دکتر مهدی نوربخش ؛ استاد تجارت و روابط خارجی دانشگاه هریسبرگ پنسیلوانیا
تدوین:زهرا شریف زاده
اقتصاد پایداراقتصادی است که دانش بنیان ،تولید کننده استعدادهای پی درپی و نیروی کار،توسعه اجتماعی و تأمین اجتماعی و توسعه سیاسی می باشد. |
در ادامه هفتاد وچهارمین نشست تلگرامی دکتر مهدی نوربخش دلایل مشکلات اقتصاد چین را چنین عنوان نمودند:
اولا چین تکنولوژی دست اول ندارد .چین سخت به تکنولوژی غربی متوسل است .
دوم اینکه نیروی استعداد ساختن در چین با مشکلات عدیده ای روبرو است .استعداد به تعبیر Human capital development است که توزیع استعداد در درون چین تمرکز یافته است.استعداد در درون چین در سطح بالای خودش در مقایسه با کشورهای غربی آن Mobility را ندارد وبدلیل بافت فرهنگی کشور چین است .از طرفی دانشگاههای کشور چین نیروی کار تولید می کنند اما این استعداد تولید یافته آنقدر تمرکز یافته است که در بخش های کشور پخش شده و نتوانسته قادر به تغییرات و گرفتن تکنولوژی در سطح بالا باشد.در دولت چین سیستم دیگری بنام وجود دارد که از تحرک استعداد به یک شکلی به همراه فرهنگ جلوگیری می کند و این مشکلی است که چین دارد.
سومین مشکل Tolerance (تحمل) است.در چین فرهنگ Masculine دارد یک فرهنگ مردگرا دارد.از تحرک استعدادهای مختلف جلوگیری می کند .
چهارمین مشکل رابطه منطقی بین سرمایه اجتماعی و اکتشافات و رشد در تکنولوژی این است که چین هنوز به این سطح نرسیده است .بخاطر اینکه چین در سال های گذشته در Research and Development سرمایه گذاری آنچنانی نکرده است اما میزان آن را با کشوری مانند ژاپن اگر مقایسه شود بسیار جالب است که فرق این دو را ببینید.
ضعف در صنعت چین این است که هنوز وابسته است و صنعت سنگین در درون چین دانش بنیان نشده است چیزی که در دنیای غرب به آن Knowledge Economy می گوئیم.وبه همین خاطر است که مشکلات عدیده ای ایجاد کرده است.یکی از دلایل نبوغ اکتشافات علمی در چین بعنوان مثال همین بخش کرونا می باشد.چندین کمپانی غربی در ایجاد واکسن بلافاصله موفق بودند و این موقعیت در چین به چشم نخورد.حتی در صنعت تکنولوژی از واکسن سازی در حال حاضر مدل جدیدی در دنیای غرب شروع شده بنام M-RNA که به RNA ویروس باز می گردد وی کتحقیق جدید است.M-RNA این است که وقتی ویروس جهش پیدا می کند با تغییراتی که درون این واکسن می توانند بدهند از جهش های نوع جدید می توانند جلوگیری کنند.واکسن هایی که تابحال در روسیه و در چین ایجاد شده به مدل قدیم بر می گردد اینکه ویروس را ضعیف می کنند یا در حقیقت Inactivated می کنند.در همین مثال شما می بینید که وقتی صحبت از تکنولوژی می شود بحث بر سر چیست.
پنجمین مشکل درون چین منابع مالی وبانکی است که اجازه رشد را مانند گذشته نمی دهد.در کشور چین 14 برنامه ی 5 ساله تا اکنون اعمال شده است که کوشش می کنند در این برنامه های 5 ساله به ارزیابی مشکلات کشور بپردازند.اما این مشکلات هنوز قابل حل در برنامه ی آخر که از سال 2000 است ،وجود ندارد.
ششمین مشکل زیاد بودن تعداد شهرنشینان درون چین است و دیگر مشکل محیط زیست است.سیر سرطانی رشد شهرها با خودش مشکلاتی ایجاد کرده است.
هفتمین مشکل پیری جمعیت چین است که رشد جمعیت 15 درصد طبق آخرین آمار سال 2020 کاهش یافته است.تا سال 2040 صد میلیون نفر از جمعیت چین کم خواهد شد که نرخ تولد کمتر برای جایگزینی خودش را دارد.وقتی به این مشکل پیری نگاه می کنید مسئله اداره ی انهاست که کشور چین باید با آن دست و پنجه نرم کند.
دکتر نور بخش در بخش صنعت چند مثال زدند از جمله در صنعت کامپیوتر،هوش مصنعی،تکنولوژی های بالا هنوز کشور چین بسیار عقب افتاده است حتی در تکنولوژی های دیگر.بعنوان مثال چینی ها سال هاست تلاش می کنند که یک هواپیمای مسافربری بسازند که نتوانستند این کار را به انجام برسانند.ماشین و اتومبیلی که کشور چین می سازد هنوز در سطح دنیا رقابتی نشده است.ویا در صنعت باطری سازی که چینی ها پیشرفت کرده اند اما به همان نسبت هم این صنعت باطری سازی در دنیای غرب هم پیشرفت کرده است واین یک مسابقه است.
ایشان در پاسخ به این سوال که چرا ما نمی توانیم در ایران مدل چینی را کپی کنیم و یا اینکه چرا مدل توسعه چینی در ایران مدلی نیست که توانیم تجویز کنیم؟چنین فرمودند:
مدل چینی ایران چیزی نیست که امروز در ایران بحث شده باشد از زمان مرحوم هاشمی رفسنجانی این بحث در ایران مطرح بوده است.اینکه یک کشور توسعه سیاسی پیدا نکند اما توسعه اقتصادی پیدا کند این چیزی بود که در فکر سیاستمداران کشور ما از گذشته بوده است.
-
از سال 1978 اولین مشکل ما در عدم توفیق برای کپی کردن این مدل این است که یک انرژی سرکوب شده را دولت چین با انتقال حاشیه نشین ها به شهرها رها کرد و این تبدیل به یک نیروی کار بزرگ شد وما در ایران چنین شرایطی را نداریم ونیروی سرکوب شده در درون ایران سراغ نداریم.
-
دومین چیزی که در درون چین وجود دارد وما نداریم بوروکراسی بسیار کارآمد چینی است.می دانید که تقریبا افرادی که در بوروکراسی چین کار می کنند به 100 میلیون نفر می رسد بخشی از آن نظم حزبی دارد،بخشی نظم دولتی دارند واین نظم را در درون بوروکراسی خودمان نمی بینیم واین نظم در ایران وجود ندارد.ادارات ما کارآمد نیستند.
-
سومین چیزی که بین ایران و چین فرق می کند این است که چین در طی این سال هایی که رشد اقتصادی پیدا کرده است بر اقتصاد تسلط پیدا کرده و منبع درآمد چین اقتصاد بوده است.در ایران بعد از 40 سال و تمام این شعارها بخش عظیم اقتصاد ما بر نفت متکی بوده است ودر حقیقت ما اقتصاد رانتیر داریم واقتصاد تولید نداریم.
-
چهارمین چیری که بین ما و چین فرق ایجاد می کند این است که در ایران فرهنگ آتوریته وجود ندارد ما بر خلاف چین آتوریته ستیز هستیم .ما در طول یک قرن گذشته از دست استبداد زیاد کشیده ایم.کشور ما نظام های استبدادی یک بی اعتمادی مطلق را در کشور ما حکمفرما کردند و ما آتوریته ستیز هستیم و در چین چنین چیزی نیست.
-
دولت چین یک آتوریته است.اینکه چرا آتوریته مورد قبول مردم چین است به اختلاف پنج بر می گردد .با توجه به اطلاعات گفته شده در خصوص فقر از سال 1978 دولت چین وارد یک Trade off شد که مردم چین قبول کردند که در حال حاضر رشد اقتصادی خودشان را بر رشد سیاسی ترجیح می دهند و باز چنین چیزی در ایران نیست.بیش از 100 سال است که ایران بدنبال توسعه سیاسی و دموکراسی است .در کشور ما استبداد رابطه مستقیمی با عدم توسعه اقتصادی دارد.
-
ششمین مورد که در چین می توان گفت وجود دارد وما نمی توانیم کپی کنیم این است که چین بخاطر اقتصاد بسیار بزرگ خودش وبخاطر اینکه خودش شروع کننده اقتصاد 1978 بود وبخاطر بازار بزرگش که معادل 5/1 تریلیون دلار است و جمعیت درون چین یک بازار بسیار بزرگی است که با تلاش خود توانستند جذب سرمایه گذاری خارجی بکنند و زیر بنا داشتند و زمینه ها را آماده کردند و کمپانی های چند ملیتی وقتی وارد یک کشور می شوند به این زیربناها نگاه می کنند و این زیربناها در چین وجود داشته است.
اما کاردیگری که چینی ها انجام دادند به تفاهم نامه بین ایران و چین باز می گردد که چینی ها بخاطر اینکه یک ابزار واهرم داشتند و اهرم شان جمعیت واقتصاد شان در یک سطحی قابل قبول بود با کمپانی های که داخل کشورشان می آیند وارد یک مذاکره می شودند و یک کمپانی بزرگ درون کشورچین باید 50-50 شریک شود.نه تنها آن شراکت ،شراکتی است که همه کمپانی های بزرگ بخاطر زیربناهای صنعتی چین بلکه بسیاری از کارگران چینی را بکار می گیرند و بسیاری از کارفرمایان چینی را نیز می گیرند و اینها وقتی با این کمپانی ها فعال می شوند نه تنها صنعت آنها را کپی می کنند بلکه نیروی مدیریت ایجاد می نمایند و به این راحتی استفاده می کنند.
-
هفتمین چیزی که در مورد چین می توان گفت این است که سیاست خارجی چین کاملا از تنش ها های خارجی پرهیز می کند .چینی هل درس خود را از دنیای جنگ سرد گرفتند.فروپاشی اقتصاد جماهیر شوروی را دیدند .آنها درون منطقه خاورمیانه ،دریای سرخ در هیچ جای دنیا نمی خواهند با امریکایی ها وارد رقابت های نظامی شوند تمام کوشش آنها این است که درون خاورمیانه اگر کشور امریکا می توانست ثبات منطقه را ایجاد کند آنها بدون اینکه هزینه کنند از این ثبات برای رشد اقتصادی خود استفاده می کند.
-
هشتمین موردی که در چین دیده می شود این است که وقتی به بخش اقتصادی یا به سیاست می رسد چین کاملا غیرایدئولوژیک عمل می کند.ا ایدئولوژیک غالب در درون چین یک ایدئولوژی کمونیستی است .
در درون خارج نکته ای حائز اهمیت است که تعدادی دانشجوی چینی هر سال به اروپا و امریکا برای تحصیل می روند و این دو نکته را بیان می کند:آنها سدهای ایدئولوژیک را از مقابل کشور خودشان برداشته اند ودوم اینکه از این طریق می توانند تکنولوژی را به درون چین ببرند.
دکتر نور بخش در خصوص اینکه مشکل اقتصاد پایدار چیست؟ چنین توضیح دادند:
-
در دنیا وقتی به اقتصاد پایدار نگاه می کنید اقتصادی است که دانش بنیان است باشد مفهومی که در دنیای غرب از آن استفاده می کنند Knowledge Economy است و در بعضی مواقع Knowledge Base Economy گفته می شود.اما وقتی صحبت از Knowledge Economy می شود يعنی همه اقتصاد دانش بنيان می شود. اقتصاد پایدار اقتصادی است که در دنیای جهانی شده فعلی که اقتصاد رقابتی است وباید دانش بنیان باشد.
-
دومین کاری که اقتصاد پایدار می کندو باید انجام دهد نیروی کار و تولید استعداد پی در پی است و این تولید استعداد باید دائما با گرفتن علم جدید خودش را تطبیق دهد.دانشگاه ها باید به دنیای بیرون باز باشند و کشور هم به دنیای بیرون باز باشد تا بتواند Exchange علمی انجام بدهند.
-
سومین کار در اقتصاد پایدار توسعه اجتماعی وتأمین اجتماعی است که باید صورت گیرد چرا که وقتی شکاف های طبقاتی در یک کشور ایجاد شود تولید عدم امنیت می کندLack in Security و هود این عدم امنیت در جامعه به دو دلیل به اقتصاد کمک نمی کند :
-
عدم امنیت را ایجاد می کند
-
درون جامعه شکاف احتماعی ایجاد می کند وسپس به دلیل اقتصادی بخش عظیم جامعه نمی تواند در بازار شرکت کند و قدرت خرید آن بالا نیست که تولید و صنعت را حمایت کند.
چهارمین چیزی که در یک اقتصاد پایدار باید حداقل در چارچوبی که سراغ داریم،صورت بگیرد توسعه سیاسی است .در چین طبقه ی متوسط شکل گرفته و ما نمی دانیم در طول ده سال آینده دولت چین چگونه می خواهد این Challenge را حل کند.چگونه با این بخش عظیم طبقه ی متوسط وارد گفتگو شود و در مسائل سیاسی دخالت دهد.اما در درون کشور ایران مادامی که توسعه سیاسی صورت نگیرد این عدم توسعه سیاسی ،عدم امنیت ایجاد می کند و عدم امنیت عدم امنیت شغلی،عدم امنیت غذایی ایجاد خواهد کرد وبه رشد اقتصادی ما کمک نمی کند.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل