Developed in conjunction with Joomla extensions.

بررسی قدرت و اقتدار آمریکا: ارزیابی دیدگاهها

دکتر محمد منصورنژاد عضو هیئت مدیره انجمن مطالعات صلح ایران

یادداشت حاضر در سه عنوان کلی زیر سامان یافته است: الف) مدخل سخن؛ ب) ارزیابی قدرت و اقتدار آمریکا؛ ج) نتیجه گیری.

الف) مدخل سخن

و اما چند نکته به اشاره:

1.این بررسی تمرکز اصلیش وضعیت فعلی کشور آمریکاست. ولی چون وضعیت موجود را در یک بررسی تطبیقی بهتر می توان نشان داد گاهی به عقب برگشته و شواهدی ارایه می گردد. همچنین در این بررسی تطبیقی موقعیت آمریکا با برخی قدرت های جهانی بررسی می شود؛

2.نوشتار حاضر نیم نگاهی به مسایل ایران و آمریکا نیز دارد. به همین دلیل دیدگاه مقامات رسمی و حامیان آنها در باب آمریکا نیز هر چند مختصر مورد ارزیابی قرار می گیرد؛

3.این مکتوب چند مفروض دارد:

یک: به تعبیر «آلوین تافلر» ماهیت «قدرت»، تغییر کرده است و ملاک اصلی قدرت نظامی گری و یا حتی قطب اقتصادی بودن نیست، بلکه عصر جدید قدرت ها بر اساس داده ها و دانش ارزیابی می گردند؛

دو: آمریکا هم در جلب نیروهای علمی و تعداد اندیشمندان و پژوهشگران و نیز در نوآوری ها و خلاقیت های علمی و تکنولژیک بدیل ندارد؛ ( اما از همین مفروض نباید نتایج غلط گرفت!).

سه: فرض بر آن است که مخاطبان با مفاهیم کلیدی مثل قدرت و اقتدار آشنایند و بر مفهوم بندی تمرکز نمی گردد. (اجمالا قدرت دو گونه است: مشروع  و نامشروع. قدرت مشروع، مساوی است با اقتدار).

4.مجموعا دیدگاهها در باب قدرت و اقتدار آمریکا به سه دسته قابل تقلیل اند:

یک: نگاه خوشبینانه، که به جهت حسن ظن زیاد، در این نگاه ضعف های آمریکا، توجیه شده و عمدتا قدرت آمریکا برجسته می شود.

دو: نگاه بدبینانه، که به جهت سوء ظن زیاد، قوت و توانایی آمریکا دست کم گرفته شده و عمدتا ضعف ها برجسته می شود.

سه: نگاه واقعگرا و معتدل، که سعی دارد در ارزیابی قوت و فرصت از سویی  و ضعف و تهدید از سوی دیگر، قدرت و اقتدار کنونی آمریکا را تبیین نماید. نگارنده در این بحث از موضع سوم حمایت می کند.

ب) ارزیابی قدرت و اقتدار آمریکا      

1)تحلیل از آمریکا با نگاهی خوشبینانه:

برخی از تحلیل گران، قدرت آمریکا را بیش از آنچه که در شرایط کنونی هست تصور و تصویر می کنند و چشم را به روی نقاط ضعف این کشور می بندند. سخنان سه دهه پیش «فوکویاما» در سال 1992 در کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» از این جنس بود که سخن از واپسین مطلوب انسان در آمریکا بر اساس ایده لیبرال دمکراسی زد (گرچه خودش بعدها فهمید که تحلیلش بی ارزش و غلط است)[1] او در سالهای اخیر در مصاحبه ای گفت: «فکر می‌کنم سوسیالیسم نه تنها می‌تواند، بلکه باید بازگردد.»!

برخی از اندیشمندان و رسانه های ایرانی نیز در این گفتمان می اندیشند. از اینرو در حالی که می بینند مثلا کشور آمریکا، از افغانستان که هم مرز چین (رقیب اصلی اقتصادی آمریکا) است و... به صراحت و با شیوه غلط عقب نشینی می کند، اصلا تصور اینکه عقب نشینی های آمریکا در افغانستان، عراق و در مجموع خاور میانه حکایت از محدودیت توان آمریکا نسبت به چند دهه پیش دارد، برایشان دشوار است. چرا؟ چون نگاهشان با حسن ظن و معطوف به گذشته است و بر اساس آن ذهنیت ها تماما تلاش دارند حتی شکستهای آمریکا را موفقیت نشان دهند!

اینان گاه به آمارهایی استناد می کنند که حکایت از توانایی های آمریکا در ابعاد گوناگون است، که گرچه آن آمارها حتی گاه می تواند درست هم باشد، ولی نتیجه نادرست از آن می گیرند. مثلا برابر برخی آمارها بیش از نیمی از خلاقیت ها و ابداعات علمی جهان در آمریکا رخ می دهد و یا وضعیت تکنولژی های بزرگ (اینترنت اشیا، متاورس و....) در آمریکا در اوج است و یا تعداد مراکز علمی و میزان اندیشمندان این کشور که شگفت انگیز است. اما با فرض درستی داده ها، آیا از همه اینها می توان نتیجه گرفت که قدرت و اقتدار آمریکا در سطح جهانی همانند پایان قرن بیستم در اوج است؟ نگارنده با چنین نتیجه گیری موافق نیست. چرا؟

یکی به این دلیل اینگونه تحلیل گران قدرت گرفتن رقبای آمریکا را نمی بینند و یا آنها را دست کم می گیرند. اتحادیه اروپا و به ویژه توانایی ها آلمان، و یا جاذبه های فرهنگی اجتماعی و حتی سیاسی کشورهای «اسکاندیناوی» در میان غربیان، قدرت و رشد اقتصادی بی بدیل «چین»، توفیقات تکنولژیک «ژاپن» و آسیای جنوبشرقی، در کنار آنها پیشرفت کشورهای پرجمعیت و نسبتا تاثیرگذاری چون «هند» و.... مساله ای نیست که بتوان از کنار آنها براحتی گذشت و این قدر که متفکران آمریکا و استراتژیست ها و ژئوپلیتیسین های آمریکایی (کسینجر، هانتینگتون، والرشتاین، و اخیرا فوکویاما و....) هشدار می دهند، خوش بینان به آمریکا بدانها توجه ندارند. کافی است مثلا نظریه «برخورد تمدنها»ی هانتینگتون از این منظر که از تمدنهای زنده و جدی و رقیب آمریکا می گوید، مورد ملاحظه دقیق قرار گیرد.

اشکال دیگر آنکه از امکانات موجود آمریکا تحلیل درست نمی کنند. بله؛ آمریکا در ابعاد علمی و به ویژه تکنولژیک به سرعت در حال رشد است، اما علوم امروزه به نحو عجیبی به اینترنت، نت 3، تکنولژیهای برتر و .... گره خورده است که از مهمترین ویژگی فناوری اطلاعات و ارتباطات این است که مرز نمی شناسد و در دنیای فرای مرزها و حاکمیت ها این دانش هادر حال رشدند و از این رو در مرزهای آمریکایی محدود نمی مانند،به ویژه که بسیاری از نوآوران این دانش ها اصالتا متعلق به سایر کشورهای جهان دارند و بدیهی است که این دانش ها را به سرزمین مادری نیز منتقل می نمایند.

2)تحلیل قدرت آمریکا با نگاه بدبینانه:

مجموعا جریان هایی که سابقه مارکسیستی (و ملحقات آن) دارند، هم در قرن بیستم و هم حتی در هزاره سوم، نگاهشان به آمریکا منفی و در نوشته ها و مواضع پیوسته ضعف های آمریکا را برجسته نموده و قوت ها را نبینند. در این زمینه کافی است دست کم نوشته های منعکس شده در دو سایت و کانال تلگرامی زیر مثلا در مدت جنگ روس و اوکراین ارزیابی گردد:«راه توده»(Rahetudeh ) که بازماندگان «حزب توده ایران» مدیریت محتوایی و شکلی آن را برعهده دارند) و یا «پیک نت»(pyknet ) که توسط جریان های چپ ایرانی منتشر می گردد. داده های این منابع تصویری از آمریکای عقب مانده، با صدها ضعف و نقص و ناتوانی را اریه می کنند و از توانایی های فوق العاده روس ها در نبرد روس و اوکراین می نویسند!

مقامات ایرانی طی دهه های اخیر نیز از همین منظر به آمریکا می نگرند و حتی گامی به پیش برداشته و معتقدند با توفیق «انقلاب اسلامی» در ایران از سال 1357 این حرکت سبب تضعیف قدرت و اقتدار آمریکا شده و این کشور ایران است که نه تنها قدرت منطقه ای، بلکه در ابعادی، قدرت جهانی است. به تعبیر برخی تئوریسین های آنها « ما کاخ سفید را حسینیه می کنیم»! که معنایش آن است که نه تنها قدرت و اقتدار آمریکا در حال افول است، بلکه ایران به سرعت در حال نیرومند شدن تا حدی است که جای آمریکا را پر می کند! کافی است پیش بینی های مقامات ایرانی در باب آمریکا در چند دهه اخیر لیست شود تا این مدعا بیشتر رخ بماید: مثلا در زمان انتخابات بیش از یکدهه پیش آمریکا یکی از مسئولین ایرانی اعلام کرد چون تبعیض در آمریکا موج می زند، اگر از سیاه پوستان کسی مثل اوباما داوطلب ریاست جمهوری شود، رای نمی آورد (که درست عکس آن اتفاق افتاد) و یا تحریم آمریکا علیه ایران اصلا جدی نیست و مردم توجهی بدان ندارند! و یا پیش بینی شد سال 2021 آمریکا در «نفت» دچار مشکل می شود (که خلاف چنین مدعایی رخ داد) و.... برخی هم با تالیف کتاب سعی دارند تا قدرت آمریکا را نحیف نشان دهند. به عنوان نمونه می توان به کتاب «توهم برتری در آمریکا» اثر «محمد رضا پدیدار» (نشر شهر تهران) ارجاع داد.

با این گونه تحلیل ها موافق نیستم: چون؛

از سویی تحلیل های این گروه ایدئولژیک، توهم آلود، غرب و آمریکا ستیزانه است و با واقعیت جاری در عالم سیاست و روابط بین الملل فرسنگها فاصله دارد. اطلاعات صحیح، تحلیل درست، و پیش بینی واقعگرایانه از مسایل ندارند و از این رو برخی آمال آنها اصلا خنده دار به نظر می رسد!

از سوی دیگر تصورشان از خودشان و جایگاهشان در میان قدرت های جهانی نیز خطاست. به عنوان شاهد تنها ضرر یک سال اخیر یک شرکت خصوصی آمریکا یعنی «شرکت متا»، («زاکر برگ» مدیر فیسبوک سابق، الان مسئولیت این شرکت را دارد) کم و بیش قابل قیاس (ظاهرا حدود یک بیستم) با کل بودجه سال 1401 ایران است! آن هم نه سرمایه گذاری شرکت متا، بلکه ضرر یکساله، آن هم شرکتی خصوصی! مقایسه شود با فیلترینگ فیسبوک و بسیاری از شبکه های اجتماعی و پیامرسان ها در ایران و با آن سرعت خنده دار «نت» در سطح کشور! قدرت در عصر جدید، اطلاعات و ارتباطات محور است و در این زمینه ایران حتی نسبت به همسایگان جنوبی اش نیز عقب است، چه رسد در سطح جهانی! جدای از اینکه در اقتصاد به سوی کوپنی کردن در حرکت است و....

3.نگاه واقعگرا و معتدل از قدرت و اقتدار آمریکا، اما معتقد است که اولا: همچنان آمریکا قدرت درجه اول جهان است و ثانیا: قدرت آمریکا برای کدخدایی عالم به حد اشباع رسیده و مدیریت جهان از شرق تا غرب عالم برای این ابرقدرت دشوار می نماید و به همین جهت میل دارد که دامنه قدرتش را محدود ساخته (مثلا در خاورمیانه کمتر ایفای نقش نماید)  و قدرت موجودش را در مقابل رقیب اصلی اقتصادیش چین، متمرکز سازد و از این رو تمایل به حضور بیشتر در آسیای شرقی و آسیای جنوب شرقی دارد. اگر روسیه نیز از قدرت های مخالف نظم آمریکایی است او را غیر مستقیم و از طرق دیگر مشغول و تضعیف نماید، بدون اینکه خودش وارد عمل شود.

خوب است تز سوم دقیقتر بیان شود. از نظر نگارنده فعلا کشور آمریکا نه در حال افول است و نه توان تقویت و گسترش قدرتش را در قیاس با سایر رقبا دارد؛ بلکه در این مقطع گستره قدرت و اقتدار آمریکا اشباع و متوقف شده است. مشخص است که سطح تحلیل اینجا میانی و آمریکا به عنوان یک کشور و دولت مطرح نیست (که ممکن است در حد ملی موفق باشد یا نباشد)! تز یاد شده بر اساس سطح تحلیل کلان و بین المللی است. بر این اساس گفته می شود آمریکا قدرت و اقتدار دو دهه  پیش را ندارد.

اما دلایل تز بالا کدامند؟

قدرت ابعاد مختلف دارد و مهمتر آنکه نسبی است، یعنی در قیاس با سایر قدرت ها (و اینجا قدرت کشورها) سنجیده می شود.

یک: توان اقتصادی: برابر آمارهای رسمی منتشره در سالهای اخیر گر چه از نظر تولید ناخالص ملی آمریکا در رتبه اول جهانی قرار دارد؛ اما چین در رتبه دوم[2] در سالهای 2020 و 2021 بوده است و این فاصله در حال کم شدن نیز می باشد. به همین جهت موسسه رند (rand)، که مرکز تحقیقاتی است که در ایالات متحده با بودجه فدرال اداره می شود در گزارشی تحت عنوان «چین و نظم بین المللی»[3] که در سال 2018 منتشر کرد از جمله می نویسد: بحران مالی سال 2008 ضربه فلج کننده ای برای اقتصاد کشورهای غربی بود و جایگاه غرب را در سطح جهانی تضعیف نمود. همچنین هم پژوهشگران چینی و هم غربی می گویند که تضعیف قدرت کشورهای غربی که در کاهش سهم تولید ناخالص داخلی جهان نمود یافته، همچنان از نفوذ ارزش های لیبرال که زیر بنای جنبه های رسمی نظم بین المللی هستند، می کاهد. (موسسه رند: صص 6-54)

به عبارت دیگر حتی موسسات مربوط به نظام سیاسی آمریکا از روند اقتصادی جهانی بیش از تضعیف اقتصاد آمریکا و غرب را نتیجه گرفتند و از «کاهش نفوذ ارزش های لیبرالی» گویند!

در نهایت به مولفه دیگری نیز خوب است اشاره داشت. یکی از راههای نفوذ اقتصادی آمریکا بر جهان سلطه «دلار» در مناسبات اقتصادی بود که با مطرح شدن پدیده «بیت کوین»، در سالهای آینده دلار موقعیت فعلی را نخواهد داشت و این یعنی در خطر افتادن هژمونی اقتصادی آمریکا که برای آن باید چاره اندیشی کنند.

دو: توان تکنولژیک: در تکنولژی هم داده ها حکایت از برتری جدی آمریکا از سایر رقبا دست کم تا یکدهه پیش دارند. برابر برخی آمارها از نظر ثبت اختراع آمریکا در رتبه ممتاز و ابرقدرت است. زیرا در 58 فناوری مورد بررسی در 50 مورد جایگاه آمریکا در قیاس با سایر کشور ها ممتاز است. دلیلش را نیز می توان در نظام آموزشی آمریکا دید. چنانکه «فرید زکریا» در کتاب «جهان پسا آمریکایی» که سال 2008 منتشر نمود می نویسد که نظام آموزش عالی آمریکا را اصلی ترین عامل برتری آمریکا در جهان می داند. آمریکا با 5% جمعیت جهان در صحنه آموزش عالی برتری مطلق دارد و 68% از 50 دانشگاه برتر جهان متعلق بدین کشور است.

اما در همین عرصه نیز در سال های اخیر اخبار تازه به گوش می رسد. مثلا در سال 2018 «ترامپ» رئیس جمهور وقت آمریکا  تعرفه گمرکی روی کالاهای مشخص وارداتی از چین به آمریکا را 25% افزایش داد که از آن به «جنگ تجاری» یاد شد. دلیلش کسر بودجه آمریکا و نیز مقابله با برنامه های بلند پروازانه چین جهت کسب تکنولژی برتر و بنیادی که اساس انقلاب چهارم صنعتی را تشکیل می دهد (شامل هوش مصنوعی و جی 5 و...). شکست سخت هوش مصنوعی آمریکا از چین را برخی کارشناسان و مقام های امریکایی در سالهای اخیر به صراحت گوشزد می کنند. زیرا در این زمینه جوایز بین المللی را چینی ها تصاحب کردند.

و  یا در دههای اخیر، کشورهای آسیای جنوب شرقی (مثل «کره جنوبی») از جهت تکنولژیک، جهش خیره کننده ای داشتند. «ژاپن» هم در زمینه رباتیک و اتوماسیون پیشگام است. نتیجه روشن است. آمریکا در زمینه قدرت تکنولژیک با رقبایی مواجه است که سال به سال نیرومند شده و برتری مطلق آمریکا را به چالش می کشند. با این وصف حفظ وضعیت فعلی آمریکا در این ابعاد هرگز سهل نیست و نمی توان با تهدید و تخریب هم راه پیشرفت تکنولژیک را در جهان بست.

سه: توان سیاسی:  از بعد سیاسی و روابط بین الملل نیز آمریکا در وضعیت دهه پیش نیست. کافی است به میزان نفوذ آمریکا مثلا در خاورمیانه نگریست. بی اعتمادی به آمریکا در کشورهایی که روزی گوش به فرمان آمریکا بودند قابل کتمان نیست. در جنگ جاری میان روس و اوکراین، به وضوح دیده شد که کشورهای نفت خیز منطقه خلیج فارس (عربستان و امارات) به دعوت آمریکا پیرامون «گرانی نفت» توجه نکرده (حتی تلفن «جوبایدن»، رئیس جمهوری آمریکا را پاسخ ندادند!) و راه خویش را رفتند. ظهور پدیده «ترامپ» و سپس «ترامپیسم» هم به پرستیز آمریکا آسیب جدی رساند. زیرا اعلام خروج و یا کم کردن همکاری آمریکا با نهادهایی که ارکان نظم موجود بین المللی و غربی هستند (کاستن از میزان کمک به سازمان ملل تا تشکل های بین المللی زیست محیطی، کم توجهی  به سازمان ناتو و....) پیام امید بخشی را به کشورهای هم پیمان آمریکا مخابره ننمود.

البته دلایل ترامپ هم قابل درک بود. زیرا فکر می کرد که مسایل و نیاز های داخلی آمریکا در اولویت اند و مثلا پرداخت بدهی های آمریکا به بانک های خودش، مهمتر است. در این زمینه کافی است به میزان بدهی آمریکا در سال جاری توجه شود. در سال مالی ۲۰۲۲، میزان کسری بودجه سالانه بیش از ۱.۲ تریلیون دلار برآورد شده است و ماه گذشته کل میزان بدهی آمریکا از ۳۰ تریلیون دلار گذشت.

آیا با این حجم بالای بدهی آمریکا می تواند مثل دهه های پیش برای اقصی نقاط جهان برنامه ریزی کند؟ بی دلیل نیست که آمریکا در سالهای اخیر حضور فیزیکی اش از برخی کشورها را کم می کند تا بتواند در مناطق مهمتر جهان حضور و نفوذش را حفظ کند.

رشد جریان های افراطی و راستگرا در آمریکا که در حتی انتخابات اخیر این کشور و رقابت با «جوبایدن» هم خود را نشان داد، پیام مثبتی به کشورهای جهان مقابله نمی کند تا بتوانند به آمریکا به عنوان یک تکیه گاه محکم و پایدار اعتماد کنند! به عبارت دیگر امکان تکرار پدیده ای مثل ترامپ، اعتبار بین المللی آمریکا را به چالش می کشد و این نکته را مقامات آمریکایی هم به خوبی درک می کنند. خروج آمریکا از افغانستان (و حاکم کردن بنیادگرایان!) و عراق و سوء تدبیر در مسایل مرتبط با «بهار عربی» به ویژه در کشوری مثل «لیبی» و... از مسایلی است که به کشورهای رقیب مثل «روسیه» جرات حمله به کشورهای اروپایی را می دهد. (هر چند ممکن است محاسبات پوتین درست نباشد.) زیرا فکر می کنند آمریکا مثل سابق نمی خواهد در همه جای جهان خود را درگیر کند و به فکر تثبیت موقعیت در حد کنونی است.

تاسیس گروه بریکس (BRICS ) در هزاره سوم، شامل کشورهایی چون برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی، (که نیمی از جمعیت جهان را تشکیل می دهند) که علاوه بر اقتصاد، گاه خبر رزمایش مشترک نظامی برخی از این کشورها (چین، روسیه و آفریقای جنوبی) هم مطالبی در رسانه ها می آید، کمترین پیامش آن است که رقبای آمریکا آرام آرام در حال نیرومند شدن و متشکل گردیدن هستند و پیام ناگفته آنها اعتراض به نظم آمریکایی جهان است.

چهار: توان نظامی: از جهت نظامی نیز گرچه آمریکا به جهت سلاح های هسته ای و اتمی  و از جهت ردیف بودجه نظامی در سطح جهان بی نظیر است، اما هم سلاح هسته ای و اتمی را بسیاری از قدرت های رقیب هم دارند، و از این رو برایشان در مقابل آمریکا ایجاد «بازدارندگی» می کند و هم امروزه شیوه های نبرد مثل سابق نیست و لزوما تجهیزات بیشتر و حجیم تر به معنای توفیق و توفق نیست. مثلا «کنت مکنزی» در کتابی با عنوان «جنگ نامتقارن»(Asymmetric or Asymmetry War)، که آن را شناسه درگيری دو نيروی متخاصم ناهمگون می بیند، این شیوه نبرد را در دهه های اخیر، پدیده ای نوظهور می بیند. مصادیق این گونه نبردها مثلا در مقابله بین اسراییل (مجهز به بمب اتمی) با نیروهای فلسطینی با موشک های خاص دید که نتایج غیر منتظره ای را رقم می زند. همین اتفاق در منازعه یمن- عربستان هم دیده شد که پهبادهای حوثی ها، عربستانی های با تجهیزات غیر قابل قیاس را در نبردی نامتقارن به فرسایش کشاندند و آسیب زدند. در نبردهای آمریکا با رقبا گزینه نبرد نامتقارن را هم باید افزود که یکه تازی آمریکا را در افق چشم انداز تا حدودی زیر سوال می برد. مثلا هک کردن سیستم های رایانه ای آمریکا از سوی فرد یا گروه کوچک در سال اخیر می تواند در شیوه های نبرد نامتقارن در سطوح وسیعتر و عمیقتری تکرار شود.

پنج: توان فرهنگی: از بعد فرهنگی نیز نفوذ آمریکا مثل دهه های پیش نیست. اگر با سقوط ایدئولژی مارکسیسم در سال 1990 امیدها به لیبرال دمکراسی زیاد شد، اما در سطح جهانی امروزه اقبال به ایدئولژی «سوسیال دمکراسی» زیاد است. بی جهت نیست که در برخی زمینه ها مثلا امنیت پایدار (که ابعاد گوناگون دارد) آمریکا جزو 5 کشور اول جهان هم نیست. زیرا برابر گزارش سایت «یو اس نیوز» (  USNEWS) در سال 2020 از نظر «امنیت»، رتبه کشورهای ممتاز به ترتیب این چنین بود: سوئیس، کانادا، نروژ، دانمارک، استرالیا، نیوزلند، سوئد، فنلاند و...

رشد نگاههای «پُست­مدرن» (در مقابل مدرنیته که اساس لیبرال دمکراسی است)؛ رشد «پساسکولاریسم» که ایدئولژی حاکم بر آمریکا که مبتنی بر سکولاریسم است را به چالش می کشاند؛ رشد عجیب و غریب «جنبش های نوپدید دینی» (NRM ) در آمریکا که هر کدام باورهای معنوی خویش که بسیاری ضد نگرش غربی و توجه به عرفان شرقی دارند. « جميز گوردون ميلتون»، صاحب دايره المعارف اديان امريكا مدعي است كه در امريكا، تعداد فرقه ها و گروههاي ديني مختلف از 17 مورد در سال 1790 به 350 مورد در سال 1900 و در پايان قرن بيستم به 2000 مورد افزايش يافته است([4] ) كه حكايت از تكثير وگسترش وسيع و شديد جنبشهاي نوپديد ديني دارد.

بی جهت نیست که در سال 2021 از نظر مکان مناسب برای «مهاجرت»، «کانادا» در راس کشورهای برتر جهان بود و پس از کانادا کشورهای زیر جزو کشورهای برتر جهان بودند: ژاپن، آلمان، سوئیس، استرالیا، آمریکا (رتبه ششم)، نیوزلند و.... کمترین پیام این خبر رشد اقتدار کشورهای رقیب آمریکاست.

ج) نتیجه گیری

1.تمدن غربی «پارادایم» حاکمی است که کشور آمریکا فعلا مهمترین نماد آن است. به تعبیر «کوهن» ممکن است علیه پارادایم موجود، انقلاب رخ دهد، اگر نتواند به اعتراضات و واگرایی ها پاسخ درخور دهد؛

2. آمریکا از نظر قدرسخت و نرم، فعلا در موقعیت جهانی برتر قرار دارد. اما میزان رشد قدرتش نسبت به رقبا بالا نیست و «شیب رشد» کشورهای دیگر در توانایی ها نرم و سخت نسبت به آمریکا، تندتر است. به همین دلیل نمی توان از رشد چشمگیر آمریکا نسبت به رقبای اصلی گفت. اقدامات خشن و سختگیرانه آمریکا علیه برخی کشورها حکایت از آن دارد که با مدیریت عادی نمی توان برتری بر جهان را حفظ نمود.  

قابل توجه است که قدرت نرم هم در «علم» و «فن آوری» خلاصه نمی شود و فرهنگ، اخلاق، عدم تبعیض و نظام سیاسی جذاب و ...هم از عوامل و مولفه های نرم قدرت اند. کسی نمی تواند بگوید در ابعاد یاد شده، آمریکا کشور ممتاز جهان است؛

3.نکته مهم دیگر آن است که در عصر ارتباطات، همانگونه که گفته شد، به دو دلیل دانش و فن آوری در انحصار آمریکا نمی ماند: یکی آنکه همه علوم با اینترنت، وب 2 و 3، هوش مصنوعی و... گره خوردند که مهمترین ویژگی فضای مجازی محصور نماندن در جغرافیای حاکمیت های سیاسی است. دیگر آنکه اکثر نام اوران، مبدعان و خلاقان در حیطه علم، اصالتا به کشورهای دیگر تعلق دارند و داده ها و یافته ها را به سرزمین مادری نیز نشت می دهند.

4.بر اساس برآیند قدرت آمریکا در ابعاد گوناگون یاد شده، در روزگار ما نظم تک قطبی در روابط بین الملل میسور نیست و خواه ناخواه قطب های دیگری در سطح جهانی در شرق و غرب اعلام وجود می کنند که همگی هژمونی آمریکا را به چالش می کشانند. (به تشکیل گروه «بریکس» قبلا اشاره شد.)

5.تمدن غربی هم به جای لیبرالی دمکراسی، در درون خودش ظرفیت گسترش «سوسیال دمکراسی» را دارد که بستر رشدش اروپاست و نه آمریکا؛ ضمن اینکه تمدن چینی، اسلامی و ... هم به تعبیر «هانتینگتون»، رقیب تمدنی لیبرال دمکراسی اند.

6. همچنین آسیب به سیستم سیاسی، نیاز نیست حتما از برون باشد. به عنوان شاهد «اتحاد جماهیرشوروی» ابرقدرت قرن بیستمی، از درون به بن بست رسید. با این وصف مثلا تمدن غرب در زمینه هایی مثل خانواده، رشد خودکشی، افول معنویت و... با مشکل جدی روبروست. مواضع رسمی مقامات آمریکایی نیز معلوم نیست قرین با واقعیت باشد. مثلا «خروشچف»، رئیس جمهور شوروی می گفت: سال 1980 اقتصاد شوروی از آمریکا پیشتر رفته و اصلا نظام سرمایه داری نابود می شود! ظهور و افول تمدنها امری عادی و پر سابقه است و از این رو «ابن خلدون» در حدود هفت قرن پیش در کتابش «مقدمه» شکل گیری، رشد، اوج و افول تمدنها را ئتوریزه کرد.

7.رشد آمریکا نسبی است و در قیاس با دیگران و متناسب با ادعای مدیریت جهانی باید سنجیده شود نه اینکه این کشور رشدی ندارد. گفته شد که سطح تحلیل این نوشتار کلان و بین المللی است. بر این اساس، مدعای نوشتار حاضر به نهایت و بلوغ کامل رسیدن قدرت آمریکاست.

8. در یک کلام، به دلایل یاد شده مواضع آمریکا در سطح جهانی، مثل سابق قدرتمندانه و مقتدرانه نیست و بلکه محتاطانه است. چون می داند تثبیت و تدبیر موقعیت فعلی در شرایط کنونی کاری پیچیده و بلکه دشوار است. از این وضعیت می توان به بلوغ و توقف شیب رشد قدرت آمریکا نسبت به رقبا (نه نسبت به خودش) تعبیر نمود.

22 اردیبهشت 1401

[1] )اصل نظریه و تحلیل انتقادی بر آن را ببینید در: منصورنژاد محمد (1381) گفت‏وگوى تمدّن‏ها: با نگاهى به رويكردهاى‏ هانتينگتون، فوكوياما، خاتمى و هابرماس‏، تهران، نشر پژوهشگاه علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی

[2] ) (ژاپن سوم؛ آلمان چهارم؛ و انگلستان پنجم). این آمارها با جستجوی ساده اینترنتی مثلا در سایت ویکی پدیا هم قابل دسترسی است.

[3] )این گزارش توسط مایکل مازار- تیمونی هیث- استریت استو کاوالس به نگارش درآمده و در مرکز بررسی های ریاست جمهوری ایران در سال 1398 از سوی محسن محمودی و عرب یارمحمدی ترجمه و منتشر گردید. برای اطلاعات بیشتر درباره موسسه رند به سایت زیر مراجعه گردد:

www.rand.org

[4] ) براي ملاحظه بر خي از آراء ملتون مراجعه شود به: مقالات متعددي از او و يا در باره او در بخش پاياني فصلنامه راهبرد، ش 39 بهار 1355، آثار ملتون از سوي مجتبي كرباسچي و بهزاد حميديه ترجمه شده اند.

سخن سردیبر

دکتر زهرا شریف زاده سردبیر مجله
دکتر زهرا شریف زاده سر دبیر مجله
دکتر زهرا شریف زاده سر دبیر مجله ایرانی روابط بین الملل 

گفتگو

دکتر امیر هوشنگ میر کوشش در گفت و گو با ایلنا
دکتر میرکوشش در گفت‌وگو با ایلنا

یادداشت

دکتر محمد منصورنژادعضو هیئت مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران 
دکتر محمد منصورنژادعضو هیئت مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران 
دکتر میکائیل سانیار در گفتگو با بوکان پرس
دکتر تاج الدین صالحیان دکتری تخصصی روابط بین الملل ،دکتر حمید احمدی نژاد  ...
🖋مهدی مستفید کارشناس حقوق ودانشجوی ارشد حقوق دادرسی اداری
میکائیل سانیار دکتری مسائل ایران
دکتر امیر هوشنگ میرکوشش(دکتری تخصصی روابط بین الملل)
دکتر زهرا شریف زاده (دکتری تخصصی روابط بین الملل)

مفاهیم و نظریه ها

دکتر امیر هوشنگ میرکوشش مدیر مسئول مجله ایرانی روابط بین الملل و عضو هیئت ...
دکتر امیر هوشنگ میرکوشش

مطالب پربازدید

دکتر امیر هوشنگ میرکوشش
دکتر امیر هوشنگ میرکوشش
دکتر امیر هوشنگ میرکوشش
متن سخنرانی دکتر امیر هوشنگ میرکوشش به مناسبت 18 می روز جهانی موزه و میراث ...
دکترامیرهوشنگ میرکوشش

تبلیغات

فراخوان مقاله

تمامی حقوق برای مجله ایرانی روابط بین الملل محفوظ است ©2024 iirjournal.ir. All Rights Reserved

Please publish modules in offcanvas position.