دکتر امیرهوشنگ میرکوشش در گفتگو با مجله ایرانی روابط بینالملل
سیاستخارجی جوبایدن قابل تفکیک از سیاستخارجی کلان ایالات متحدهآمریکا نیست
دکتر امیرهوشنگ میرکوشش استاد دانشگاه در رشته روابط بینالملل و مدیرمسئول مجله ایرانیروابط بینالملل در گفتگو با پرونده ویژه مهرماه 1400 و در خصوص عملکرد جوبایدن رئیسجمهور جدید آمریکا در عرصه سیاستخارجی بیان داشتند که، سیاستخارجی جوبایدن قابل تفکیک از سیاستخارجی کلان ایالات متحدهآمریکا نیست. به باور ایشان، نمونه این سیاستها را در دوران ریاستجمهوریهای قبلی نیز مشاهده میکنیم. اگر سیاست کلان و استراتژیکی طراحی شده باشد، تمام رؤسایجمهور این کشور خود را ملزم به رعایت آن سیاستها میدانند. به عنوان مثال سیاستآمریکا در جهت عزیمت به سمت شرق و دریایچین و کنترل چین، سیاستی است که دهههای قبل طراحی شده و در حال اجرا است. خروج آمریکا از خاورمیانه نیز به نظر میرسد از سیاستهایکلان این کشور میباشد. البته خروج از خاورمیانه به معنی واگذاری این منطقه به رقبا نیست.
این استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاستخارجی و روابط بینالملل در مورد خروج آمریکا از افغانستان اذعان داشت که، خروج آمریکا از افغانستان و مذاکره با طالبان و به رسمیت شناختن این گروه تروریستی در زمان ترامپ کلید خورد. در مذاکرات با طالبان، عدم حمله آمریکا به طالبان و آزادی 5000 زندانی طالبان که اغلب آنها دوباره به صفوف طالبان پیوستند و در نهایت خروج و به رسمیت شناختن طالبان پیشبینی شده و همانطوری که وزیردفاع و ریاست ستادمشترک آمریکا در کمیته روابطخارجی سنایآمریکا اذعان کردند، عامل شکست دولت و ارتش افغانستان، مذاکره با طالبان بود. بنابراین متهم اصلی سقوط دولت و ارتش افغانستان ترامپ است و نه بایدن. با این وجود، بایدن نیز به دلیل خروج سریع و بدون برنامه نیز در این فروپاشی مسئولیت دارد.
به باور دکترمیرکوشش، سیاستخارجی بایدن در سوریه و به طورکلی در خاورمیانه نیز در راستای همان سیاستهای کلان میباشد که با تاکتیکها و روشهای متفاوتی نسبت به سلف خود اجرا میشود. مذاکرات برجام و روابط با ایران نیز ادامه سیاستهای اوباماست که هدف آن بازگشت به برجاماست. دموکراتها خروج از برجام را اشتباه دانسته و در مذاکرات جدید با دولت قبلی ایران، در صورت بازگشت ایران به تعهدات خود در حال توافق بودند که دولت در ایران تغییر کرد و دولت جدید ایران هنوز برنامه خاصی را برای بازگشت به مذاکرات اعلام نکرده است.
همچنین ایشان در خصوص سیاستخارجی آمریکا در مقابله با چین نیز اذعان داشتند که، کنترل و مهار این کشور در دو دهه آینده مدنظر بوده و از این نظر تغییری در سیاستبایدن به وجود نیامده است. همچنین سیاستآمریکا در مورد روسیه در دوران بایدن نیز با توجه به رفتارهای خصمانه روسیه و دخالت این کشور در انتخاباتآمریکا و نیز حملات سایبری، در جهت تعدیل رفتار این کشور و مهار بلندپروازیهای پوتین است. سیاستخارجیبایدن در مورد اروپا نیز در جهت بسط روابط با اتحادیهاروپایی و اتحاد مجدد با این کشورهاست که در دوران ترامپ به شدت تضعیف شده بود.
این تحلیلگر مسائل روابط بینالملل و مدرس دانشگاه در پایان بیان داشت که، سیاستخارجی ایالات متحده آمریکا از چند منبع تشکیل شده است:
منبع نقش، که جایگاه و نقش تصمیمگیرندگان این کشور را تعریف میکند. بایدن با توجه به جایگاه و نقش ریاستجمهوری همانند اغلب روسایجمهور این کشور، تصمیم میگیرد و اجرا میکند و به عبارتی نقش ریاستجمهوری بر تصمیمات فردی وی اشراف و احاطه دارد. ترامپ با رفتار ناشی از شخصیت خود، خودشیفتگی و اقتدارگرایی، جایگاه و نقش ریاستجمهوری را به نفع منبع فردی تضعیف نمود. منبعاجتماعی و افکارعمومی نیز از منابع مهم در تصمیمگیری سیاستخارجی آمریکا میباشد. افکارعمومی و رسانههای این کشور نقش مهمی در بالانس قدرت و تصمیمات سیاستخارجی دارند. به عنوان مثال با خروج شتابزده آمریکا از افغانستان، افکارعمومی و رسانهها با انتقاد از این سیاست، دولت بایدن را در این تصمیم و پیامدهای آن مقصر میدانند و اعتراف وزیردفاع و رئیس ستادمشترک ارتش امریکا بر اشتباه دانستن این تصمیم نتیجه فشارافکارعمومی و رسانههای این کشور بود. بوروکراسی حاکم بر سیستم ایالات متحدهآمریکا نیز از منابع تصمیمگیری در سیاستخارجی میباشد. نهادهایی مثل وزارتدفاع، وزارتخارجه، وزارتخزانهداری و نهادهای نظامی و امنیتی در تصمیمات بوروکراتیک سیاستخارجی آمریکا نقش مهمی دارند. نظم و ساختار نظم بینالملل نیز از دیگر منابع تصمیمگیری در سیاستخارجی آمریکاست.
به باور دکترمیرکوشش، به طورکلی با توجه به منابع سیاستخارجی آمریکا و نیز سیاستهای کلان و استراتژیک این کشور در تصمیمگیری سیاستخارجی دولتبایدن را نمیتوان کاملا از سیاستهای روسای جمهور قبلی تفکیک نمود و تنها روشها و تاکتیکهای اجرای آن متفاوت است.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل