Developed in conjunction with Joomla extensions.

سند راهبردی 25 ساله ایران و چین؛ روایت‌ها و فراروایت‌ها

 دکتر حسین درجانی*

ریچارد دیوتیاک نظریه‌پرداز روابط بین‌الملل در تبیین چیستی و چرایی نظریه پست مدرن در روابط بین‌الملل به تفاوت روایت و فراروایت اشاره می‌کند. این مقاله با تشریح موضوع و نسبت آن با سند راهبردی بیست و پنج ساله ایران و چین از منظری متفاوت تناقض نگاه و رویکرد جامعه و نخبگان را نشان داده و بررسی می‌کند.
روایت و فراروایت(کلان روایت)
برای آن‌‌که برداشت درستی از مفهوم روایت و فراروایت(کلان روایت) در نظریه روابط بین‌الملل داشته باشیم ابتدا باید تفاوت این دو مفهوم را نشان دهیم. فراروایت در فهم پست مدرن به نظریه‌ها یا به بیان بهتر کلان نظریه‌هایی گفته می‌شود که سه شاخص قطعیت، حتمیت و تمامیت را بصورتی آشکار و نهان در ذات و باور خود دارند. اندیشمندانی مانند راب واکر در نقد چنین نگرشی معتقد هستند که فراروایت‌ها یا کلان روایت‌ها نمی‌توانند توصیف دقیقی از جهان داشته باشند و بر این اساس هم نمی‌توانند پیش‌بینی مطلوبی را برای سیاست‌گذاری یک کشور یا نهاد و سازمان بین‌المللی ارائه دهند. به عنوان مثال او معتقد است که کلان نظریه‌هایی مانند رئالیسم، نئورئالیسم، لیبرالیسم، مارکسیسم و... بر قطعی و حتمی بودن گزاره‌ها تأکید دارند و این باعث انقباض ذهنی و فهم ناقص از دنیا خواهد شد. یکی از مهم‌ترین نقدها به فراروایت(کلان روایت‌ها) بی‌تاریخ بودن یا فراتاریخی بودن آنها است. مانند مفهوم دیالکتیک در ادبیات مارکسیسم یا این‌ گزاره که اقتصاد زیربنایی قطعی و حتمی برای تحلیل جامعه است. در نظریه رئالیسم هم با مفاهیم قطعی، حتمی، نهایی و بی‌تاریخ مانند ذات بد سرشت بشر، دولت به‌مثابه بازیگر یگانه در نظام بین‌الملل و تأکید بر قدرت نظامی روبرو هستیم. این موضوع در نظریه لیبرالیسم و انشعاب‌های این نظریه مانند نئولیبرالیسم، نئوایده‌الیسم نیز مستتر است. در سوی دیگر روایت از منظر ریچارد دیوتیاک در روابط بین‌الملل دانسته‌هایی است که در تضاد با فراروایت‌ها سه شاخصِ اصلیِ متضاد دارد. عدم قطعیت، عدم حتمیت و عدم تمامیت مهم‌ترین شاخص‌های یک اِدراک یا برداشت انسانی از محیط است. به بیان ساده‌تر روایت‌ها برخلاف فراروایت‌ها دارای تاریخ، مکان، زمان و زمینه هستند. روایت‌ها به‌هیچ روی قطعی، حتمی، نهایی و بی‌تاریخ نیستند. اکثر نظریه‌های هنجاری، انتقادی، فمینیسم و پست مدرن به دانسته‌های قطعی کلان روایت‌ها ایراد وارد نموده و معتقدند این گزاره‌ها تجویز بی‌تاریخ هستند. گزاره‌هایی مانند یکتا بودن دولت به‌عنوان بازیگر اصلی در روابط بین‌الملل، قطعی بودنِ ذاتِ بد یا خوبِ سرشتِ انسان، آنارشی نظام بین‌الملل و... با چالشهای اساسی از طرف نظریه‌پردازان روایت‌گرا(خِردگرا) روبرو شده است. ‌با طرح تضاد مفهومی روایت و فراروایت در نظریه روابط بین‌الملل می‌توان نسبت آن‌را با سند راهبردی بیست و پنج‌ساله ایران و چین از منظر نخبگانی و افکار عمومی در ایران بررسی کرد.
چالش فراروایت
سند راهبردی بیست و پنج‌ساله باعث شده تا کلان روایت‌هایِ قطعی و حتمی در نگاهی ایرانی به دنیای اطراف بازتاب یافته و حتی در سطحی بالاتر از جامعه و افکار عمومی بر کنشِ نخبگان اثر بگذارد. فراروایتهایی که مشابه احکام قطعی و پیش‌گویی به جای پیش‌بینی‌های علمی شده‌اند. گزار‌ه‌هایی مانند بدبینی به چین، روسیه و غرب از این دست فراروایت‌ها هستند. اما در این میان سوالی مطرح می‌شود که این بدبینی‌ها (و حتی در برخی موارد خوش‌بینی‌ها) حاصل چه رویدادهایی است که منجر به گزاره‌هایی بی‌تاریخ و قطعی شده‌اند؟ و بر مبنای آن تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری صورت می‌گیرد؟
گذشتهِ نزدیک و بدبینی تاریخی
بخش بزرگی از فرهنگ سیاسی ایرانیان به گذشته‌ِ نزدیک متصل است. منظور از گذشتهِ نزدیک وقایع و اتفاقات دوره قاجار تا عصر حاضر است. بر این مبنا حوادث تلخی مانند جنگهای ایران و روس و دو معاهده گلستان و ترکمانچای، معاهده 1919 ایران و انگلستان، کودتای 28 مرداد 1332 علیه دولت قانونی دکتر محمد مصدق با هدایت ایالات متحده؛ بخش بزرگی از فراروایت‌های تلخِ ایرانی و طرح گزاره‌های کلّی، قطعی و بی‌تاریخ هستند. این گزاره‌ها تبدیل به احکام تابوسازی شده‌اند که هر تصمیم در سیاست خارجی ایران(در هر دوره زمانی) به‌شدت تحت تأثیر این احکام است. این همان وجه بی‌تاریخ بودن چنین گزاره‌هایی است که نه زمان، نه مکان و نه زمینهِ طرح یک موضوع بر آنها تأثیر نمی‌گذارد و همواره در فرهنگ سیاسی ما وجهی غالب و فناناپذیر دارند. این نگاه باعث شده که روایت‌ها و طرح موضوعاتی که در یک بستر زمانی-تاریخی خاص معنی‌دار بوده و در مقطعی دیگر نمی‌توان به آن عیناً استناد نمود به محاق روند. بدبینیِ تاریخیِ ما باعث شده تا اِدراک سیاست خارجی نه برمبنای صحیح بودن تلاش دولتمردان یک کشور برای تأمین منافع ملی آن کشور که برپایه ملاحظات اخلاقی و در نظر گرفتن منافع ملی طرف مقابل(منظور ایران) تعریف و فهم شود. اما تجربه‌های تاریخی در عرصه سیاست خارجی کشورهای دیگر نشان می‌دهد که فراروایت‌ها و احکام کلی جای خود را به روایت‌ها و در نظر گرفتن زمان-مکان-زمینه آن موضوع داده‌اند. بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی و شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم که یک حادثه بسیار تلخ برای این کشور است باعث نشده تا در راهبردهای توکیو ارتباط و تعامل با غرب و سایر دول متفق برای تأمین منافع ملی در نظر مردم و نخبگان این کشور نادیده گرفته شود. چین پس از جنگ جهانی دوم از طرف اردوگاه کاپیتالیسم با هدایت آمریکا و اردوگاه کمونیسم با هدایت اتحاد جماهیر شوروی با سخت‌ترین برخوردهای نظامی، سیاسی، اقتصادی و تجاری روبرو شد اما کماکان اصل تعامل و مشارکت با بازیگران اصلی و فرعی نظام بین‌الملل را از یاد نبرده و با طیف متنوعی از قدرتها با وجود تاریخ پرکشمکشی که با آنها داشته قراردادهای چند صد میلیارد دلاری تجاری امضا نموده است. روسیه با وجود تاریخی پر از نزاع و کشمکش با غرب از دوره تزاری، اتحاد جماهیر شوروی و دوره کنونیْ پتانسیل بالایی برای افتادن در دام فراروایت‌ها دارد؛ اما شاهد هستیم که روسیهِ پوتین به‌دنبال افزایش تعامل با اروپا و سایر بازیگران خُرد و کلان جهان است. حوادث تلخی چون حمله ناپلئون و هیتلر از غرب اروپا به روسیه می‌توانست برای روسها تجربه‌ای کلانْ روایت، قطعی، حتمی و بی‌تاریخ در بدبینیِ همیشگی به غرب باشد؛ اما روسها با رویکرد حداکثری از رسیدن به منافع ملی بر اساس شرایط و زمینه‌ها و نه براساس حوادثی از گذشتهِ نزدیک با غرب به روابط خود در تمامی سطوح ادامه می‌دهند. آن‌چه که کاملاً در رفتار روسها برای رسیدن به منافع ملی نمود دارد نه تفسیری فراروایت‌گونه بلکه تفسیری روایت‌پذیر از موضوعات است که سطح خوش‌بینی یا بدبینی به بازیگران دیگر تابع زمان-مکان-زمینه(یا رویداد) است و با کلیتی قطعی از گذشته روبرو نیستند. به‌بیان روشن‌تر روسیه، چین، ژاپن و... از تابوها و گزاره‌های قطعی عبور کرده‌اند. اما سیاست خارجی ایران بازتاب روشنی از تاریخی‌گری و بدبینی تاریخی فرهنگ سیاسی ایرانیان در نوع نگاه به روابط خارجی است.
سند راهبردی؛ تضاد روایت و فراروایت
امضاء سند راهبردی بیست و پنج‌ساله ایران و چین و واکنش عمومی و نخبگانی به آن مصداق روشنی از چالش فراروایت در سیاست خارجی ایران است. بدبینی تاریخی به گذشتهِ نزدیک در تمامی زمان‌ها باعث شده تا افکارعمومی با گزارهِ قطعی و بی‌تاریخِ دیگری حکمی کلی در تقبیح چنین توافق‌هایی صادر نمایند. اما دور شدن از کلان روایت‌ها و روبرو شدن با روایت‌های غیرقطعی ما را به نتایج بهتری خواهد رساند. در ابتدا هم از گزاره‌های تاریخی شروع می‌کنیم. در گزاره‌های تاریخی دو عهدنامه گلستان و ترکمانچای ملاک اصلی بدبینی ما به توافق با روسیه تزاری شده است. اما دو عهدنامه 1921 و 1940 میان ایرانِ اواخرِ دوره قاجار و پهلوی اول با اتحاد جماهیر شوروی معاهداتی است که مبنای اقدام ایران در مسئله رژیم حقوقی دریای خزر و موجب حق حاکمیت سرزمینی ایران شده است. تفسیر بر مبنای روایت و نه فراروایت در حقیقت کاربست تعقّل در نزدیکی یا دوری از یک کشور است. چرا که واکنش روسیه در قبل از توافق برجام و تعامل با غرب برای صدور شش قطعنامه علیه ایران را می‌توان با نگرش کلان روایت نقد نمود و آن را خیانت نامید و با نگرش خردگرا آن‌را بخشی از رفتار طبیعی روسها در چهارچوب منافع ملی این کشور ارزیابی کرد. همچنان‌که بعد از خروج آمریکا از برجام همراهی روسیه با ایالات متحده تداوم نیافت و نزدیکی ایران و روسیه نمود بیشتری یافته است. اما این نیز به معنای یک پیوند ناگسستنی میان تهران و مسکو نیست بلکه در چهارچوب ظرفِ زمانی و مکانیِ موضوع کنشی معنادار و روایت‌پذیر‌ است. این موضوع در خصوص نوع رابطه با آمریکا قابل مشاهده است. کودتای 28 مرداد، تحریم‌ها و خروج این کشور از برجام در زمان ترامپ بدبینی تاریخی را افزایش داده است. این موضوع از منظر فراروایت‌ها نشان‌دهنده یک کلان روایت از بی‌اعتمادی و بی‌نتیجه بودن رابطه با آمریکا است. اما از منظر روایت‌ها و غیرقطعی دانستن گزاره‌ها و با نگاهی واقع‌بینانه‌تر می‌توان دریافت که حتی با وجود بیش از چهار دهه مخاصمه گزاره‌هایی نیز وجود دارند که در نوع رابطه دو کشور ایجاد تناقض نموده است. به‌عنوان مثال عهدنامه مودت در سال 1955 میان دو کشور مبنای حقوقی طرح دعوای ایران علیه آمریکا پس از خروج از برجام در دیوان بین‌المللی دادگستری شده و این موضوع نشان‌دهنده اهمیت معاهدات در روابط کشورها حتی در پیِ دامنه‌دار بودنِ یک مخاصمه است. چین و روابط با این کشور نیز از آن جمله فراروایت‌های کلان و قطعی شده در نظام فکری برخی نخبگان و افکار عمومی است. دیدگاهی که بطور قطعی رابطه با چین را خُسران برای ایران می‌داند. فارغ از آن که چنین دیدگاهی درست یا اشتباه است به برخی گزاره‌های غیر قطعی و تفسیر‌پذیر در این خصوص اشاره می‌کنیم:
1.روابط ایران و چین ‌پس از انقلاب اسلامی مسیری راهبردی را طی نموده تا به یک سندِ مادر منتهی شده است.
2.این سند نقشه راه روابط دو کشور بوده و ورود به حوزه‌های اجرایی آن منوط به تعیین الزامات تقنینی است.
3.نوع رابطهِ پرمخاطرهِ غرب با چین و ایران دو کشور را به‌سمت همسویی در حوزه‌های مختلف سوق داده است.
4. ‌پس از خروج آمریکا از برجام بیش از 120 شرکت چینی توسط ایالات متحده تحریم شده‌اند که این موضوع به افزایش سرمایه حاکمیتی و انسجام دو طرف انجامیده است.
5.چین تاکنون وارد معاهده بلند مدت با ایران نشده بود و این درحالی است که تا قبل از آن مشابه چنین اسنادی را با کشورهای حوزه خلیج فارس منعقد نموده است.
6.چین در عین رقابت و تخاصم با ایالات متحده در رویکردی خِردگرا و نه کلان روایتِ قطعی و حتمی بیش از 600 میلیارد دلار مبادله تجاری، مالی و سرمایه‌گذاری با این کشور دارد.
7.چین در نظریه‌های خردگرا به کشوری trading nation مشهور است و کنش این کشور در تعامل اقتصادی با سایر کشورها کاملا بدیهی است.
8.این سند در کوتاه‌مدت بر کاهش تاثیر تحریم‌ها نمود خواهد داشت.
9.از طرف دیگر سابقه قبل از برجام و حمایت چین از قطعنامه‌های سازمان ملل علیه ایران در برنامه هسته‌ای به بدبینی‌ها دامن زده است.
10.گزارش‌هایی نظیر آنچه اخیرا توسط نشریه آلمانی دی ولت در خصوص اهداف چین از انعقاد چنین قراردادهایی با کشورهای جهان منتشر شده بخشی از نگرانی‌های آینده سند راهبردی است.
نتیجه‌گیری
سند راهبردی 25 ساله ایران و چین نمودی از چالشهای روابط بین‌الملل از منظر روایت‌ها و فراروایت‌ها در یک جامعه انسانی مانند ایران است. پست‌مدرن‌ها در انتقاد از نظریه‌های کلاسیک روابط بین‌الملل که قطعی، حتمی و فراتاریخی هستند به جنبه‌هایی پرداخته‌اند که سه بعد زمان-مکان و زمینه در فهم انسانی از روابط نقش مهمی ایفا می‌کند. بر این اساس و با درک ناقص بودن فهم ناشی از فراروایت‌ها و کلان روایت‌ها به برداشت خِردگرا و روایت‌‌پذیر از این سند و تشابهات و افتراقات آن در روابط با کشورهای دیگر در طول تاریخ پرداختیم. به‌نظر می‌رسد که رهیافت پست مدرن می‌تواند مبنای نظری مناسبی از چگونگی و چرایی توافق راهبردی ایران و چین در یک چشم‌انداز بیست‌ و پنج‌ساله باشد.

 

*عضو هیئت تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

 

تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سخن سردیبر

دکتر زهرا شریف زاده سردبیر مجله
دکتر زهرا شریف زاده سر دبیر مجله
دکتر زهرا شریف زاده سر دبیر مجله ایرانی روابط بین الملل 

گفتگو

دکتر امیر هوشنگ میر کوشش در گفت و گو با ایلنا
دکتر میرکوشش در گفت‌وگو با ایلنا

یادداشت

دکتر محمد منصورنژادعضو هیئت مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران 
دکتر محمد منصورنژادعضو هیئت مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران 
دکتر محمد منصورنژادعضو هیئت مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران 
دکتر میکائیل سانیار در گفتگو با بوکان پرس
دکتر تاج الدین صالحیان دکتری تخصصی روابط بین الملل ،دکتر حمید احمدی نژاد  ...
🖋مهدی مستفید کارشناس حقوق ودانشجوی ارشد حقوق دادرسی اداری
میکائیل سانیار دکتری مسائل ایران
دکتر امیر هوشنگ میرکوشش(دکتری تخصصی روابط بین الملل)

مفاهیم و نظریه ها

دکتر امیر هوشنگ میرکوشش مدیر مسئول مجله ایرانی روابط بین الملل و عضو هیئت ...
دکتر امیر هوشنگ میرکوشش

مطالب پربازدید

دکتر امیر هوشنگ میرکوشش
دکتر امیر هوشنگ میرکوشش
دکتر امیر هوشنگ میرکوشش
متن سخنرانی دکتر امیر هوشنگ میرکوشش به مناسبت 18 می روز جهانی موزه و میراث ...
دکترامیرهوشنگ میرکوشش

تبلیغات

فراخوان مقاله

تمامی حقوق برای مجله ایرانی روابط بین الملل محفوظ است ©2024 iirjournal.ir. All Rights Reserved

Please publish modules in offcanvas position.