رضا میرزایی کارشناس ارشد روابط بین الملل
کیت کلوگ منتخب ویژه جنگ اوکراین و روسیه یا همان مرد ترامپ برای پایان جنگ اوکراین(که البته تجارب گسترده ای در تجارت نظامی و بین المللی دارد و اخیرا نیز در تالیف کتاب منتشر شده An America First Approach to U.S. National Security از طریق The America First Policy Institute (AFPI) مشارکت داشته)در گزارشی تحقیقی به طور خاص اشاره داشته که جنگ بزرگترین چیزی است که ترامپ باید در دولت دوم خود حل کند. وی در این گزارش تحقیقی اذعان داشته الگوی ریسک گریز دولت بایدن در تسلیح اوکراین همراه با شکست در دیپلماسی با روسیه، جنگ در اوکراین را طولانی کرده است.
در این گزارش انتظارات سیاست خارجی ایالات متحده در یک مدل فرماندهی قاطع، رئیسجمهوری با نقش رهبری قوی در صحنه جهانی، و سیاست خارجی منسجم و مؤثر ترسیم شده است. حفاظت از آمریکا در برابر تهدیدات خارجی و ارتقای منافع آن در خارج از کشور از جمله موارد دیگر است. این گزارش رویکرد اول آمریکا را مستلزم نیروی نظامی قوی، استفاده محتاطانه از نیروی نظامی و دور نگه داشتن نیروهای آمریکایی از جنگ های غیر ضرور و پایان ناپذیر دانسته است. این به معنای همکاری در ائتلاف ها و شرکا برای ارتقای امنیت در مناطق است و در عین حال از اعضای ائتلاف و متحدان می خواهد که تقریبا تمام وزن دفاع از امنیت شان در منطقه خود را به دوش کشند. در چنین حالتی کمپین فشار حداکثری به عنوان روشی شاید بیشتر سیاسی در برابر ایران تطابقی چارچوب وار خواهد داشت و هر چند نشانه های اولیه آن در حال حاضر نیز به چشم می خورد با اینحال قطعیت وقوع آن دیگر چندان قابل رد کردن نمی باشد.
این پالیسی (اول آمریکا) و مختصاتش بطور برگزیده ای می تواتد به تحلیل اتفاقات اخیر سوریه نیز کمک نماید. به عنوان نمونه منطقه شامات در جنوب غرب آسیا که به لحاظ تاریخی تاکنون سهم قابل توجهی از مناقشات و ناامنی را در بر گرفته است را می توان یکی از کانون های جنگ خیز در خاورمیانه و آسیا دانست که به عنوان نقطه کانونی این مدل سیاست ترسیم و اجرایی شده دانست. شاید بتوان گفت که دیگر کمی مشکل است که تحلیل گر سیاسی و حوزه روابط بین الملل بتواند صرفنظر از اهداف راهبردی قدرت های منطقه ای و سوپر پاور ها، یک مدل همکاری سطح بالا را از معادلات اخیر خاورمیانه حذف نماید. چنین باوری روزهای حساسی را در حوزه امنیت ملی و بویژه اقتصادی، همچنین مسائل داخلی حل نشده را برای برخی کشورهای خاورمیانه تخمین خواهد زد. در این حوزه یکی از کشورهای مد نطر دیگر ممکن است ج.ا. ایران باشد که البته در این حالت نقطه شروع حساسیت ها تغییرات احتمالی حوزه قدرت ناهمگون در منطقه یا به عبارتی توازن قوا در چهارچوب فعالیت های اتمی به عنوان آخرین درگاه فعال و در جریان می باشد. در چنین حالتی کمپین فشار حداکثری صرفنظر از پروپاگاندای احتمالی و به وقوع پیوسته، نیازمند توجه ویژه خواهد بود.
کمپین فشار حداکثری به تشدید تحریمها علیه ایران توسط دولت ترامپ پس از خروج ایالات متحده از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در سال ۲۰۱۸ اشاره دارد. کمپین در معنای عام تلاشی سازمان یافته و راهبردی با هدف رسیدن به اهداف خاص معنی می شود. اما به نظر می رسد در علوم سیاسی و روابط بین الملل کمپین در اصل به معنای یک عملیات سیاسی یا حتی نظامی برنامه ریزی شده می باشد که در یک ناحیه محدود بر روی گروه هدف، با هدف و نتیجه از پیش تعیین شده تمرکز دارد. در اصل کمپین فشار حداکثری یک پلان سیاسی نظامی محسوب شده که بالطبع از مؤلفه های زمان، محدوده، بودجه، رهبری و قدرت در قالب برخی مؤلفه های اصلی برخوردار خواهد بود. هر چند سیاست پویاست و عدم قطعیت اصلی ناگزیر در دنیای سیاسی است اما با شرایط موجود به نظر می رسد شرایط اجرا یا تکمیل چنین برنامه ای از نظر یک برآورد سیاسی نظامی کل نگرانه (داخلی و خارجی) بهینه تلقی گردد. شاید بتوان این نکته را منطقی تلقی داد که با چرخش سیاسی می توان اهداف سیاسی نظامی یک کمپین یا پلان را مدیریت نمود اما موضوع آنست که در بطن چرخش سیاسی نهایتا مذاکره ای پیش خواهد آمد که صرفنظر از ابعاد، بنا بر اصل نتیجه جویی اولویت یافته فعلی، با مفروض جدی زمان و خلا نبوده (شرایط موجود) مواجه خواهد بود، چرا که تجربه گذشته نگر حساسیت های و ملاحظات لازم را ایجاد نموده است و اینجا چیزی در حدود ضرب العجل یا حتی آخرین فرصت محتمل خواهد بود. نتیجه گرا بودن آمریکایی ها که در کنار خصلت تندروی جمهوری خواهان و البته در کنار طرح های احتمالی میزان تمرکز بر چنین متغیری را افزایش خواهد داد.
ذکر این نکته مهم است که صرفنطر از الزام ناظم بودن یا نقش قاعده نویسی و حتی حفظ نهادها و قوانین جاری از ۱۹۴۵ در بین الملل ، ایالات متحده نمی تواند در قالب تفکر اول آمریکا به انزوا گرایی روی آورد و اتفاقا چنین تفکری نیازمند اعمال قدرتی منجسم در اسکیل ها و فرصت های مشخص در بین الملل می باشد.
درک این موضوع شاید کمی پیچیده باشد که اعمال قدرت مقدماتی (اولین اعمال قدرت تیم سیاسی ترامپ) درگاه نتیجه گیری یا بهتر بگوئیم ورود به فضای رقابت همکاری جدیدی برای قدرت های بزرگ خواهد بود که از طرفی بتواند منافع ایالات متحده بر پایه تابلوی بالینی! "اول آمریکا" را مورد توجه و ترغیب جدی قرار داده یا به جریان اندازد. شاید بتوان گفت اگر ایالات متحده در این مسیر یا پالیسی ناتوان باشد، و به زبان ساده کم بیاورد و یا مثلاً صرفا بر اساس رویه های قبلی عمل نماید، تقریباً دومین سطح افول جدی خود را در پیش خواهد داشت! چنین برآوردی می گوید هر چند کمپین فشار حداکثری از نظر برخی نخبگان فکری/ابزاری حتی تاکنون جدی تلقی نشده یا به روش گذشته نگر امکان حل و فصلی بلاتکلیف یا دارای فرصتی دیگر یا مثلاً دارای امکان اهرم گذاری ترسیم می شود، اما با احتمال بالاتر از قبل در آینده نزدیک بطور جدی با چند دلیل مشخص به عنوان یک الزام و پیش زمینه در متن اهداف راهبردی قدرت های بزرگ و خواسته قدرت های متوسط یا منطقه ای مطرح خواهد بود. با توجه به دائره امکانات و محذورات به نظر می رسد نتیجه ایده آل برای آمریکایی ها در قبال ج.ا. ایران بیشتر اعمال قدرت باشد تا موارد دیگر، چرا که اعمال قدرت ابزاری پیشرو در ظهور یک مدل سیاسی جدید به حساب می آید. اشاره به مکان خاص، زمان خاص، موضوعیت خاص و ... در گفتارهای سیاسی روز در چنین پیچیدگی ای بایستی معنی دار تلقی شود. در حال حاضر برخی نشانه ها می گوید چرخش سیاسی روس ها در سوریه و حتی در نگاهی پیش بینانه و کمی موافق در جنگ اوکراین آغاز جدیدی در روابط با غرب را نوید می دهد و خبر از معاملات سیاسی آتی بیشتری دارد. از طرفی در سوریه نیز نشانه ها و ناشناخته ها به صورت سریع می گوید بازیگری برخی کشورها مثلاً روس ها در آن کشور دیگر در سطح قبلی نمایش داده نمی شود که ممکن است یک انتخاب یا اجبار نیز باشد!.
در چنین حالتی بهترین پیشنهاد آنست که به نظر می رسد لازم است پیش از واقعیت های آتی احتمال بالا، تغییرات مورد نیاز داخلی و بویژه در حوزه سیاست خارجی طراحی و اجرا گردد. به عنوان نمونه و در چارچوبی انتقادی اگر امروز وزارت خارجه سوری ها را در وضعیت موجود به انعقاد گفتمان ملی دعوت نموده یا در اظهاراتی دیگر قبلاًتوصیه هایی واقعیت داشته است، شاید کمی تفکر آنهم نه در محدوده ذهنی که بر اساس واقعیت های موجود داخلی، قابل توصیه جدی باشد. هر چند کمی دور از محاسبه اما این سوال به نوعی وسواس دارد که خاورمیانه جدید صرفاً یک تفکر و اتفاقات رفتاری جدید در مرز کشورها و روابط خواهد بود یا اینکه یک مدل طراحی شدهای در حدود طرحی ژئوپلیتیکی است؟ به نظر می رسد اتفاقات آتی سوریه می تواتد تا حدودی ذهن تحلیلی را فعال و هدایت نماید و البته رفتار جدید ایالات متحده در منطقه نوعی تشکیک در تداوم رفتار دیگر قدرت ها را القا خواهد نمود.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل