امید محمدیان پهلوان
این پرسش را بایدن با هشدار مبنی بر وقوع آن در شرایط تجاوز روسیه به اوکراین پاسخ داده است ولی تا چه میزان چنین هشداری به واقعیت نزدیک است؟ یا به عبارتی چه پیششرط هایی را برای شکلگیری یک جنگ جهانی دیگر در شرایط فعلی میتوان تصور کرد؟و در مرحله بعد، چه اشکالی از یک جنگ جهانی در عصر ارتباطات و اطلاعات قابل تصور خواهد بود؟
برای پاسخ به پرسش های فوق نخست باید مروری بر آنچه که موجب شکلگیری جنگ جهانی دوم شد، اشاره کرد. جنگ جهانی که خیلی از جبهه های متخاصم ایدئولوژیک را در یک جبهه واحد قرار داد.عامل اصلی وقوع جنگ جهانی دوم ظهور نیروی تفوق طلبی بود که به هیچ تعهدی بین المللی و دوطرفه ای وفادار نبود و تنها از هر فرصت برای دستیابی به اهداف استراتژیک خود بهره میبرد،آلماننازی ضمن آنکه با تمام وجود عدمتعهد خود را به تعهدات بین المللی آشکارا نشان داد، به شکلی برق آسا بخش اعظمی از خاک اروپا را فتح کرد و به سوی مسکو پیشروی کرد.علاوه بر آن، جنگ جهانی دوم اگرچه یک جنگ اطلاعاتی در بستر وسایل نوظهور ارتباطی نظیر فیلم های سینمایی،برنامه های رادیویی و حتی اعلامیه های پخش شده از سمت آسمان (بوسیله جنگنده های هوایی که اعلامیه بر سر مردم می ریخت)، را هم شامل میشد اما لاجرم مانند جنگ های ما قبل خود متمرکز بر ابزارهای کلاسیک نظامی،اهداف استراتژیک به شکل جبهه های نبرد آغشته به خاک و خون سربازان بود.
عامل اصلی شکل گیری این جنگ جهانی تهدید فراگیر آلمان نازی تفوق طلب بود که اطراف ایدئولوژیک متخاصم را در کنار هم در یک جبهه واحد قرار داد، این تهدید فراگیر علیه حیات کشور ها بود و نه مثلا اهداف ملی و استراتژیک و یا رقابت اقتصادی. آلمان نازی در تلاشی بی نظیر برای شکل دهی به یک نظم خاص در سطح جهانی مبتنی بر مولفههای نژادی بود که شامل تفکرات برتریجویی و استمرار تبعیض در اشکال جدید و وحشتناک خود میشد .روندی که در ابتدا دامن یهودیان اروپایی را گرفت و معلوم نبود در نهایت چه بر سر دیگر نقاط آسیب پذیر جهان اما استقلال طلب میآورد. اگرچه که متفقین هم استعمارگرایان دیروز بودند و از رفتارهای سودجویانه خطرناک خود کاملا فاصله نگرفتند اما بنا نهادن نظم جدید جهانی مبتنی بر اصل برابری حاکمیت و تمامیت ارضی کشورها با اتکا بر ستون فقرات نهاد های معتبر بین المللی از معاهدات و عرف حقوق بینالملل تا سازمان ملل متحد منحصربهفرد و بیسابقه است.
امروز رییسجمهور بایدن تذکر از وقوع یک جنگ جهانی میدهد چرا که به نظر غرب دقیقا همین اصل حاکمیت و به تبع حق تعیین سرنوشت توسط مردمان یک سرزمین به شکل اساسی به چالش کشیده شده است.اما توسعه طلبی روسیه به سوی اوکراین حتی در نظر غربیها نشانه یک توسعه طلبی بی انتها یا خیزشی برای تفوق طلبی از سوی روسیه نگرش نمیشود،روسیه به شکل آشکار و بی پرده ای خواهان توقف پیشروی بیش از حد ناتو به پشت مرز های کشور خود است.از طرفی شاخصه اصلی یک جنگ جهانی درگیر بودن چند بازیگر مطرح جهانی در چند جبهه است.
اگر فرض بگیریم که هشدار بایدن مبنی بر احتمال یک جنگ جهانی به خاطره احتمال اتحاد استراژیک چین و روسیه ممکن باشد، آنموقع سوال فوری این است که چین در مقایسه با هدف متحد خود روسیه (اوکراین)چه هدفی را در این جنگ احتمالی دنبال خواهد کرد؟ پاسخ واضح است:تایوان و تسلط کافی بر منطقه دریای چین جنوبی که سرشار از منابع انرژی و موقعیت ممتاز ژئواستراتژیکی است. به عبارتی مسیر تبدیل شدن چین به هژمون شرق آسیا از این منطقه میگذرد. شاید در همین نقطه باشد که بتوانیم الویتهای استراتژیکی دولت بایدن بر چین که منجر به خروج ناگهانی از افغانستان، تمرکز کمتر بر خاورمیانه ، اعلام صریح مبنی بر عدم هیچگونه مداخله نظامی در اوکراین و حتی تحمل خشم بی سابقه یک عضو اتمی ناتو ،فرانسه، را به خاطره پی گیری یک پیمان نظامی با پتانسیل حمل سلاح های اتمی در منطقه اقیانوسیه را درک کنیم. اگر ایالات متحده تمرکز و توان عملیاتی خود را نسبت به نقاط مختلف جهان متوازن کند در آن صورت چین آسانتر به تصور اینکه بتواند از آب گل آلود ماهی گرفته و توازن قوا را در دریای چین جنوبی بهم زند،تشویق شود.در این شرایط احتمال وقوع یک جنگ جهانی بیشتر خواهد شد.ایالاتمتحده اگر توازن استراتژیکی را در نقاط متنوع تهدید آمیز جهان به پیش ببرد و در شرایط تجاوز روسیه به اوکراین، تشدید شرایط بی ثباتی در خاورمیانه و.. هزینه ها و سرگرمی های آمریکا احتمالا افزایش یافته ودر اینحالت یک رقیب اقتصادی و نظامی در خاوردور به طرز چشمگیری به مقصد نهایی خود نزدیک خواهد شد.
اما اگر چین آنقدر عقلایی رفتار کند چنانچه که در دهه اخیر رفتار داشته در پی جنگ در اوکراین و درگیری غیر مستقیم آمریکا و البته این واقعیت مهم که تلاش برای تسلط بر تایوان مانند تلاش روسیه بر اوکراین برای چین از سوی ایالات متحده با هزینه کمتر همراه نخواند ماند بلکه حتی هزینه رویارویی مستقیم دو کشور را به همراه خواهد داشت ،راه بی طرفی پیش گرفته تا به جای هزینه گزاف در نبرد مستقیم با آمریکا و متحدان ش در اقیانوسیه، بر جذابیت اقتصادی و سرمایهگذاری در کشور خود به جهت پیشبرد اهرم های فشار بیشتر در آینده بیافزاید . چرا که این سرمایهها امروز در چین بیشتر به فناوری از جمله هوشمصنوعی تبدیل میشود، دانش جدیدی که بسیاری از معادلات جهانی را در آینده و چه بسا در بسیاری از حوزه در دنیای امروز نیز تغییر داده است.
انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا آسیبپذیری ایالات متحده را از ناحیه ای که قابل تصور نبود آن هم از سوی روسیه به طرز خطرناک و بنیان افکن نشان داد و البته همینطور در اوان دوره پاندومیک این کمپین های اطلاعاتی چین بودند که دموکراسیهای غربی از جمله دولتهای اروپایی غربی و اتحادیه اروپا را به خاطره ناکارآمدی در کنترل این همه گیری مورد هدف قرار دادند.رفتار دولت چین در اطلاع رسانی و برخورد با رسانه های غربی و فشار برای سانسور به شکلی بی سابقه مداخله جویانه شد.این ابزار ها اما تا اینجای کار نمی تواند نشاندهنده ظهور متغیر های جدیدی برای ممکن کردن یک جنگ تمام عیار آن هم در سطح جهانی باشد، اما اگر ابعاد مختلف آن، میزان توسعه این دست حملات سایبری و کمپین های اطلاعاتی فراتر از آنچه باشد که قابل تصور است، آنوقت میتواند نوید بخش احتمال وقوع یک جنگ جهانی در آینده دور یا نزدیک باشد. جنگ جهانی با پیچیدگیهای بسیار در جنبههای مختلف و متنوعی از زندگی اجتماعی انسانی که چه بسا علاوه بر خسارات مادی بیسابقه، خسارات معنوی برای مردم به بار بیاورد. در این شرایط می توانیم شاهد تغییر رویهها،شعارهای سیاسی و ملی یک کشور و حتی هنجارهایی در جهانی باشیم که بسیاری همچنان بر این باورند که شالوده آن یک نظم لیبرالی است و هنوز با وجود چالش ها و اصطکاک های بسیار پابرجا مانده است.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل