زهرا شریف زاده عضو هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل
در حالی که نفوذ روسیه و چین در حال افزایش است ایالات متحده مشغول تمرکز بر چین است و همین امر نقش امریکا را در خاورمیانه کاهش می دهد،. اروپاییها باید تلاشهای خود را برای ایجاد ثبات در منطقه افزایش دهند. خروج ایالات متحده از افغانستان و توافق اکوس برای تامین زیردریاییهای هستهای به استرالیا، یادآور این است که ایالات متحده چگونه سیاست خارجی خود را برای مقابله با چین تغییر جهت خواهد داد؟
این امر پیامدهای مهمی برای اروپا دارد، به ویژه اینکه به معنای دخالت کمتر ایالات متحده در خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) خواهد بود. جدایی آمریکا از منطقه در دوران اوباما، ترامپ و بایدن تدریجی و ثابت بوده است.
اوباما «محور» را به سمت آسیا آغاز کرد و واشنگتن را از متحدان سنتی خود در خلیج فارس، به ویژه با مذاکره درباره توافق هسته ای با ایران ، دور کرد.ترامپ نیز چرخش به سمت آسیا را ادامه داد: سیاست نامنظم او در سوریه و ناتوانی او در ایستادن در کنار عربستان سعودی پس از حملات سال 2019 به تاسیسات نفتی عربستان، اعتبار تضمین های امنیتی ایالات متحده را تضعیف کرد. در دوران بایدن، ایالات متحده بیشتر بر چین تمرکز کرده ، افغانستان را رها کرد و برخی از سیستم های دفاعی را از اردن، کویت و عربستان سعودی خارج کرد.
تعداد نیروهای آمریکایی در عراق کاهش می یابد و از یک مأموریت رزمی به یک مأموریت مستشاری تغییر می کند. واشنگتن دیگر به منابع انرژی خاورمیانه متکی نیست .در سال 2020، ایالات متحده به یک صادرکننده خالص نفت تبدیل شد و تنها 10 درصد از واردات نفت آن از خلیج فارس بود.
ایالات متحده به طور کامل از خاورمیانه و شمال آفریقا خارج نمی شود و حمایت نظامی ایالات متحده، فروش تسلیحات و دیپلماسی تضمین می کند که واشنگتن در کوتاه مدت تا میان مدت تأثیرگذار باقی می ماند. اما روند به سمت کمتر شدن دخالت ایالات متحده در منطقه است، اما در عین حال نفوذ روسیه و چین در حال افزایش است.
بسیاری از رهبران خاورمیانه و شمال آفریقا واشنگتن به احتمال زیاد از سوابق حقوق بشری آنها انتقاد کرده و آنها را در یک بحران رها می کند. فشار افکار عمومی و کنگره همچنین میتواند آمریکا را نسبت به تأمین سلاح بیمیل کند، همانطور که در تصمیم بایدن برای تعلیق فروش تسلیحات به عربستان سعودی و امارات نشان داده شد.
در مقابل، حمایت روسیه از بشار اسد سوریه، به مسکو این امکان را داده است تا خود را به عنوان یک شریک قابل اعتماد برای این کشور قرار دهد. روسیه تأمینکننده مهم تسلیحات از جمله متحدان ایالات متحده است: این تأمینکننده پیشرو مصر و سومین تامینکننده بزرگ امارات است. و در ماه اوت 2021 عربستان سعودی و روسیه یک توافقنامه همکاری نظامی امضا کردند که احتمالاً خرید تسلیحات را اعلام میکند.
ردپای اقتصادی و نفوذ سیاسی چین در خاورمیانه وشمال آفریقا نیز در حال افزایش است. پکن حدود نیمی از نفت خود را از منطقه وارد می کند و تجارت چین و خاورمیانه بین سال های 2009 تا 2018 دو برابر شده است. چین اکنون بزرگترین شریک تجاری در کالاها برای شورای همکاری خلیج فارس و ایران است.
به عنوان بخشی از ابتکار کمربند و جاده، چین سرمایه گذاری قابل توجهی را در پروژه های سراسر منطقه انجام داده است. با توجه به ردیاب سرمایه گذاری چین در مؤسسه امریکن اینترپرایز، از سال 2016 پکن 27 میلیارد دلار سرمایه گذاری کرده است. در امارات، 16 میلیارد دلار در عربستان سعودی و تقریبا 14 میلیارد دلار در مصر - عمدتاً در پروژه های ساختمانی در اوایل سال 2021 پکن با ایران به توافقی دست یافت که در آن وعده 400 میلیارد دلار سرمایه گذاری در ازای تأمین تضمین شده نفت را داد. برای بسیاری از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، چین هم شریک تجاری مهمی و هم تأمینکننده فناوری و سرمایه ارزشمند برای رشد و تنوع بخشیدن به اقتصادشان است .علاوه بر این، بسیاری از کشورها، مانند عربستان سعودی، جذب مدل رشد اقتدارگرایانه چین و عدم مداخله پکن در امور داخلی شدهاند. پکن با ارائه کمک در طول همه گیری، نفوذ خود را تقویت کرده است.
برخلاف ایالات متحده، چین از کشاندن رقابت های منطقه ای اجتناب کرده و روابط خوبی با همه کشورهای منطقه دارد. پکن با الجزایر، مصر، عربستان سعودی، ایران و امارات دارای "مشارکت استراتژیک جامع" است که بالاترین سطح روابط دیپلماتیک است.
پکن انواع مختلفی از مشارکت با سایر کشورها دارد، از جمله "مشارکت جامع نوآورانه"با اسرائیل، جایی که شرکتهای چینی در پروژههای زیرساختی بزرگ مشارکت دارند، که موجب تردید آمریکا شده است.
اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن همچنان در خاورمیانه وشمال آفریقا، تا حدی در منطقه شام و خلیج فارس تأثیرگذار هستند.منطقه برای امنیت اروپا مهم است.
اول، می تواند تهدیدهای مستقیمی برای اروپا مانند دولت اسلامی و سایر گروه های تروریستی ایجاد کند.
دوم، درگیری بیندولتی، بیثباتی داخلی و شرایط بد اقتصادی در منطقه میتواند منجر به مهاجرت در مقیاس بزرگ شود که میتواند اروپا را بیثبات کند. در نهایت، اروپاییها همچنان به منابع انرژی خاورمیانه وشمال آفریقا متکی هستند:در نیمه اول سال 2021 اتحادیه اروپا 17 درصد گاز طبیعی و 23 درصد نفت خود را از منطقه وارد کرد.اگر اروپاییها میخواهند منافع خود را تأمین کنند، باید با هم کار کنند و فعال باشند. اما کشورهای عضو تمایل دارند سیاستهای خارجی متفاوتی را دنبال کنند و اتحادیه اروپا تلاش کرده است تا از نفوذ اقتصادی خود برای هدایت اصلاحات اقتصادی و سیاسی استفاده کند.
اروپاییها با منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا روبرو خواهند شد که در آن ایالات متحده کمتر حضور دارد، چین و روسیه تأثیرگذارتر هستند و بازیگران منطقهای مانند ترکیه، امارات، عربستان سعودی و ایران به طور فزایندهای در حال پرتاب کردن وزن خود هستند. جدایی ایالات متحده لزوماً برای اروپا کاملاً منفی نیست.
نخست، ترس از تعدیل نیروهای آمریکایی، عربستان سعودی و امارات را به آغاز گفتگو با ایران برای کاهش تنش واداشت.
دوم، رؤسای جمهور ایالات متحده گاهی سیاست هایی را دنبال کرده اند که به منافع اروپا لطمه زده است. حمله سال 2003 به عراق منجر به واکنش تندروها شد و با حذف عراق، راه را برای افزایش نفوذ ایران در سراسر خاورمیانه هموار کرد.اخیراً، خروج ترامپ از توافق هستهای ایران و سیاست «فشار حداکثری» او علیه ایران، تهران را مجبور به افزایش اقدامات علیه آمریکا کرد.
با این حال، جدایی ایالات متحده از خاورمیانه و شمال آفریقا نیز برای اروپا منفی خواهد بود. کشورهای عضو اتحادیه اروپا به رهبری واشنگتن در درگیری سوریه و در اقدامت خصمانه داعش در منطقه دخیل بوده اند و زمانی که ایالات متحده عقب نشینی کرد، تلاش کرده اند تا بر سر سیاست های مشترک مؤثر توافق کنند، همانطور که در لیبی انجام دادند. اگر واشنگتن از منطقه ای عقب نشینی کند، چه خواهند کرد؟چه درگیری هایی در درجه اول اروپا را تهدید می کند؟
مشارکت چین خطرات و فرصت هایی را برای اروپا به همراه دارد. از یک سو، نفوذ اروپا را کاهش می دهد و اقتدارگرایی را در خاورمیانه و شمال آفریقا تقویت می کند و ثبات شکننده ای را تقویت می کند که با منافع یا ارزش های اتحادیه اروپا همسو نیست. از سوی دیگر، سرمایه گذاری چین در انرژی های تجدیدپذیر،پروژه هایی مانند پارک خورشیدی محمد بن راشد امارات نیز ممکن است به تقویت این امر کمک کند که برای اتحادیه اروپا مثبت است. اتکای پکن به انرژی منطقه به این معنی است که اروپا در ثبات منافع مشترک نقش دارد، به این معنی که اتحادیه اروپا و چین می توانند در برخی از مسائل امنیتی با یکدیگر همکاری کنند.
منافع اقتصادی چین این امکان را فراهم می کند که در آینده علاقه بیشتری به امنیت دریایی در خلیج فارس داشته باشد و ممکن است تمایل بیشتری برای مشارکت نیروهای نظامی در عملیات حفظ صلح سازمان ملل در منطقه داشته باشد. و روابط پکن با تهران آن را به یک گفتگوی اساسی برای اروپاییها در هنگام تلاش برای محدود کردن برنامه هستهای ایران تبدیل میکند، اگرچه همکاری بعید به نظر میرسد که مستقیم باشد، زیرا چین رفتار ایران را مانند اروپا درک نمیکند.
معامله با روسیه سخت تر خواهد بود. مشارکت این کشور در منطقه تا حدی بر سر منافع اقتصادی است: افزایش فروش تسلیحات و بهره برداری از هیدروکربن ها.هدف مسکو نیز کاهش خطر تهدیدات تروریستی است. اما هدف اصلی روسیه تقویت نفوذ منطقه ای خود و نشان دادن این است که یک قدرت منطقه ای ضروری است. این امر باعث شده است که مسکو به طور نظامی در درگیری های سوریه و لیبی درگیر شود و ردپای نظامی خود را در منطقه ایجاد کند. استقرار نظامی به مسکو نفوذ سیاسی می دهد و این فرصت را برای غرب فراهم می کند که اگر بخواهد مشکل ایجاد کند. روسیه ممکن است گاهی با اروپاییها برای مدیریت درگیریها همکاری کند، اما انگیزههای کمی برای حل دائمی آنها دارد، زیرا این اغلب باعث میشود مسکو نفوذ خود را از دست بدهد.
کمیسیون اروپا در اوایل سال 2021، تلاش کرد تا با راه اندازی راهبرد"تجدید مشارکت با همسایگی جنوبی" - شامل الجزایر، مصر، اسرائیل، اردن، لبنان، لیبی، مراکش، تشکیلات خودگردان فلسطین، سوریه و تونس اتحادیه را احیا کند. هدف این مشارکت کمک به همسایگان اروپا برای اصلاح اقتصادشان است و با یک برنامه سرمایهگذاری به ارزش 7 میلیارد یورو در طول هفت سال حمایت میشود، که کمیسیون میگوید میتواند با استفاده از سرمایهگذاری خصوصی به 30 میلیارد یورو افزایش یابد.
اتحادیه اروپا با کشورهای خلیج فارس به طور جداگانه معامله می کند و مذاکرات بر سر یک توافق تجاری با شورای همکاری خلیج فارس را آغاز کرده است. در همین حال، ترکیه نامزد عضویت است، اگرچه روابط با اتحادیه اروپا بسیار ضعیف شده است . مشخص نیست که آیا اتحادیه اروپا میتواند سرمایهگذاران خصوصی را متقاعد کند تا برنامه ۷ میلیارد یورویی خود را گسترش دهند. سرمایه گذاری خصوصی در مقیاس بزرگ تنها در صورتی به منطقه سرازیر خواهد شد که حاکمیت بهبود یابد. اتحادیه اروپا باید به شرکای خود پیشنهاد جذاب تری برای تشویق اصلاحات، تقویت ثبات و حفظ نفوذ خود ارائه دهد.
اتحادیه باید بیش از 7 میلیارد یورو برای منطقه خاورمیانه وشمال آفریقا ارائه دهد. در ماه سپتامبر2021 کمیسیون یک استراتژی اتصال «دروازه جهانی» را برای رقابت با طرح کمربند و جاده چین اعلام کرد. اما کمیسیون هنوز توضیح نداده است که دقیقاً چگونه بودجه این طرح تامین می شود.
اتحادیه اروپا باید به شرکای خود قراردادهای تجاری جذاب تری نسبت به قراردادهای عمیق و جامع تجارت آزاد که در حال حاضر در دست مذاکره است، ارائه دهد. اینها برای رفع موانع غیر تعرفه ای برای تجارت از طریق همسویی نظارتی و پذیرش استانداردهای اتحادیه اروپا طراحی شده اند.
اما شرکای اتحادیه اروپا در مورد قراردادهای عمیق و جامع تجارت آزاد بدبین هستند، زیرا آنها نیاز به اصلاحات داخلی سخت سیاسی دارند و به دلیل این تصور گسترده که توافقات گذشته به نفع اتحادیه اروپا بوده است، و قراردادهای عمیق و جامع تجارت آزاد نیز همین کار را می کند.برای کاهش این نگرانی ها، اتحادیه اروپا نیاز به ایجاد اعتماد، تعامل بیشتر با سازمان های تجاری، اتحادیه های کارگری و گروه های جامعه مدنی اتحادیه اروپا باید تأکید کند که هرگونه گشایش تجاری «نامتقارن» خواهد بود، زیرا اتحادیه به سرعت بازار خود را به روی کشورهایی که اصلاحات را اعمال می کنند باز می کند، در حالی که آنها موانع را به تدریج برطرف می کنند.
اتحادیه همچنین باید ادغام بخشی بیشتر ی را به عنوان گامی برای قراردادهای عمیق و جامع تجارت آزاد دنبال کند، به عنوان مثال در بخش کشاورزی، با ارائه حمایت گسترده به شرکای خود برای کمک به کسب و کار خود برای برآورده کردن استانداردهای اروپایی.
و اتحادیه اروپا باید به شهروندان کشورهای شریک فرصتهای بیشتری برای کار قانونی در اروپا ارائه دهد، به ویژه به این دلیل که این امر همکاری در زمینه مهاجرت غیرقانونی را آسانتر میکند. در درگیریها در سوریه و یمن، به غیر از ادامه کمکهای بشردوستانه اصرار برای راهحلهای دیپلماتیک برای درگیریها داشته باشد. اگر متحد باشند، اروپایی ها می توانند در لیبی تأثیرگذار باشند، جایی که باید تلاش بیشتری برای تقویت دولت وحدت ملی انجام دهند و برای خروج تدریجی نیروهای خارجی تلاش کنند.
کمک های مالی بیشتر اروپا می تواند به جلوگیری از فروپاشی اقتصادی-اجتماعی لبنان کمک کند، از اردن در برخورد با پناهندگان حمایت کند و عراق را انعطاف پذیرتر کند.در عین حال، تمایل بیشتر اروپا برای اعمال فشار سیاسی و مشروط کردن کمکها میتواند به اطمینان حاصل شود که تونس به سمت خودکامگی نمیلغزد و نخبگان لبنانی را به اصلاح حکومت این کشور سوق میدهد.
اگر اروپا با ایران تنش داشته باشد حل و فصل مناقشه در یمن سختتر میشود و احتمالاً به تنشزدایی در خلیج فارس پایان میدهد و به تشدید درگیریها بین شبهنظامیان مورد حمایت ایران و نیروهای غربی در عراق منجر میشود.این تحولات همچنین منابع انرژی را تهدید می کند و اروپا را تحت تأثیر قرار می دهد. اروپایی ها باید تلاش کنند تا خطر درگیری در خلیج فارس را کاهش دهند و گشت زنی های دریایی خود را افزایش دهند که به بازدارندگی ایران کمک می کند. به حمایت از تلاش های میانجی گری بازیگران منطقه ای مانند عراق ادامه دهند. و کشورهای خلیج فارس را تشویق به گفتگو در مورد مسائل امنیتی منطقه ای با ایران کند. اروپایی ها باید تلاش کنند تا توافق هسته ای را احیا کنند. اما اگر این امکان پذیر نیست، آنها باید برای یک توافق موقت فشار بیاورند و ایران بخشی از غنیسازی خود را در ازای کاهش برخی تحریمها لغو کند.
اگرچه ایالات متحده و اتحادیه اروپا، هر دو، از ثبات در خاورمیانه پشتیبانی می کنند و روابط ترجیحی مشابهی با بازیگران منطقه ای مانند اسرائیل و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس دارند، اختلافات بین آنها درباره چشم اندازهای بلند مدت امنیت منطقه و بهترین تاکتیک ها برای دستیابی به این هدف گسترده است. اتحادیه اروپا معتقد است که با انزوای بازیگر کلیدی استراتژیک مانند ایران نمی توان به ثبات دست یافت و هر رویکردی در قبال ایران برای تقویت نظم گسترده تر بین المللی باید مبتنی بر قاعده مناسب باشد. همچنانکه دولت وقت آمریکا ترامپ و متحدان منطقه ای واشنگتن در تل آویو، ریاض و ابوظبی رویکردی متفاوت داشتند. استدلال آنها این بود که جاه طلبی های منطقه ای ایران از عوامل بی ثباتی کنونی خاورمیانه است و از این رو، ادعا می کردند که طرف های امضا کننده برجام با اولویت دادن به مساله هسته ای در جریان مذاکرات در حقیقت به جاه طلبی های ایران کمک کرده اند.
با توجه به اینکه اروپا در مقایسه با ایالات متحده بیشتر در معرض آسیب ناشی از آشفتگی در خاورمیانه قرار دارد، هرگونه افزایش تنش یا درگیری در منطقه به معنای چالش های امنیتی قابل توجه برای آن خواهد بود و می تواند به صورت تهدیدهای سخت مانند تروریسم، گسترش سلاح های کشتار جمعی، قاچاق انسان یا تهدید علیه اتباع اروپایی در منطقه و همچنین مواردی مانند جریان مهاجرت، نبود امنیت انرژی، آسیب به تجارت و به خطر افتادن منافع سرمایه گذاری نمود یابند. با توجه به میزان نفوذ ایران در عراق، سوریه، لبنان و حتی یمن و نوار غزه، اروپا نگران این مساله است که هرگونه تشدید تنش احتمالی خیلی سریع به التهاب در سراسر منطقه منجر شود.
همانطور که واشنگتن از منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا عقب نشینی می کند، دیگران در نهایت این خلاء را پر خواهند کرد. برای چندین دهه، ایالات متحده بیش از هر قدرت دیگری برای ایجاد چارچوبی برای امنیت منطقه ای تلاش کرده است. اما اروپا دیگر نمی تواند تصور کند که ایالات متحده این کار را انجام خواهد داد. چالش اروپایی ها این است که بر عدم انسجام و انفعال خود غلبه کنند و تلاش و منابع بیشتری را برای ایجاد ثبات در منطقه اختصاص دهند. اگر این کار را نکنند، چالشها افزایش مییابد در حالی که نفوذ آنها کاهش مییابد و در نهایت تأمین منافع شان را برای آنها سختتر میکند.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل