دکتر مریم خالقی نژاد: استاد دانشگاه و مدیر گروه دیپلماسی فرهنگی، هنر و سینما انجمن ایرانی مطالعات کشورهای غرب اسیا
تقریبا صد سال پس از ادعای لومیر مبنی بر اینکه آینده ای برای رسانه جدید وجود ندارد، سینما به یکی از مهم ترین ابزار قدرت سیاسی تبدیل شده است مثلا آلمان نازی از این رسانه برای بهترین اهداف تبلیغاتی استفاده کرد، زیرا رسانه جدید برای تأمین خوداتکایی ملی بسیار کارآمد بود، پس از انقلاب 1917، لنین سینما را «مهمترین هنر» نامید (ویلیامز، 2002: 6).
یکی از بارزترین مراکز تاثیر گذار در این مسیر هالیوود می باشد. ایالات متحده نیز از دیر باز ، از طریق فیلم ، برتری خود را بازنمایی و بازیابی میکند، آ«چه در خصوص فیلمهیا امریکا و ارتباطش با سیاست به خصوص سیاست خارجی امریکا مهم است آنکه این فیلم ها بر ادراکات تماشاگران در مورد سیاست خارجی خود تأثیر می گذارد و شکل می دهد و آن را گسترش می دهد. در این حوزه اندیشمندی به نام رابرت گرگ پیشنهاد میکند که فیلمها به ما کمک میکنند تا «پنجرههای ارزشمندی به سوی واقعیت بینالمللی را درک کنیم. به عنوان مثال، داستان های تاریخی، اگرچه قطعا برخی از آنها تاریخ را تحریف می کنند، اما به افزایش آگاهی از تاریخ کمک زیادی کرده اند. فیلمها همچنین درسهای تاریخی ارزشمندی را ارائه میدهند، از نظر دیگر هم فیلم ها با نزدیکتر کردن فضاهای دورتر برخی ارتباطات را میسر می سازند». از دیگر کارایی های مهم سینما در روابط بین الملل در خصوص ایدئولوژی است. اگرچه این همزیستی آسان نیست اما سینما به عنوان یک نهاد اجتماعی در خدمت بازتولید ایدئولوژی نیز قرار دارد برای مثلا بازتولید ایدئولوژی بورژایی نمونه بارز آن در برخی از فیلم های هالیوود و اروپایی است. بنابر اعتقادات کارشناسان مختلف فیلمها از این جهت ایدئولوژیک هستند که دیدگاههای سازندهشان را منعکس میکنند به عبارتی در خدمت بازنمایی ایدئولوژی حامی هستند اما ممکن است در موارد معدودی این بازنمایی به دلیل «آگاهی» نباشد. همچنین در برخی موارد نیز در رقابت و حتی تخریب یک ایدئولوژی ممکن است عمل کنند. گروهی نیز سینما را در خدمت ارتباط میان امر مردمی و امر سیاسی می دانند در این مسیر فیلم ها مستقیما به به بازتولید سیاست خارجی کمک میکنند.از مهمترین موارد دیگر حول موضوع هویت است که برخی آگاهی ها را به عنوان بخش اساس ناخودآگاه به تصویر میکشد.
سینمای هالیوود و دولت های ایالات متحده در طول دوره جنگ سرد از روابط نزدیکی برخوردار بودند بدین صورت که هالیوود در تایید و تثبیت خواسته های سیاسی سیاستگذاران ایالات متحده امریکا مشارکت داشته است و هر زمان که دولت آمریکا در حل مشکلات موانعی یا مشکلاتی را داشت ، این غول صنعتی و فرهنگی در خدمت آن بود. فرض اصلی این است که در طول جنگ سرد، دولت های ایالات متحده و هالیوود شرکای استراتژیک بودند. دولت از این مشارکت برای ایجاد فضای گفتمانی استفاده کرد که در آن به عنوان یک بازیگر متمایز در تفاوت خود با دیگران ظاهر شود. اگرچه جنگ جهانی دوم با پرتاب دو بمب اتمی خود به سمت هیروشیما و ناکازاکی به پایان رسید، اما برای حدود چهل سال، ایالات متحده در جهت انفجار مکرر هسته ای از سینما به گونه ای استفاده کرد که گویی امر مد نظر دولت یک تهدید خارجی است و اذهان داخلی و حتی خارجی را با خود همراه کرد. صنعت سینمای هالیوود نیز بسیار موفق بود که همراستای دولت به تماشاگر معرفی کند که دوستان و دشمنان چه کسانی بودند؟ به چه کسی باید اعتماد کرد و از چه کسی باید دوری کرد؟ که همه اینها در راستای سیاست های امریکا بوده است.
در طول دوره جنگ سرد و بعد از آن هالیوود در تلاش بوده است تا گفتمان های رضایتی را برای سیاست خارجی ایالات متحده به وجود اورد. کافیست برای دیدن خط و مشی سیاست خارجی امریکا در هالیوود به فیلم های آن زمان اشاره کرد. این فصل روابط بین دولت های ایالات متحده و سینمای هالیوود در دوران جنگ سرد بیانگر آن است که امریکا در پی فرایند ساخت های سیاسی از منظر ملی بوده است که اولا موج داخلی را با خود همراه کند و سپس فراتر از مرزهای خویش را درگیر نماید. در این دوره در برخی فیلم های امریکا سیاست های بالا از طریق ترویج از کانال سینما با شیوه های گفتمانی شکل گرفته و معنادار شده اند که در پی مصنوعات فرهنگی یا فرهنگ جنگ سرد نیستند بلکه در خدمت طبیعی سازی سیاست های خارجی امریکا و تامین روحیه اخلاقی و سیاسی ملتها برای سیاست هایشان است. گویی در آن زمان فیلم های یک ملت به ساختار دهی روحیه ملی می پردازد. برای مثال فیلم های آرماگدون (1998) و روز استقلال (1996) این پیام را دارند که ایالات متحده مرکز "کیهان" است آمریکایی ها "بار" نجات جهان را به دوش می کشند. در فیلم آرماگدون تعالی آمریکایی ها به عنوان ناجیان بشریت و واشنگتن به عنوان مرکز جهان را معرفی می کند . در آرماگدون، یک سیارک بقرار است زمین را تکه تکه کند و مهم نیست که به کجا برخورد کند لذ از آنجایی که این سیاره در حال حرکت به سمت زمین است قرار بر این می شود که فدی به نام هری استامپر و گروهش روی تکه ی اصلی ستاره ی دنباله دار فرود بیایند، تا عمق ۲۰۰ متر آن را سوراخ کنند و یک بمب اتمی در آن کار بگذارند. انفجار این بمب ستاره ی دنباله دار را دو نیم خواهد کرد و زمین را نجات خواهد داد. در این بین امریکا در پی آن است که نشان دهد ناجی زمین است.در فیلم روز استقلال نیز تلاش بر آن است که امریکا را ناجی جهان نشان دهد.
آرماگدون و روز استقلال دو نمونه خیلی کوچک از گفتمان سازی های سیاست خارجی امریکا هستند که در هالیود مطرح شده است . امریکا به خوبی از این صنعت نرم برای هم صنعت و هم قدرت خویش استفاده می کند و در مواقع بحرانی در حقیقت هالیوود نماینده سیاست های خارجی ایالات متحده امریکا در نظم بین الملل می باشد تا علاوه بر اماده سازی و ترویج گفتمان های سیاستی و تصمیمات سیاسی امریکا، آن را به تایید اذهان خارج از امریکا نیز برساند یا از امریکا ناجی بسازد و یا گفتمان را همگانی نماید.
واژگان کلیدی:سیاست،آمریکا،سینا،هالیوود،آرماگدون
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل