمان ترامپ متفاوت است.ترامپ کوشید با کمک دامادش جرالد کوشنر ،سبب روی کار آمدن محمد بن سلمان شد و یک اقداماتی در سطح منطقه انجام داد وپول های هنگفتی ترامپ بالغ بر 460 میلیارد دلار از عربستان سعودی گرفت که این کار تجاری بود.اما برای درک سیاست های دولت بایدن در خلیج فارس باید به دوره ی اوباما برگردیم که بایدن معاون اوباما بود.امریکا روابط خودش را با عربستان سعودی حفظ خواهد کرد اما این احتمال وجود دارد که در آینده بن سلمان را بدلیل اظهارات بایدن در مورد قتل جمال خاشقچی کنار بگذارد که خود به خود محمد بن سلمان ولیعهد کنونی را متهم کرده و این احتمال وجود دارد که شاهزاده احمدبن سلمان برادر محمدبن سلمان که مورد حمایت امریکا و انگلیس است و یا محمد بن نایف ولیعهد قبلی را به مقام ولیعهدی برسانند.یک چنین اتفاقاتی در داخل عربستان خواهد افتاد.ضمن اینکه در داخل عربستان با بحران های بسیار زیادی بین قبایل و مسائل اقتصادی روبرو هستیم.جنگ یمن مسئله ی دیگری است که در سخنرانی بایدن مشخص شد که امریکا می خواهد جنگ یمن را تمام کند گر چه این جنگ در دوره ی اوباما شروع شد و در دو سال اول جنک دوره ی ای بود که اوباما رئیس جمهور شده بود واز دور حمایت می کردو عربستان و ائتلافی بنام ائتلاف بین الملل این جنگ را پیش می بردند .اما تصور آنها این بود که ظرف چند ماه حرکت انصارالله حرکت مردمی حوثی ها را در یمن از بین خواهند بردویمن هم موقعیت استراتژیک در دریای عرب،دریای سرخ و اهمیت باب المندب داردو اینکه بایدن تأکید کرده که روی امنیت این گذرگاه های آبی بسیار حساس هستند و به هیچ وجه از مسئله باب المندب نمی گذرد.بخصوص که باب المندب در واقع یک نقطه ی حیاتی برای اسرائیل هم محسوب می شود چون همه ی تجارت اسرائیل و نفت از طریق بندر ایلات بایستی از دریای سرخ عبور کند و اسرائیل روی این منطقه حساس است.(یکسری منافع مشترک بین اسرائیل و امریکا در خصوص باب المندب وجود دارد)از نظر نظامی بعد از 6 سال از جنگ یمن هنوز عربستان نتوانسته پیروز شود .یمن به نقطه ای از قدرت نظامی رسید که حتی موشک هایش قادر بودند ریاض را بزندد ،قادر بودند دورترین نقطه ی عربستان را بزنند و حتی تهدید کرده بودند اگر اسرائیل دخالت کند بندر ایلات اسرائیل را هم هدف موشک های دوربرد انصارالله قرار خواهد گرفت .بنابراین منافع اسرائیل و عربستان و امریکا اقتضا می کند این جنگ راپایان بدهند .اما طبیعتا برداشتن محاصره یک روند طولانی هست ودر این شرایط می بینیم روسیه هم وارد می شود ودو بازیگر اصلی در جنگ یمن(عربستان وامارات)گرچه با هم رقابت دارند وامارات در جنوب یمن در منطقه عدن نفوذ زیادی دارد و ما اخیرا شاهد هستیم هیأتی از امارات به مسو سفر کرده واینها دارند پای روسیه را به جنوب یمن می کشانند و به این ترتیب یک تحول مهم محسوب می شود .آیا در آینده روسیه هم در مسئله امنیت دریای سرخ ودریای عرب وباب المندب نقشی خواهد داشت یا نه؟طبیعتا به سود جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود این دو مسئله مهمی است که در خلیج فارس اتفاق می افتد البته نکته ای که دوستان اشاره کردند در مرود حضور اسرائیل در کشور امارات و بحرین چیز جدیدی نیست .اما اخیرا با فشاری که ترامپ آورده و برنامه ای که آنان تحت عنوان عادی سازی روابط علنی کردند.اسرائیل از نظر اطلاعاتی در آنجا بود و از نظر امنیتی در ابوظبی و دبی حضور داشتند وترورهایی هم در دبی انجام دادند .الان پیوستن این کشور به ائتلاف با اسرائیل از نظر نظامی ارزش افزوده ای ایجاد نمی کند چون اینها قدرتی نیستند جز اینکه امارات کشوری پولدار است واسرائیل می تواند همچنانکه ترامپ اینکار را کرد و از منابع پولی امارات استفاده کند.
نکته ی دیگر مسئله رابطه عربستان با ایران است اگر بخاطر داشته باشید در آخرین کتفرانس امنیتی منامه که خانم کلینتون شرکت کرده بود قبل از بهار عربی و حرکت مردمی در مصر و کشورهای عربی خانم کلینتون بشدت از عربستان سعودی انتقاد کرده بود و خود اوباما گفته بود که مشکل شما درونی است و ایران تهدید نیست و شما بروید مشکلات خودتان را با ایران حل بکنید.اگر الان هم بایدن همان سیاست را بخواهد ادامه بدهد پیش بینی می شود که ترتیبی بدهند بزودی شاید زمینه ای فراهم شود که مذاکراتی بین ایران وعربستان انجام شود وبه دلیل این است که بایدن دیپلماسی را به جای دنیای جنگ انتخاب کرده است یعنی عملیات نرم را به جای عملیات سخت گذاشته است.این عملیات نرم شامل دیپلماسی و شبکه های اینترنتی و مسائل اقتصادی وتحریم ها ادواتی هستند که امریکا در رقابت خودش در خلیج فارس با کشور ها بکار خواهد برد.
نکته ی دیگر اینکه بایدن از نتانیاهو خوشش نمی آید والبته اسرائیل هم پیمان استراتژیک امریکاست وامریکا هرگز اسرائیل را رها نخواهد کرد اما در دوره اوباما هم روابط با حزب لیکود نتانیاهو خوب نبود.اکنون هم رئیس جمهور امریکا قاعدتا بعد از اینکه به خارج بخواهد بپردازد حداقل یک تماس تلفنی با نخست وزیر اسرائیل باید داشته باشد.اما تا این لحظه بایدن هیچ تماسی با نتانیاهد نگرفته است.این در حالی است که برای چهارمین بار در اسفند ماه شاهد انجام انتخابات زودرس در اسرائیل خواهیم بود وپیش بینی می شود که نتانیاهو شکست بخورد و چهره های دیگر روی کار بیایند که اینها بتوانند با بایدن راحت تر کار کنند.
بحث هسته ای هم بالاخره یکی از مسائل مهم منطقه است. خود دولت امریکایی بایدن به این مسئله خیلی اهمیت می دهد.همانطور آقای خامنه ایی هم اعلام کردند هیچ مذاکره ای صورت نمی گیرد مگر اینکه امریکا پیشقدم شود و همه ی تحریم ها را بردارد.طبیعتا این امکان ناپذیر است اما در مذاکرات دیپلماتیک و در موضع گیری های دیپلماتیک معمولا هر طرفی سقف در خواست های خودش را اعلام می کند تا بعدا در مذاکراتی که صورت خواهد گرفت تا به میانه ی راه بهم برسند.امتیازاتی که از سمت دو طرف مبادله بشود.ظاهرا یک ارتباط غیر مستقیمی است که شروع شده است و چه بسا این مذاکرات به نتیجه برسد البته دولت بایدن پیش بینی خواهد کرد .
پیش بینی این است که یک مقداری از این تحریم ها را بر خواهد داشت و طوری خواهد کرد که فشار اقتصادی کمتر وارد شود وتعاملات بین بانک مرکزی ایران وبانک های خارجی راحت تر شود .یک مقدار پول های ایران برگردد.این مقدمه را ایجاد خواهد کرد بعنوان یک یا دو شکلات در اینجا گذاشته خواهد شد تا زمینه ای فراهم شود برای نوعی مذاکرات (دو جانبه نخواهد بود)همان چارچوب 5+1 ممکن است شروع شود.اکنون مذاکراتی با ترئیکای امریکا با اروپا شروع شده و ممکن است این مذاکرات با ترئیکای اروپا مقدمه ای برای گسترش این مذاکرات باشد.بهر صورت احتمال این است که یک گشایشی در این زمینه پدید بیاید ،وجود دارد.اما در این مرحله ایران عملی هم فکر می کند و زیاد هم ایدئولوژیک نیست.گر چه گفتمان رسمی ممکن است همچنان ایدئولوژی باشد اما یک مقداری از پراگماتیست هم وارد سیاست شده است
دکتر نور بخش
ایشان بحث خود را در 5 بخش ارائه دادند د بخش اول راجع به این موضوع پرداختند که اصولا بعد از جنگ جهانی دوم در صحنه روابط بین الملل چه اتفاقی افتاده است؟
در بخش دو به دو مشکلی که ما در شرایط فعلی داریم یکی در فرهنگ امریکا ،یکی هم فرهنگ ایران
در بخش سوم اینکه در خاورمیانه در طول این ده سال گذشته چه اتفاقی افتاده است و کشور ما به این اتفاق چگونه نگاه می کند؟
در بخش چهارم سیاست خارجی امریکا از زمان اوباما چه تغییراتی کرده و ما چگونه می توانیم از این تغییراتی که اکنون اتفاق می افتد،استفاده کنیم .
در بخش پایانی مسئله برجام می باشد که امریکا چگونه به آن نگاه می کند؟ما چگونه به آن نگاه می کنیم و این اختلاف در کجاست؟
بعد از پایان جنگ جهانی دوم همه می دانیم که اکثر نهاد های بین المللی که در سطح بین المللی ایجاد شده را امریکایی ها ایجاد کرده اند .ما صحبت از بانک جهانی می کنیم یا سازمان ملل .همه می دانند که اولین بار که طرح League Nation ریخته شد.کنگره امریکا در آن زمان جدایی طلب بود و زیربار آن نرفتند چیزی که بعد از جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد .مجددا این طرح زنده شد و بسیاری بر این باور بوذنذ که اگر طرح مذکور وجود داشت جنگ جهانی دوم اتفاق نمی افتاد.یعنی یک فرم بین المللی بود که ما در این فرم بین الملل بحث می کردیم.اکنون خارج از اینکه فشار اقتصادی با آلمان چه کرد همه این ها جای خودش اما جایی وجود نداشت که نهادهای بین المللی بتوانند با هم مراوده فکری بکنند و این مشکل را به شکلی حل کنند.
دو رویکرد بعد از جنگ جهانی دوم این بود رئالیسم و لیبرالیسم و اکنون می توانیم بگوئیم ک لیبرالیسم در این صحنه موفق تر از رئالیسم عمل کرده چون نهادهای بین المللی ایجاد کرده است.مثلا همین سازمان ملل چیزی معادل 200 تا سازمان و266 Govermental داریم.در سطح دنیا چیزی معادل 30000 سازمان NGO داریم.بسیاری از این سازمان ها تخصصی هستند که نتیجه کارهای خودشان را در اختیار سازمان ملل در زمینه های جنگ،محیط تغییرات اقلیمی و...یعنی یک جامعه جهانی به یک شکل صورت گرفته است.
بعد از جنگ جهانی دوم به خاطر اختلافی که در بین دو فلسفه سیاسی امریکا بوده (رئالیست ها و لیبرالیست ها) به این همکاری های بین المللی به این نهادسازی هم به شکل های مختلف نگاه می کردند.چیزی که در ایران متاسفانه زیاد دیده می شود این است که وقتی که به امریکا می آیند این امریکا برایشان یک امریکا است و فرقی نمی کند چه دولتی باشد ،چه فلسفه ی سیاسی حاکم باشد و این باعث تأسف است که بسیاری از تحلیل گران وقتی نهایتا به پایان خط می رسند ،میگویند امریکا همان امریکاست و هیچ فرقی نکردیم.
در طول این چند سال بعد از جنگ جهانی دوم این ها سیاست خارجی امریکا بوده و درون خاورمیانه :
-
حمایت از دوستان خودش به خاطر نفت
-
مقابله با سلاح های کشتار جمعی یا کنترل آن
-
مبارزه با تروریسم و چیزی که از ابتدا بوده
-
آزادی درون آب های آزاد و تنگه ی هرمز برای کشتی رانی هیچ فرقی نکرده و آنچه این اواخر اضافه شده رقابت با چین و روسیه می باشد.در آن سیاست خارجی بایدن هم روسیه و چین در اولویت بالاتری تا ایران قرار دارد.آن ها دشمن اصلی خودشان را ایران نمی دانند زیرا توانستند با این دشمن به یک شکلی مقابله کنند برای مثال کاری که اکنون اسرائیل درون سوریه با ایران می کند یعنی ایران اولویت اصلی نیست.
-
در بحث دوم ایشان چنین بیان داشتند که در زمان ما بعد از انقلاب اسلامی با یک شکل فرهنگی روبرو شدیم و آن شکل امریکایی بودکه می دانیم در امریکا یک استثناگرایی داریم.درون فرهنگ استثناگرایی دو تا برخورد با این فرهنگ هست یک برخورد لیبرالیستی است که در این فرهنگ بحث امریکا یک تجربه است این تجربه به سمت دموکراسی است و امریکا یک Melting Pot است و برخورد دیگر برخورد راست افراطی با امریکا می باشد همین که در زمان ترامپ "اول امریکا"گفته می شد و این از یک نگرش استثناگرایی نه تنها در خود امریکا بلکه نسبت به کل دنیا برمی گردد.یعنی اصولا برای انسان ها وقتی منافع امریکا در کار باشد فرقی قائل نمی شود.در واقع ما هم یک فرهنگ استثناگرا در ایران ایجاد کردیم ما فکر می کنیم مقر کل دنیا هستیم اما دنیا را نمی شناسیم ،کوشش نکردیم با دنیای بیرون خودمان بخاطر استثنا گرایی شیعی با این دنیا در تعامل قرار بگیریم.این مسئله تنها مربوط به خارج از مرزهای ما نیست ،برادران اهل سنت نمی توانند داخل تهران مسجد بسازند.سپس این هم یک فرهنگ استثناگرایی است.