دکتر محمد منصور نژاد
ادله شش گانه بالا به خوبی نشان داد که سیاست کثرت در وحدت، جز تفرقه و آسیب چیزی در پی نداشته و به نتیجه موجهی ختم نمی گردد.
4.راهبردها:
اما سیاست درست و استراتژی صحیح، پذیرش کثرت برای رسیدن به صلح و وحدت است. (کثرت در وحدت). یعنی عکس مسیری که تا کنون در پیش ما بود. در این تغییر نگاه لازم است:
یک: آکادمیسین بپذیرد که تکثر اصالت دارد و اصلا قرار نیست شبیه هم شویم. بلکه باید با حفظ تمایزات، در کنار هم باشیم.
دو: حوزوی بپذیرد که حتی خداوند هم نمی خواست ما را از روی طبع به صورت اجباری، امت واحد خلق کند (مائده/48- هود/118)، بلکه شعبه شعبه شدن آدمیان، تدبیر خداوند است (با اینکه از یک پدر و مادریم: حجرات/13)، تا در این تفرق، همدیگر را بشناسیم. منابع دینی که عقل و قرآن و روایاتند، ظرفیت بازخوانی به نفع سیاست وحدت در کثرت را دارند؛ کاری که مغفول مانده است. از این رو حتی عرفای ما هم نوعی نخبهگرا شده و در وصف اصحاب قدرت می گفتند. مثلا شاعر نام آور ایرانی؛ «حافظ»، در دیوانش چندین سلطان (شاه ابواسحاق اینجو؛ شاه شجاع؛ شاه منصور و....)، که برخی ضد همدیگر هم قیام کرده بودند را مفصل و به صورت اغراق آمیز ستود[1]!.
سه: حتی مواریث ایران باستان هم کثرت در وحدت دیده شد و شاه مدار بود و مردم و بازیگران مختلف، دست کم گرفته شدند. چون سیستم شاهنشاهی بود، آن هم به شکل مطلق. پس اگر مثلا اندیشه ایرانشهری ارجاع داده می شود، حتما این نگاه باید نقادانه و با ملاحظه کاستی ها برای رفع آن باشد.
چهار: سیاسیون باید با ایده امثال «موفه» بیشتر آشنا شوند که از آنتاگونیسم باید به طرف سیاست آگونیستی برویم.[2]یعنی پذیرش اینکه در امر سیاسی تعارض طبیعی و اصل است و تنها در سیاست باید آنها را مدیریت نمود.
پنج: لازم است همگان بپذیریم که حق مطلق، نزد هیچ فرد و گروه نیست و لازم نیست به دیگران ثابت کنیم که در خطاست. رضایت طرفین مهم است و به تعبیری معامله برد برد! در این صورت به گفتگو و احترام متقابل روی می آوریم.
شش: تصحیح یک نکته اعتقادی در میان ایرانیان هم مهم است که گرچه «وحدت وجود»، چنانکه گفته شد، سخن حقی است، اما آن نکته در قیاس نسبت دیگران با خداست که وجود اصیل و واحد اوست، اما وجود افراد در قیاس با همدیگر از سوی خدا و به امر او متنوع، متکثر و متمایز است.
هفت: نتیجه: چنین نگاهی راه را برای صلح ایرانی هموار می سازد و آثار آن با سایر کشورهای همجوار هم می رسد. (از ایران فرهنگی در منطقه نوروز تا خاورمیانه و....) چون با کشورهای مناطق اطراف ایرانیان فرهنگ مشترک فراوان دارند.
5.ممکن است گفته شود این ایده یک نگاه واقعگرایانه است و دیگر اتوپیا نیست! ولی به نظرم به قدری خشونت و شکاف در میان ایرانیان عمیق و ذو ابعاد شده (شکاف دولت ملت/ شکاف نسلی/ شکاف قومی/ شکاف مذهبی/ شکاف جنسیتی و....) که در روزگار ما «ابرمساله»( Super Problem) ایران، گسست و خشونت است و رسیدن به ساحل آرامش در این کشور (و نیز کورهای همسایه) واقعا با این زخم های عمیق، فعلا تنها اتوپیاست. چون اتوپیا اولا: مطلق نیست. به تعبیر «مانهایم»: هیچ نظریه ای فی نفسه، به دلیل محتوایش آرمانی نیست؛ بلکه زمانی به اقتضای محیط و توانایی خود برای اصلاح ، آرمانی می شود؛ ثانیا: برای تغییر پارادایم نیاز به اندیشه شورشی داریم، نه نگاه ایدئولژیک، که باز به تعبیر کارل مانهایم (در کتاب«ایدئولژی و یوتوپیا») وضع موجود را توجیه می کند. (بشیریه: 1376، ص 14) ثالثا: هر شهری، آرمانشهر نیست. به همین دلیل اگر وضعیتی به راحتی ممکن الوقوع باشد، دیگر آرمانشهر نیست. در نهایت گفته شد که ویژگی این صلح حتما باید متناسب با نیازهای عصر و مثلا مردمگرا باشد. چنین صلحی با توجه به واقعیات موجود اتوپیا می نماید.
6. راهکارها ی پیسنهادی وحدت در کثرت:
یک: بپذیریم مسیری که تا کنون مصلحان می پیمودند تاکید بر وحدت بود که به نگاه صرفا «آرمانگرایانه» و حتی «نخبه گرایانه» ختم می شود و چون در عمل برای همگان امکان تحقق ندارد، لاجرم به تعدد و بلکه تشطط نظر و عمل افراد ختم شده و یا به استبداد منتج می شود (همانگونه که تجربه تاریخی نظام های توتالیتر و اوتاریتر حکایت از ترویج یکدستی می کند). همه این وضعیت ها نیز نشانه های ناصلح اند.
دو: برای تحول، چاره ای نداریم مگر انکه ابتدا از سطح خرد و فردی و خانوادگی شروع کنیم. تمرین تکثر و نقدپذیری در شخص شخص به صورت فرهنگ درآید. با این وصف در اصلاح، رویکرد فرهنگی تقدم دارد. وگرنه مگر ایرانیان در انقلاب سال 57 با وحدت و دوستی شروع کردند؛ پس چرا به تفرقه حاد منتج شد! چون به غلط فکر می شد که سیاست کثرت در وحدت جواب می دهد.
سه: آرمان شهری که واقعا مردمگرا نباشد (چه اسلامی و چه غیراسلامی)، در هزاره سوم غیرواقعگرایانه بوده و صرفا بنایی تخیلی است (مدینه فاضله و نه آرمانشهر) و لازمه مردمگرایی واقعی پذیرش تکثر است. حتی به نظر می رسد که دمکراسی مشارکتی (دموکراسی مستقیم با لحاظ حقوق همه شرکت کنندگان)، بهتر از «دمکراسی نمایندگی» (تصمیم غیر مستقیم و بر اساس رای اکثریت)، همدلی می آفرینند، چون تکثر را بیشتر می پذیرد.
چهار: آرمانشهر در گفتمان خوش بینانه نسبت به عالم و آدم، طراحی می گردد؛ ولی نه در آن حد که کاملا خیالی بماند. پس مایوس نباید بود و در عوض باید برای تغییر سیاست ها اقدام کرد: به تعبیر رند شیراز:
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
پنج: نهادهای مدنی باید هم در درون خود تمرین تکثر و مدارا کنند و هم تکثر فرهنگی را در بین دیگران، ترویج کنند.
شش: همزمان باید سیاست ورزان وسیاست اندیشان، برای تغییر وضعیت به مدلی قابل قبول و نسبتا اجماعی برسند، تا اگر روزی زمینه تحقق آرزوها را مساعد دیدند، غافلگیر نشوند. (اتفاقی که در سال 57 افتاد.) چون در نهایت ایده ها باید توسط حزبی، جریانی و دولتی عملیاتی شود. اینجاست که تکثر فرهنگی با سیاست گره می خورد.
7.پیشگیری از آسیب: تقویت و بسط فرهنگ تکثر در مظان این آسیب است که افراد، در تفرق بمانند و به وحدت باز نگردند. همانگونه که افراط در وحدت، آسیب زاست، افراط در تکثر (تفریط در وحدت) هم مساله آفرین است. اینجاست که لازم است به چسب های مشترک اجتماعی و سیاسی هم اندیشید. در نگاه سنتی، چون مکانیزم ها و تکنیک های لازم و مبانی مناسب را نداشتند، راه حل ایجاد وحدت محوریت فرد (شاه، امپراتور و یا پدر خانواده و...) بود؛ اما بشر جدید به اینجا که رسید که انسان اصالت داشته و همه ذی حقوق و برابرند[3]. اینجا برای رسیدن به وحدت دیگر لازم نیست حتما کسی محور باشد، بلکه همگان باید با هم به قرارداد و توافق برسند. چنین سطحی از تعامل، نیاز به رشد و بلوغ اجتماعی دارد.
نیز چون توافق کلی و فراگیر درباره همه چیز میسور نیست، سخن از «توافق حداقلی» روی اصولی مشترک است، که مبنای مفاهمه و گفتگو در کثرتها باشد (تعیین خط قرمزها)، تا تفاوت فردی حفظ و در عین حال به تعارض عملی هم نرسیم. گفته شد که در این زمنیه بهترین مثال همکاری گروهی در اجرای «ارکست موسیقی» است. به نظر می رسد اشتراکات اگر بر «غایات اصلی» و اساسی باشد توافق زودتر حاصل می شود و این اشترکات هم با «نگاه سلبی و حداقلی» بدست می آید. به عبارت دیگر، ایجاد اصولی به شکل ایجابی دشوار است. اما خط قرمزهای وحدت و صلح را آسانتر می توان تعیین و برشماری نمود.
ج) نتیجه گیری
1.وضعیت ناصلح در ایران به قدری جدی است، که رسیدن به صلح، اتوپیایی در نظر می رسد که در باب کم و کیف آن بسیار باید اندیشید. به ویژه اگر قرار بر مدل سازی از صلحی متناسب با مقتضیات عصر (با تاکید بر نیازها، مسایل و پرسشهای نسل جدید) باشد.
با این حال اتوپیا برابر توضیحات اولیه نوشتار، هر چند در دوردست، امکان تحقق دارد و از این جهت خوب و بلکه لازم است به صلح اتوپیایی برای این سامان و منطقه اندیشید. البته هر اتوپیایی هم برای آینده ایران (و ایران فرهنگی) مفدی نیست، بلکه آرمانشهر می تواند نقش مخرب و یا سازنده داشته باشد. از این رو صاحبان اندیشه لازم است به آرمانشهری بیندید که معقول و موحه و بروز باشد.
2.ایران امروز در نظر و عمل با صلح و دوستی فاصله زیادی دارد، زیرا اندیشه های خلق شده بر اساس «سیاست کثرت در وحدت» بودند و می خواستند با نادیده انگاشتن کثرت ها (تفاوت فردی و قابلیت های جریان های مختلف)، بر حول مراجع قدرت، اتحادی ایجاد کنند. این شیوه تقریر از موضوع نیاز با شیفت پاردایمی دارد، تا به «سیاست وحدت در کثرت» رسید. در باب آسیب های جدی شیوه نگاه کثرت در وحدت برای رسیدن به جامعه ای بروز، همبسته و متحد، به تفصیل نکاتی در متن آمد.
3. در این دیار، عقلا و نقلا می توان برای جامعه مطلوبی که در ان دوستی ها به صورت منطقی شکل گیرد، نظریه پردازی نمود (ظرفیت بالقوه وجود دارد). اما برای چنین دستاوردی هم باید مواریث فرهنگی موجود را مورد مطالعه انتقادی قرار داد و هم از یافته های تازه بشری در باب صلح، کمال استفاده را نمود. به ویژه از این نکته مهم نباید غفلت نمود که در مقاطعی به جهت حاکمیت خشونت، جنگ و نزاع، در تاریخ کشورمان، حتی صلح منفی هم وجود نداشت[4]، چه برسد صلح مثبت! با این وصف در یک مطالعه انتقادی باید این بخش های تاریخ را دقیقتر خواند و علل و دلایل چنین وضعی را درست تحلیل نمود، تا با شناخت درست درد، برای درمان بتوان چاره اندیشی داشت و برای آینده برنامه ریزی نمود.
4.فرهنگ سازی برای صلح و مدارا در عمل لازم است از سطح فردی و خانوادگی شروع و در نهادهای مدنی تمرین گردد، تا درونی شده و به صورت «بینش، توانش و کنش» ملکه افراد شود. اما این اقدامات نباید خالی از تاملات صاحبان اندیشه به ویژه با رویکرد سیاسی باشد که برای افق چشم انداز صلح ایرانی با بحث و فحص، به مدل ملی قابل قبولی برسند.
5. در اتوپیای ایرانی صلح، به جای بلند پروازی ها و آرمان طلبی ها (که در فرهنگ خودی موج می زند)، لازم است به حداقلها کفایت نموده و توافق روی نقاط مشترکی که معمولا مواد محدودند صورت پذیرد. در اختلافات نیز یاد بگیریم که با مدارا و گفتگو، ناصلح ها را مدیریت نماییم.
6.اتوپیای صلح ایرانی ما را در میانه «بیم و امید» نگه می دارد؛ نه آن قدر بدبینانه است که امیدها به صلح و دوستی را به یاس تبدیل کند و نه آن قدر خوش بینانه (توهم آلود) است که در این سامان صلح را به سهولت (بدون تلا ش زیاد و برنامه دقیق) قابل تحقق ببیند. با این وصف با شرایطی می توان به صلح رسید. صلح نیاز به کسب مهارت، آموزش، گفتگوی فراوان و تمرین مدارا و... دارد تا تبدیل به فرهنگ شده و آنگاه با یک ساختار مناسب عملیاتی گردد. به تعبیر «هانتینگتون» برای تغییر وضعیت هم نیاز به ظرفیت سازی است و هم نهادسازی،[5]که به موازات هم پیش خواهند رفت.
7. در آرمانشهرها، سخن از نفی فساد، قانون گرایی و ... که به نوعی مستعد ارایه مدل برای حکمرانی خوب است؛ اما در این حد کلی گویی، دردی دوا نمی کند و لازم است دقیقا شهری طراحی شود که هم در نگاه سلبی و هم ایجابی، ابعاد و اضلاع جامعه ای معقول، انسانی و اخلاقی در زمینه های گوناگون (سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و....) برای ایرانیان تعریف گردد. طبیعی است که چنین غایت «بین رشته ای» و سترگ، گفتگوی فعالانه و مستمر بزرگان رشته های مختلف ایران و ایران فرهنگی (نمایندگان کشورهای منطقه نوروز و سایر همسایگان) را می طلبد و حتی در قالب پروژه ای باید تعریف گردد و....
8.اتوپیای ایرانی صلح اگر درست طراحی شود، دست کم از جهت نظری حتی می تواند نواقص ایده های صلح موجود در سطح جهانی را جبران سازد. زیرا با توجه به ظرفیت های معنوی و عرفانی مواریث خودی، می توان به برخی از عطش های اخلاقی جهان امروز پاسخ داد. دنیای امروز تشنه خشونت و جنگ است و بیش از ایده های رایج صلح نیاز به ایده پردازی دارد.
9. در این مقاله نسبت صلح با شیوه نگاه به « وحدت»، تحلیل شد. در اینکه اگر تفرقه (ضد وحدت) در جامعه ای حاکم باشد، فقدان صلح و یا صلح در سطوح پایین در آن وجود دارد، شکی نیست. اما هر وحدتی هم نمی تواند مبنای صلح عادلانه و پایدار گردد. در این نوشتار این تز مدلل شد که اگر صلح از درون «سیاست وحدت در کثرت» تعریف گردد، چنین صلحی از ثبات و عمق بالایی برخوردار است.
10. نکته نهایی آنکه هم صلح و هم نگاه اتوپیایی بدان «نسبی» است (صلح مطلق در «توپیا» و «اتوپیا»، قابل تحقق نیست و فقط در مدینه های فاضله آن هم برای غیردنیا مطرح می گردد.) و لازم است متناسب با منطقه و موقعیت ایران امروز و نسبت به ظرفیت های آن در چند فاز متفاوت و مترتب بر هم تعریف گردد.
فهرست منابع
ابن طفیل، محمدبن عبدالملک (1381) حی بن یقظان (زنده بیدار)، ترجمه بدیع الزمان فرزوانفر، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
افلاطون (بی تا) جمهور: دوره آثار افلاطون: ج دوم، ترجمه محمد حسن لطفی و رضا کاویانی، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی
بشیریه، حسین (1376) تاریخ اندیشه های سیاسی مارکسیستی در قرن بیستم: اندیشه های سیاسی مارکسیستی، نشرنی
پوپر، کارل ( 1380) جامعه باز و دشمنانش، ترجمه عزت الله فولادوند، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی
جانسون، پیتر (بی تا) کشف فضاهای متفاوت فوکو، ترجمه آتنا کامل؛ در سایت فضای دیالکتیک: www.dialecticalspace.com
حیدریان شهری، احمدرضا (پاییز و زمستان 1390) نشانه هایی از ویرانشهر در شعر خلیل حاوی، پژوهشنامه نقد ادب عربی، مجله علمی پژوهشی دانشگاه شهید بهشتی، ش2
روویون، فردریک (1385) آرمانشهر در غرب، ترجمه عباس باختری، نشر نی
رهنما، علی (1383) مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد: زندگی نامه سیاسی علی شریعتی، نشر گام نو (چاپ سوم)
ساروخانی، باقر (1380) جامعه شناسی ارتباطات، انتشارات اطلاعات، چاپ دهم
شبستری، محمود (1371 ) گلشن راز، نشر سلسله نشریات ما
شیروانی، علی (1377) شرح مصطلحات فلسفی؛ بدایه الحکمه و نهایه الحکمه، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
فارابی، ابونصر محمد (1401 ق) اندیشه های اهل مدینه فاضله، ترجمه سید جعفر سجادی، نشر کتابخانه طهوری
کورو، احمد. ت (1400) اسلام، اقتدارگرایی و توسعه نیافتگی: مقایسهای جهانی و تاریخی ، ترجمه هانیه جعفری، نشر مهری
منصورنژاد، محمد ( 1389) درسگفتارهای دین و موسیقی، انتشارات جوان پویا
منصورنژاد، محمد (1385) سیری در اندیشه سیاسی متفکران ایرانی اسلامی: ج1، انتشارات جوان پویا
منصورنژاد، محمد (1391) سیری در اندیشه سیاسی رند شیراز: حافظ، انتشارات جوان پویا
منصورنژاد، محمد (1400) صلح در ابعاد گوناگون: صلح با خود، با خدا، با طبیعت و با دیگران، انتشارات جوان پویا
منصورنژاد، محمد (1389) مقایسه شخصیت و دیدگاههای امام محمد غزالی و آگوسیتن قدیس، انتشارات جوان پویا
منصورنژاد، محمد (1402) مناسبات ادیان با صلح و ناصلح متاورس؛ مجموعه مقالات فارسی ششمین همایش انجمن علمی مطالعات صلح ایران: ادیان و صلح آفرینی هزاره سوم: فرصتها و چالشها به کوشش محمد مصنورنژاد
مور، تامس (1387) یوتوپیا، ترجمه داریوش آشوری – نادر افشار نادری، تهران، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی (چاپ سوم).
موفه، شانتال ( 1391) درباره امر سیاسی، ترجمه منصور انصاری، نشر رخداد نو
مور، تامس (1387) یوتوپیا، ترجمه داریوش آشوری – نادر افشار نادری، تهران، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی (چاپ سوم).
میرکوشش، هوشنگ- درجانی حسین (1392) : نوجهانی شدن صلح جویانه (صلح سیاره ای): چارچوبی تئوریک از مفهوم صلح ایرانی در روابط بین الملل، فصلنامه پژوهشهای روابط بین الملل: شماره 16
هاکسلی، آلدوس (1401) دنیای قشنگ نو، ترجمه سعیدحمیدیان، نشر نیلوفر
هاشمی، بی بی زهره (پاییز 1392) مفهوم ناکجاآباد در دو رساله سهروردی بر اساس نظریه استعاره، مجله جستارهای زبانی؛ شماره 15
هانتینگتون، ساموئل (1378)سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، ترجمه محسن ثلاثی، نشر علم
Galtung, J. (1969). Violence, peace and peace research, Journal of Peace Research, 6 (3).
Galtung, J. (1996).Peace by peaceful means: Peace and conflict, development and civilization,
Oslo, PRIO.
RUSSELL BERTRAND (1945) A HISTORY OF WESTERN PHILOSOPHY And Its Connection with Political and Social Circumstances from the Earliest Times to the Present Day, SIMON AND SCHUSTER, NEW YORK
[1] . در این زمنیه به تفصیل نگارنده در کتاب زیر طرح بحث نموده است: منصورنژاد، محمد (1391) سیری در اندیشه سیاسی رند شیراز: حافظ، انتشارات جوان پویا
[2] .برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به: موفه، شانتال ( 1391) درباره امر سیاسی، ترجمه منصور انصاری، نشر رخداد نو. موفه امر سیاسی را از سیاست جدا کرده و او امر سیاسی به منزله فضای تخاصم و آنتاگونیسم می داند و معتقد است که همزيستي بشر در زمينه تضادي سازمان مي يابد كه امر سياسي فراهم مي كند.
[3] . اشکال توافق بشر مدرن آن است که به رفع تبعیض، منتج نشد و حقوق بشر همه جا و برای همگان رعایت نگردید. از این رو وضعیت صلح (به ویژه صلح مثبت و در جنگ های اخیر که غربیان درگیرند حتی صلح منفی نیز وجود ندارد)، در جهان مطلوب نیست. اینجاست که عناصر ایرانی و اسلامی توانند ابعاد معنوی و اخلاقی لازم، که گمشده بشر امروز را تکمیل کنند.
[4] .از جمله منابع قابل مراجعه به کتاب زیر است: «اسلام، اقتدارگرایی و توسعهنیافتگی؛ مقایسهای جهانی و تاریخی» به قلم «احمد کورو»(استاد سیاسی دانشگاه سن دیگو/ کالیفرنیای آمریکا). در این اثر، نویسنده معتقد است که قرن 11 میلادی (که حدودا از قرن چهارم قمری به بعد) در ایران نقطه عطفی رخ می دهد. پیش از آن، امکان پیشرفت و تحقق عدالت و... وجود داشت و زان پس نه؛ زیرا، در عهد غزنویان وسلجوقیان مالکیت زمین از مردم ستانده و به عنوان اقطاع به سرداران نظامی داده شد (که در عوض مالیات به حاکم می دادند، ولی سبب محدودیت در کارآفرینی و تقلیل بهره وری کشاورزی می شد) و در عوض روشنفکران و بورژواها عامدانه، تضعیف شدند (در مقطع پی از قرن 11 میلادی، اکثر متکلمان تجار یا فرزندان تجار بودند)و علما به دولت های نظامی نزدیک شدند (قبلا با تجار و ... همراه بودند)؛ مدارس دولتی مثل نظامیه (بر اساس روش فقه شافعی) ساخته شد که علمایی در خدمت حکام پرورش می داد و ادبیات متناسب با نیاز آنها تولید کردند .... این نکته (اقتدارگرایی و اتحاد علما و حکام نظامی) سبب عدم توسعه یافتگی ایران بود. نویسنده معتقد است این ویژگی ها در قرون وسطای غرب وجود داشت (سلطه حکام و علما)، به جهان اسلام منتقل شد و در عوض امتیازات مسلمانان و ایرانیان (استقلال نسبی تجاز و زمینداران) پس از قرن 11 به غرب رفت. جدای از صحت و سقم مدعا، اینگونه مطالعه انتقادی تاریخ کشور برای تحلیل وضعیت ناصلح ضرورت دارد.
[5] .برای مطالعه تفصیلی دست کم مراجعه شود به: هانتینگتون، ساموئل (1378)سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، ترجمه محسن ثلاثی، نشر علم
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل