سید قاسم ذاکری کارشناس مسائل غرب آسیا
خلاصه: خروج نظامی آمریکا از افغانستان حتما به نفع سیاستهای راهبردی ایران خواهد بود مخصوصا که آمریکا درست مثل شوروی در اواخر دهه 80 میلادی بخاطر مشکلات داخلی اش ناچار به عقب نشینی از افغانستان شده است. آمریکا سعی خواهد کرد خلا حضور نظامی خود در افغانستان را از طریق تقویت حضور امنیتی خود در افغانستان و محیط پیرامونی آن جبران نماید. محتمل است آمریکا شروع به ایجاد دردسرهای امنیتی علیه ایران از ناحیه افغانستان نماید. ایران از دو راه می تواند از فرصت خروج نظامی آمریکا از افغانستان استفاده نماید: 1- افزایش قدرت چانه زنی با دولت دست نشانده آمریکا در کابل و خودداری از واگذاری امتیازات بدون دریافت ما به ازاء به دولت اشرف غنی 2- تقویت همکاری با همسایگان افغانستان از جمله چین و روسیه همچنین طراحی برای شروع برخی همکاری های جدید با جنبش طالبان در افغانستان.
الف- مقدمه: تصمیم آمریکا برای عقب نشینی نظامی از افغانستان می تواند واجد چالشها و فرصتهائی برای ایران در صحنه افغانستان و منطقه باشد. بهره برداری از وضعیت جاری توسط کشورمان نیازمند برداشت دقیق و واقعی از سیر رویدادها، شناسائی نیازمندی ها همچنین شناخت فرصتها ، چالشها و تهدیدات فراروی کشورمان در فضای پس از عقب نشینی آمریکا از افغانستان می باشد. عقب نشینی نظامی آمریکا از افغانستان تمامی همسایگان افغانستان و کشورهای منطقه بلکه بازیگران سیاسی در داخل افغانستان را با شرائطی کاملا جدید مواجه خواهد ساخت بنابراین هر یک از بازیگران داخلی در افغانستان همچنین همسایگان این کشور نیازمند نگرش جدید به اوضاع همچنین پیگیری ابتکارات نوین سیاسی و منطقه ای هستند در غیر اینصورت فرصت ارزشمند عقب نشینی نظامی آمریکا از افغانستان درست مانند اوضاع افغانستان در دهه 70 ه.ش یعنی زمان عقب نشینی نظامی شوروی تبدیل به تهدید امنیتی بزرگی علیه افغانستان بلکه تمامی منطقه خواهد شد.
ب- ارزیابی دلیل واقعی خروج نظامی آمریکا از افغانستان: طبق درک و برداشتی که در منطقه و دنیا به وجود آمده است تصمیم آمریکا برای عقب نشینی نظامی از افغانستان درست شبیه وضعیت شوروی در اواخر دهه 60 ه.ش ناشی از مشکلات داخلی آمریکا و از سر ضعف گرفته شده است. این تصمیم از زمان ریاست جمهوری اوباما یعنی اعلام اولین برنامه خروج نظامی آمریکا از افغانستان در جولای 2011 توسط اوباما در دستور کار قرار گرفته و در زمان ترامپ در قالب وعده انتخاباتی ترامپ برای خروج از افغانستان و بالاخره توافق او با جنبش طالبان برای خروج نظامی از افغانستان ادامه یافته و نهایتا در زمان ریاست جمهوری جو بایدن نهائی شده است. علت اصلی تاخیر در اجرای عقب نشینی نظامی از زمان اوباما تاکنون صرفا ترس و نگرانی واشنگتن بابت برداشت شکست آمریکا در جنگ افغانستان بوده است هر چند بالاخره واشنگتن ناچار به اتخاذ این تصمیم فارغ از برداشتهای موجود درباره علت آن شد. محتوای سخنرانی اوباما در جولای 2011 همچنین رفتارهای عجیب و غریب ترامپ در مقابل جنبش طالبان همگی به مثابه ضعف آمریکا و شکست برنامه های این کشور در افغانستان تلقی شده است. هر چند اوباما در سخنرانی جولای 2011 خود در اعلام بازگشت 33 هزار سرباز آمریکائی از افغانستان تلاش می کرد این عقب نشینی را از موضع قدرت وانمود کند ولی حداقل بخاطر مصائب بحران مالی 2008 همه فهمیده بودند این تصمیم کاخ سفید از موضع قدرت نیست مخصوصا آنکه اوباما در همان سخنرانی عبارتی بکار برد که همگی متوجه گرفتاری آمریکا در باتلاق افغانستان شدند[i]. اوباما گفت: « اینک وقت آن فرارسیده است تا آمریکا بجای افغانستان به ملت سازی در درون خود بپردازد[ii]». بسیاری در دنیا این سخنرانی اوباما را نقطه شروع روند انزواگرائی در سیاست خارجی آمریکا یا حتی شروع روند افول قدرت جهانی آمریکا در نظر گرفتند. ترامپ هم پس از تهدیدات فراوان علیه جنبش طالبان، اعمال فشار علیه پاکستان و استفاده از مادر بمب ها در شرق افغانستان بالاخره برای خروج از افغانستان ناچار شد دست به دامان طالبان شده و برنامه عقب نشینی را از طریق توافق با جنبش طالبان و حتی به قیمت کنار گذاردن دولت دست نشانده خود در کابل پیگیری نماید. تعارض رفتارهای کاخ سفید در قبال جنبش طالبان طی سالهای 2020-2001 خودبخود زمینه فکری شکست نظامی آمریکا در افغانستان را فراهم کرده است. نفس خروج نظامی آمریکا از افغانستان خودبخود ذهنیت و باور کاهش نفوذ آمریکا در این کشور را تقویت خواهد کرد.
ج- چالشهای فراروی ایران پس از عقب نشینی آمریکا از افغانستان:
ج-1- تمرکز آمریکا بر امور امنیتی در افغانستان: خروج نظامی آمریکا از افغانستان طبیعتا سبب تمرکز بیشتر آمریکا بر روی اقدامات امنیتی در افغانستان و محیط پیرامونی آن خواهد شد؛ اقداماتی که به مراتب کم هزینه تر از حضور نظامی خواهد بود. آمریکا بخاطر برخورداری از تجارب بسیار زیاد در ایجاد تشکلهای امنیتی کارآمد در برخی کشورهای جهان و از جمله افغانستان و پاکستان، اینک از طریق ایجاد و تشکیل چنین مجموعه های امنیتی در افغانستان ، هم از بار سنگین تعهدات مالی حضور نظامی خود در افغانستان خواهد کاست و هم با بهره گیری از نیروهای بومی و محلی اقدام به پیگیری اهداف امنیتی در افغانستان و منطقه خواهد کرد ( درست مانند تجربه شناسائی اقامتگاه اسامه بن لادن در پاکستان بدون اطلاع دستگاه امنیتی پاکستان و از طریق تشکلهای امنیتی خاص خود در این کشور). حضور امنیتی آمریکا در افغانستان مکمل حضور امنیتی اش در پاکستان بوده و حتی می تواند گستره آن به همسایگان شمالی افغانستان هم کشیده شود. این ماموریت درست مانند ماموریتهای مشابه گذشته در عراق و افغانستان توسط پیمانکاران امنیتی و افراد بومی انجام خواهد شد. اعلام تعهد آمریکا برای آموزش، مشاوره و تامین بخشی از بودجه مورد نیاز نیروهای امنیتی افغانستان نیز دقیقا در راستای تمرکز آمریکا بر حضور امنیتی اش در افغانستان استوار است چنانکه آمریکا از توافق امنیتی دو جانبه اش با دولت کابل که تا سال 2024 اعتبار دارد نیز به عنوان بستر مناسبی جهت تقویت حضور و فعالیتهای امنیتی اش در افغانستان استفاده خواهد کرد. تهدیدات اصلی امنیتی علیه آمریکا از ناحیه آفپاک عبارتست از: کنترل زرادخانه و مواد هسته ای پاکستان و دیگری رصد و مهار حضور و فعالیت گروههای تندرو ضد آمریکائی از جنس القاعده در این منطقه. بدیهی است علاوه بر موارد یاد شده آمریکا حتما در نظر دارد از حضور امنیتی خود در آفپاک علیه کشورهای ایران، روسیه و چین استفاده نماید. در این رابطه شاید بتوان در مواردی ایجاد بی ثباتی در پاکستان را نیز به مجموعه اهداف امنیتی آمریکا در آفپاک افزود. خلاصه اینکه برنامه امنیتی آمریکا در آفپاک بر روی دو محور یعنی پیشگیری از بروز رخدادهای منفی برای آمریکا همچنین ایجاد دردسرهای تازه برای دشمنان و رقبای منطقه ای آمریکا از جمله ایران متمرکز خواهد شد.
ج-2- تجارت ناامنی در افغانستان برنامه جدید آمریکا در منطقه: بسیاری بر این باور هستند که رهیافت نوین آمریکا در افغانستان ترویج تجارت ناامنی خواهد بود. به قول نویسنده روزنامه پشتو زبان « ویسا» از تصمیم آمریکا در اعلام ناگهانی خارج کردن سربازانش از افغانستان پیداست که آمریکا خواهان شکل گیری یک افغانستان با ثبات، مستقل و آرام نیست[iii]. طبق ارزیابی نویسنده نشریه « ویسا» (( طبق سناریوی آمریکا قرار است جایگاه ویژه ای برای گروههای مسلح غیر مسئول در افغانستان تعریف بشود؛ گروههای غیر مسئولی که نه با طالبان هستند و نه با گروههای مسلح وابسته به دولت[iv]!)) روزنامه ویسا می افزاید: « این گروههای مسلح با داعیه مبارزه با طالبان عمدتا از میان اقلیتهای قومی بر خواهند خواست؛ علاوه بر آن دولت هم قصد دارد اقدام به راه اندازی گروههای مسلح وابسته به خودش بکند..... بدون شک پس از خروج نظامی آمریکا، درگیری ها علیه دولت مرکزی کابل شدت خواهد یافت زیرا بزرگترین تهدید علیه دولت کابل سرکشی گروههای مسلحی است که خود را حامی جمهوریت می دانند...... یکی از خواسته های عمده جریان های سیاسی داخلی، نظام غیر متمرکز در افغانستان است که آمریکا هم مایل به همین ایده است..... دولت کابل بسیار ضعیف است و توان ایستادگی در مقابل مطالبات گروههای مسلح حامی جمهوریت را ندارد[v].» در همین رابطه یک تحلیلگر پاکستانی گفته است: « واشنگتن و ناتو سعی خواهند کرد انتقام شکست نظامی و سیاسی در افغانستان را بصورت تحمیل جنگ داخلی به افغانستان بگیرند؛ نشانه های توطئه چینی پنهانی آمریکا برای ترویج ناامنی در افغانستان از هم اکنون پیدا شده است زیرا آمریکا سعی دارد برای جبران شکست خود در افغانستان از مردم افغانستان و دیگر ملتهای همسایه افغانستان انتقام بگیرد..... بحران سازی در پاکستان و دیگر کشورهای همسایه افغانستان در کنار ترویج تجارت ناامنی در افغانستان مهمترین برنامه آمریکا پس از عقب نشینی نظامی از افغانستان است در نتیجه این تصور اشتباه است که اگر آمریکا از افغانستان خارج شود این کشور دچار جنگ داخلی بشود بلکه واقعیت آنستکه آمریکائی ها خودشان در حال فراهم کردن زمینه های ناامنی و جنگ داخلی در افغانستان هستند...... آمریکا برای ترویج ناامنی و جنگ داخلی در افغانستان حتی از کمک برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس هم استفاده خواهد کرد».[vi]
ج-3- دردسرهای امنیتی تازه آمریکا برای همسایگان افغانستان:
در پرتو تشدید تنش در روابط آمریکا با مثلث ایران، روسیه و چین انتظار می رود ایجاد دردسرهای تازه امنیتی برای این کشورها به اضافه پاکستان در دستور کار راهبرد تازه واشنگتن در افغانستان قرار بگیرد. از مدتها قبل توجه کشورهای منطقه از جمله ایران وروسیه ( با نظرداشت تجارب گذشته خود در عراق و سوریه) به نقش داعش در افغانستان و پاکستان جلب شده است زیرا از نظر ایران و روسیه نقش دستگاههای نظامی و امنیتی آمریکا در ظهور و مدیریت پدیده داعش غیر قابل انکار است. موسسه مطالعاتی آمریکائی موسوم به (( غرب- شرق)) در انتشار ارزیابی ناتو و نیروهای حمایت قاطع پیرامون داعش در آفپاک اینگونه ارزیابی کرده است که « داعش در این ناحیه یک گروه کوچک و انعطاف پذیر است که توانائی های تروریستی و تخریبی آن محدود به آفپاک شده است و فعلا یک تهدید مهم امنیتی در سطوح بین المللی وفرامنطقه ای نیست». چنین ارزیابی می تواند به معنی راحت بودن خیال آمریکا و اروپا بابت تهدیدات از ناحیه داعش در آفپاک تلقی بشود. وقتی آمریکا بر خلاف ارزیابی های میدانی طالبان، مدعی تلاشهای روسیه برای بزرگنمائی خطر و تهدید داعش خراسان می شود بلافاصله این ذهنیت برای ایران و روسیه بلکه حتی چین تداعی می شود که آمریکا قصد استفاده از برگه داعش علیه امنیت همسایگان افغانستان را دارد. هدف گرفته شدن اهداف جنبش طالبان افغانستان در افغانستان و پاکستان توسط آمریکا و داعش طبیعتا ذهنیت استفاده ابزاری آمریکا از داعش علیه طالبان افغانستان را تقویت کرده است. شمار قابل توجه جنگجویان از حوزه اوراسیا و ناحیه سین کیانگ چین در ترکیب نیروهای تروریستی چند ملیتی مستقر در افغانستان همچنین استقرار شک برانگیز آنها در شمال افغانستان ( مخصوصا در نبرد قندوز سال 2015) سبب نگرانی و ایجاد شک و شبهه از طرف ایران، روسیه و چین درباره ارتباط آمریکا با این نیروهای تروریستی همچنین امکان استفاده آمریکا از این نیروها علیه امنیت همسایگان افغانستان شده است. طبق گزارش موسسه آمریکائی (( غرب- شرق)) در فاصله زمانی 2019-2017 موجی از جنگجویان روس زبان از آسیای مرکزی و قفقاز از سوریه و عراق همچنین از مناطق مختلف قفقاز به شمال افغانستان گسیل شده اند؛ طبق گزارش یاد شده تروریستهائی از منطقه سین کیانگ نیز به این گروهها در شمال افغانستان پیوسته اند. تلاشهای اخیر آمریکا در همراه ساختن جمهوری های آسیای مرکزی با برنامه ها و اهداف خود در افغانستان که در قالب یک بسته گسترش همکاریهای اقتصادی آمریکا با ازبکستان و قزاقستان همچنین اعطای فرصتهای نوین اقتصادی برای این کشورها در افغانستان رونمائی شده است می تواند واجد این پیغام خاص از طرف آمریکا برای کشورهای آسیای مرکزی باشد که تنها در صورت همراهی کامل این کشورها با برنامه های جدید آمریکا در افغانستان امکان موفقیت همکاری اقتصادی این کشورها با افغانستان همچنین گسترش روابط اقتصادی آنها با آمریکا و جنوب آسیا فراهم خواهد شد در غیر اینصورت یعنی در شرائط عدم همکاری موثر کشورهای آسیای مرکزی با برنامه های واشنگتن در افغانستان آنگاه کشورهای آسیای مرکزی شاهد بی ثباتی ناشی از مشکلات افغانستان خواهند بود. در حالی که قبلا میزبانی ازبکستان از بخشی از نیروهای نظامی آمریکا مانع از بی ثباتی در این کشور آسیای مرکزی نشد بنابراین اینک نیز هیچ ضمانتی وجود ندارد که استقرار بخشهائی از نظامیان و نیروهای امنیتی آمریکا در آسیای مرکزی ( به بهانه ایجاد پوشش برای مبارزه با تزروریسم در افغانستان) نفعی را عاید جمهوری های آسیای مرکزی نماید. در حالیکه قبلا آمریکا در قالب طرحهائی مثل آفپاک، آسیای میانه بزرگ و جاده ابریشم جدید مدعی حمایت از پروژه های انتقال و اتصال انرژی و مسیرهای ترانزیتی آسیای مرکزی و جنوب آسیا به همدیگر از طریق افغانستان بود ولی اینک انتظار می رود با تشدید بی ثباتی در افغانستان و شکست آمریکا در این کشور شاهد رکود قابل توجه در پیشرفت این پروژه ها باشیم. روی دیگر کلام اینکه بعید نیست در صورت همراهی یا حتی عدم همراهی آسیای میانه با برنامه های آمریکا در افغانستان ، برنامه و رهیافت جدید آمریکا در افغانستان خود به خود بستر « بحران مشترک» میان افغانستان و آسیای مرکزی را فراهم آورد.[vii] به قول معروف وقتی آمریکا نتوانسته است از طریق روشهای پرهزینه اقتصادی و استقرار صلح در منطقه زمینه های اتصال ژئوپولیتیک میان آسیای مرکزی با جنوب آسیا از مسیر افغانستان را فراهم نماید اینک با تسری بی ثباتی افغاتستان به پاکستان و آسیای مرکزی باعث ترویج بی ثباتی در منطقه پیرامونی افغانستان خواهد شد[viii]. بدیهی است در چنین وضعیتی نه تنها روسیه و چین نسبت به بی ثباتی در آسیای مرکزی حساس تر خواهند شد بلکه حتی محتمل است دولتهای آسیای مرکزی برای تامین بیشتر ثبات، خودشان به سراغ پکن و مسکو بروند. در خصوص امکان تلاش آمریکا برای تزریق بی ثباتی به پاکستان پس از عقب نشینی نظامی از افغانستان، نویسنده پاکستانی روزنامه « دنیا نیوز»ضمن ارائه پیش بینی انتقام گیری آمریکا از پاکستان بخاطر شکست در افغانستان از دولت اسلام آباد می خواهد در تماس دیپلماتیک با ایران ، هندوستان و دیگر همسایگان افغانستان ، پرده از دسیسه و توطئه چینی آمریکا برای ایجاد جنگ داخلی در افغانستان و انتقام گیری واشنگتن از همسایگان افغانستان کنار بزند. نویسنده پاکستانی مزبور در این رابطه برنامه واشنگتن برای تخریب روابط اسلام آباد با طالبان همچنین ترویج تروریسم و ناامنی در پاکستان را یادآوری کرده است.
ج-4- اقدام ترامپ در کشانیدن اختلافات آمریکا با ایران به صحنه افغانستان :
دولت ترامپ در راستای اعمال فشار حداکثری علیه ایران اقدام به کشانیدن اختلافات آمریکا با ایران به صحنه افغانستان نمود. وادار ساختن دولت دست نشانده در کابل به ایجاد انواع محدودیتها بر سر راه گسترش روابط با ایران مخصوصا در حوزه های اقتصادی، انرژی و بازرگانی، مستثنی نشدن مسیر چابهار از شمول تحریم های ظالمانه و یکجانبه علیه ایران بر خلاف دوره اوباما و تشویق کردن دولت دست نشانده کابل به جایگزینی کالاهای وارداتی از ایران با انواع واردات از آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی از مهمترین مصادیق اقدامات آمریکا علیه ایران در افغانستان طی سالهای اخیر و در راستای برنامه آمریکائی « همه چیز بدون ایران» در افغانستان بوده است. اعمال شدیدترین و غیر انسانی ترین خصومتهای آمریکا علیه ایران طی سالهای گذشته مانع از کمترین اعتماد ایران به آمریکا در هر موضوعی از جمله افغانستان شده است. به عبارت دیگر بهترین برنامه برای ایران علاوه بر خروج نظامی امریکا از افغانستان به صفر رسانیدن هر گونه حضور و نفوذ آمریکا در افغانستان است.
د- فرصتهای فراروی ایران پس از عقب نشینی نظامی آمریکا از افغانستان:
د-1- نیازمندی آمریکا به ایران در دوره پس از خروج نظامی از افغانستان:
طبیعتا نفس خروج و عقب نشینی آمریکا از افغانستان برای ایران مثبت و نوید بخش خواهد بود زیرا اخیرا حضور و نفوذ آمریکا در افغانستان بجز دردسر و مشکل تراشی علیه منافع ملی ایران و افغانستان هیچ آورده دیگری نداشت وانگهی حضور نظامی آمریکا در هر بخش از محیط پیرامونی کشورمان خودبخود تهدیدی بزرگ علیه منافع ملی ایران تلقی خواهد شد. به میزان کاهش حضور نظامی امریکائیان انتظار است از میزان نفوذ آنان در افغانستان نیز کاسته بشود. در صورت تشریک مساعی همسایگان افغانستان می توان به راحتی با کمک مردم و مسئولین افغانستان، حضور و نفوذ آمریکا در افغانستان را به صفر رسانید. اینکه خروج نظامی آمریکا از افغانستان با شکست خفت بار ارتش شوروی در افغانستان همچنین عقب نشینی خفت بار آمریکا از ویتنام مقایسه و این همانی بشود پیروزی بزرگی بنفع ایران در صحنه جهانی خواهد بود. عقب نشینی نظامی آمریکا از افغانستان خودبخود زمینه های فکری، روانی و سیاسی لازم برای خروج و عقب نشینی نظامیان آمریکائی از عراق، سوریه وحوزه خلیج فارس را فراهم خواهد نمود که همه اینها حتما بنفع سیاست راهبردی ایران و محور مقاومت در غرب آسیا می باشد. واقعیت آنستکه اینک آمریکا برای خروج آبرومندانه از افغانستان نیازمند تمامی دشمنان قدیمی خود از جمله ایران، روسیه، چین و جنبش طالبان شده است زیرا برنامه و سیاست جدید آمریکا برای خروج آبرومندانه و با کمترین ضرر از افغانستان می تواند به راحتی از جانب هر یک از دشمنان آمریکا تخریب بشود. فرصت نیاز آمریکا به ایران شرائطی را فراهم کرده است تا ایران از طریق افزایش چانه زنی با دولت ضعیف و دست نشانده آمریکا در کابل مانع از تداوم و پیشرفت برنامه آمریکائی « همه چیز بدون ایران» در افغانستان بشود. به عبارت دیگر باید شرط اصلی ادامه همکاری ایران با دولت دست نشانده آمریکا در کابل همکاری حداکثری این دولت با ایران در حوزه های اقتصادی و بازرگانی تعریف بشود. پشتوانه این برنامه شروع تماسها و همکاریهای نوین ایران با جنبش طالبان از یکسو و ورود ایران به مرحله ای تازه و ابتکاری از همکاری با همسایگان افغانستان از طرف دیگر می باشد. لازم است ایران در شرائط فعلی فهرست خواسته های خود از دولت دست نشانده کابل مخصوصا در امور امنیتی و اقتصادی را ارائه نموده و تنها در صورت همراهی و همکاری تمام و کمال این دولت دست نشانده اقدام به همکاری متقابل با آن نماید در غیر اینصورت ایران در واقع هم امروز و هم فردای سیاست در افغانستان را باخته است.
د-2-فرصت تشریک مساعی ایران با همسایگان افغانستان: در پرتو طراحی آمریکا برای ایجاد دردسرهای امنیتی برای همسایگان افغانستان همچنین راهبرد نوین آمریکا در تشدید ستیزه جوئی علیه مثلث ایران، روسیه و چین و پیگیری برنامه « همه چیز بدون ایران» از جانب واشنگتن در افغانستان طی سالهای اخیر، اینک فرصت خوبی برای تشریک مساعی ایران با دیگر همسایگان افغانستان جهت کمک به ایجاد ثبات در این کشور، حمایت از تمامیت سرزمینی افغانستان و دور کردن دست آمریکا از منطقه فراهم آمده است. به عبارت دیگر لازم است همچنان اولویت اصلی ایران در افغانستان قطع کامل حضور و نفوذ آمریکا و کمک به استقرار ثبات در افغانستان و پیشگیری از وقوع جنگ داخلی یا تجزیه این کشور با همکاری مسئولین و مردم افغانستان همچنین تشریک مساعی با همسایگان افغانستان باشد. در این رابطه سازمان همکاری شانگهای بستر بسیار مناسب منطقه ای برای کمک به حل مشکلات افغانستان می باشد مخصوصا که آمریکا و کشورهای اروپائی در این سازمان حضور ندارند. با نظرداشت شروع دور تازه ای از تنش در روابط آمریکا با روسیه و چین بنابراین بسیار محتمل است که این رقابتها و تنش ها به افغانستان نیز کشیده بشود در نتیجه ایران نمی تواند نسبت به این وضعیت در افغانستان بی تفاوت باشد. هدف گرفته شدن هر 3 کشور ایران، روسیه و چین از طرف آمریکا و اروپا، نتایج مثبت همکاری های راهبردی ایران و روسیه در سوریه و بالاخره شروع روندی تازه در روابط راهبردی ایران با چین همچنین نفوذ و اعتبار قابل توجه روسیه و چین در آسیای میانه و پاکستان همگی بسترهای مناسبی برای همکاری و تشریک مساعی منطقه ای بنفع صلح و ثبات در افغانستان و دور کردن این کشور از گزند آسیبهای امنیتی سازمان سیا و پنتاگون فراهم کرده است. در شرائطی که فعلا تا اطلاع ثانوی چشم انداز امکان بده و بستان و توافق میان ایران با محور آمریکا- اروپا در هیچ موضوعی دیده نمی شود در نتیجه لازم است ایران درباره افغانستان بطور جدی در خصوص بده بستان و تشریک مساعی با تمامی اعضای سازمان همکاریهای شانگهای و در جهت دور کردن دست آمریکا از افغانستان و پیشگیری از وقوع جنگ داخلی و واگرائی در این کشور اندیشه کند. در شرائطی که آمریکا طی سالهای گذشته بطور مداوم بر سر راه فعالیتهای اقتصادی ایران در افغانستان و همکاری های دولتی ایران با افغانستان مانع تراشی کرده است لذا همکاری های اقتصادی ایران با چین در بخش های مختلف اقتصادی افغانستان می تواند در دستور کار قرار بگیرد. به عبارت دیگر حتما لازم است موضوع افغانستان بخش مهمی از توافقات همکاری راهبردی ایران و چین در آینده باشد. نظر به روابط خوب ایران با هندوستان طبیعتا ایران در قالب سازمان همکاری های شانگهای از ظرفیت بسیار خوبی برای جلب همکاری هندوستان در افغانستان برخوردار است زیرا نقش هندوستان نیز به عنوان قدرت بزرگ منطقه ای در کمک به صلح و ثبات افغانستان پس از عقب نشینی نظامی آمریکا اهمیت دارد.
د-3- اهمیت ابتکارات جدید ایران در همکاری با بازیگران داخلی در افغانستان: ادامه روند سیاست گذشته ایران در افغانستان با 3 آسیب شناسی قابل توجه مواجه است : 1- بی اعتبار شدن جریانهای سیاسی موسوم به مجاهدین در میان مردم افغانستان بخاطر سوء مدیریت ایشان در اداره امور کشور در دهه 70 ه.ش ، اشتهار به فساد و همکاری موثر با اشغالگران آمریکائی 2- سوء ظنهای گسترده نسبت به ایران در ترویج شیعه گری در جهان اسلام و دامن زدن به درگیری های فرقه ای 3- عدم ارائه تعریف مشخص و دقیق بابت شناسائی افغانستان به عنوان جغرافیای محور مقاومت. بدیهی است وضعیت دولت اشرف غنی و وابستگان به او به مراتب بدتر از وضعیت گروههای مجاهدین است زیرا دولت اشرف غنی با دو بحران عدم مشروعیت و ناکارآمدی بخاطر وابستگی کامل به واشنگتن مواجه است. اگر جمهوری اسلامی ایران به درستی، افغانستان را در جغرافیای مقاومت گنجانیده است طبیعتا چنین مقاومتی علیه اشغالگران آمریکائی و گروههای تکفیری- خوارجی معنا پیدا می کند. فعلا جنبش طالبان درست یا غلط خود را به عنوان پیروز میدان جنگ با اشغالگران آمریکائی معرفی کرده است همچنین وارد جنگ رو در رو با داعش شده است. هر چند ایران بطور طبیعی متعهد به حفظ منافع شیعیان و قوم هزاره همچنین تاجیکها در افغانستان است ولی تکیه صرف ایران بر روی شیعیان افغانستان در کشوری با اکثریت جمعیت سنی مذهب توجیه چندانی ندارد در نتیجه اینکه فعلا راه مناسب برای ایران شروع همکاری های تازه با جنبش طالبان پس از دریافت برخی تضمینها در حفظ منافع شیعیان و دیگر اقوام غیر پشتون می باشد. هر چند ممکن است برخی نگرانی ها درباره تماسها و روابط طالبان با برخی گروههای تکفیری- خوارجی وجود داشته باشد ولی شاید بتوان گفت بنا به 3 دلیل تا حد زیادی از این نگرانی ها کاسته شده است: ا- تجارب تلخ مردم سنی مذهب در جهان اسلام از عملکرد ناپسند گروههای تکفیری- خوارجی طی سالهای اخیر. 2- مهار طالبان از طریق تقویت تشریک مساعی قدرتهای منطقه ای و همسایگان افغانستان 3- امکان تضعیف خودبخودی طالبان پس از به قدرت رسیدن ( درست نظیر تجربه مجاهدین پس از سرنگونی حکومت کمونیستی).
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل
[i] « آمریکا؛ انزواگرائی جدید و آینده افغانستان»، عقیله نرگس رحمانی، انتشارات امیری، کابل، چاپ اول ، بهار 1396 ص73
[ii] www.bloomberg news, 23/6/2011
[iii] « سناریوهای آمریکا برای افغانستان پس از خروج»، ترجمه مقاله روزنامه ویسا، هفته نامه تحلیلی مطالعات شرق، ش 357، اردیبهشت 1400.
[iv] روزنامه ویسا، پیشین.
[v] پیشین.
[vi] « تاثیرات جنگ افغانستان بر پاکستان»، روزنامه دنیا نیوز، ترجمه سید سباس عسکری نقوی، هفته نامه تحلیلی مطالعات شرق، ش 355، اردیبهشت 1400
[vii] « پیامدهای راهبردی میزبانی آسیای مرکزی از پایگاههای نظامی آمریکا»، مطالعات شرق، ش 355، اردیبهشت 1400
[viii] پیشین.